گاهی که... ۳
14 اسفند 1397
گاهی که… قسمت سوم
شب مرا فراموش نکن. روز مرا فراموش نکن. احسانت را به من فراموش نکن. وای چرا این گونه شد. دل و جانم اعتراض دارد به خود، به فراموشی خود، نه تو ای رحمان و رحیمم. پس برگردان حرفم را و نپذیر آن را چرا که باید من روز و شب فراموشت نکنم. احسانت را هر لحظه جلوی چشمانم مرور کنم. دوست دارم این را بپذیری که احساس زیبای با تو بودن قلبم را جلا می دهد. ولی خودم مرور و تکرار این احساس را گاهی زود به زود ز یاد می برم.
ادامه دارد…