مستکبران جهان چه می کنند با آزادی...
28 اردیبهشت 1397
۳ اردیبهشت ۹۷ غنچه غم شکوفه می زند، دریا پر از تلاطم موج هاست ، دلم می گیرد از آب دریا ، کوچ شکوفه ها ، لبریز شدن از غصه ها که تند تند احساسم خم می شود از هجوم آن ها، آه از نوشتن نوشتن از درد دل ها ، کوه می آید، شب می رود، روز می آید در خلوت کوچه نور با… بیشتر »
نظر دهید »
صدا مرا می برد نمی دانم تا کجا
28 اردیبهشت 1397
15 اردیبهشت ۹۷ شروع کن شروع دوباره نوشتن جاگذاشتن قلم بر سفیدی کاغذ، قلم به دست بودن، کنار گذاشتن ،صدا می آید. صدای موتوری که می رود. به چه فکر می کنی؟ دریای شور و شب و شاه و گدا ، غم و لب و سخن گفتن با خدا، کوه به کوه رسید و دریا گم شد، غم پیدا شد و… بیشتر »
دل در گرو او داد اما گذاشت و رفت
28 اردیبهشت 1397
18 اردیبهشت ۹۷ ساعت۱۰ :۹شب با خودت می گویی دل در گرو او داد. اما گذاشت و رفت. بی آن که به عواقبش فکر کند. به ذهنم می آید یک دفعه و ناگهانی. قلبم از یاد آوریش درد می گیرد و امروز هم مثل خیلی از روزها به سرنوشت او اندیشیدم که چگونه او را گذاشت و رفت. و… بیشتر »
بهار آمده و بهاریم
28 اردیبهشت 1397
۲۳ اردیبهشت ساعت ۱۱ و ۳۸ شب غوغایی در دلم هست که گفتن ندارد. خوابیدم و خوابم می یاد. یادم افتاد که امروز هیچ تمرینی انجام ندادم. شاید از بس کار داشتم. کمک خواستم ولی کسی وقت نداشت به کمکم بیاد. استاد گفت دقایقی در سکوت بنویسید، ولی صدا می آید. صدای زنی… بیشتر »
صدای چکاوک ها
28 اردیبهشت 1397
24 اردیبهشت ماه ساعت ۱۸:۳۶ بعدازظهر اتاق صدایی در آسمان می پیچد صدای چکاوک ها و پرستوها صدای گنجشک هاست چه زیبا یکدیگر را صدا می زنند چه زیبا برای معشوقشان می خوانند و پر از احساس است چه بعدازظهر دل انگیزی کاش همه صداها این گونه بود دلم می خواهد تا… بیشتر »