دلم می سوزد
25 اسفند 1397
? ❤️ ? گاهی دلم می سوزد برای خودم که فراموش می کنم گذر زمان را. دلم می سوزد از این غفلت که سایه مداومش را بر سر تا پایم انداخته است. تاج بندگی بر سرم نهادی ولی با ناشکریم نعمتی به این بزرگی را بر زمین می گذارم. سرم پر از رویاست. رویاهای کوچک و بزرگ. در تنگاتنگ روزگار به پیچی که می رسم فشار را بر ستون فقراتم با تمام گوشت و پوست و استخوان احساس می کنم. یادی از تو قلبم را به اوج آسمان می رساند. هوای دلم بارانی می شود و موجی اشک سیلابی بپا می کند. دست و پا زدنم را طاقت نمی آوری. غرق در نجاتم می کنی ولی ای کاش دوباره غفلت مرا به سیل زده ای مفلس بدل نکند.