خانه تکانی عجب صفایی داره
21 اسفند 1397
ذهنم پر شده، باید خالی گردد. خانه تکانی عجب صفایی دارد. دلم بهانه می گیرد. دمی بی غصه می خواهد. ولی مگر می شود. انَّ الانسانَ لَفی خُسر را مگر یادم رفته است. هر لحظه در گیر و دار این دنیای پر ابتلا شناور روی آب های آزاد با امواج روزگار به این سو و آن سو کوبیده می شوم. گاهی در ساحل احساس با تو بودن آرامشی خیالی را به اعماق وجودم قول می دهم. ولی لحظه ای بعد با موجی ناآرام از ساحل کنده شده و به اعماق دریا سپرده می شوم. آهی از دهانم بیرون می آید و راه نفس کشیدنم را که از شن های ساحل پر شده بود باز می کند. دیگر دست و پا زدن فایده ای ندارد. باید آرام بود و خود را به تلاطم امواج سپرد و خود را کنترل کرد تا انرژی بیش از اندازه از دست ندهی. نجات نزدیک است. اندکی صبر فرج نزدیک است. خانه تکانی عجب صفایی دارد.