دلیل سوم وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن
در ادامهی مباحث مربوط به شبهات وهابیت به شفاعت و پاسخ شیعه به آنها، به یکی دیگر از دلایل وهابیان بر حرمت شفاعت پرداخته و شبهه های مطرح شده از طرف آنها را مورد نقد قرار میدهیم.
دلیل سوم وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن:
وهابیان برای اثبات مدعای خود به ادّله ای تمسک کرده اند:حرام بودن درخواست حاجت از غیر خداوند
سومین دلیل وهابی بر حرام دانستن درخواست شفاعت از اولیاء این است که به حکم صریح قرآن، نباید در مقام دعا، غیر خدا را بخوانیم و درخواست شفاعت از غیر او، نوعی درخواست حاجت از غیر خدا است.
قرآن مجید می فرماید: « فلا تدعوا مع الله أحداً»؛[1] «با خدا، غیر خدا را نخوانید»؛ هر گاه گفته شود که خواندن غیر خدا حرام است و از طرف دیگر، شفاعت برای اولیای او ثابت می باشد، راه جمع این است که شفاعت اولیاء را از خدا بخواهیم نه از خود آنان.
و گواه بر این که این نوع دعوت ها، عبادت و پرستش است آیه ی ذیل می باشد:
« ادعونی استجب لکم إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنّم داخرین».[2]
« مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را، قطعا کسانی که از عبادت من تکبر می ورزند، به زودی با خواری وارد جهنّم خواهند شد».
با کمی دقت خواهیم دید که در آغاز آیه لفظ «دعوت» و در پایان آن، لفظ « عبادت» به کار رفته است و این گواه بر آن است که دعوت و عبادت، یک مفهوم دارند.
پاسخ
اولاً: مقصود از حرام بودن دعوت غیر خدا در جمله ی «فلاتدعوا» مطلق خواندن و درخواست نیست بلکه مقصود از حرام بودن دعوت، حرمت پرستش غیر خدا است، به گواه ما قبل آیه که می فرماید: « و أنّ المساجد لله» این جمله دلیل بر این است که مقصود از دعوت در آیه، دعوت و خواندن خاصی است که ملازم با پرستش است و آن، قیام همراه با ذلّت و خضوع بی نهایت در برابر کسی است که او را الله و ربّ، اختیار دار جهان و حاکم مطلق بر صحنه ی آفرینش می دانیم؛ در حالی که این قیدها در درخواست شفاعت از بنده ای که خدا به او چنین حقی را عطا فرموده است که به اذن او شفاعت کند، وجود ندارد.
ثانیاً: آن چه در آیه، تحریم شده، این است که کسی را همراه خدا بخوانیم و او را در رتبه ی خدا قرار دهیم؛ چنان که لفظ « مع الله» بیان گر این مطلب است؛ بنابراین، اگر کسی از پیامبر بخواهد که در حق او دعا کند تا خدا گناهان او را ببخشید، هرگز همراه خدا کسی را نخوانده است بلکه حقیقت این دعوت جز خواندن و دعوت خدا چیز دیگری نیست.[3]
اگر درخواست حاجت از بت در برخی از آیات، شرک معرفی شده به خاطر این است که مشرکین، آن ها را خدایان کوچک، اختیار دار همه یا بخشی از کارهای خدا و قادر بر مقاصد خویش می دانستند و لذا قرآن مجید در مقام انتقاد از این نوع اندیشه ها می فرماید:
« والّذین تدعون من دونه لا یستطیعون نصرکم و لا أنفسهم ینصرون».[4]
« و کسانی را که جز خدا می خوانید نه بر یاری شما توانایی دارند و نه می توانند خود را یاری کنند».
و نیز می فرماید: «إنّ الّذین تدعون من دون الله عباد أمثالکم».[5]
« کسانی را که جز خدا می خوانید، مانند شما، بندگان خدا هستند».
[1] - جن(72) آیه 8.
[2] - غافر(40) آیه 60.
[3] - ناصر مکارم شیرازی، انگیزه ی پیدایش مذاهب، قم: هدف، بی تا، ص 178.
[4] - اعراف(7) آیه 197.
[5] - ناصر مکارم شیرازی، انگیزه ی پیدایش مذاهب . همان، 194.
فرم در حال بارگذاری ...
دلیل دوم وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن
در ادامهی مطلب، به بررسی دیدگاه وهابیان دربارة شفاعت پرداخته و شبهه های مطرح شده از طرف آنها را مورد نقد قرار میدهیم.
دلیل دوم وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن:
وهابیان برای اثبات مدعای خود به ادّله ای تمسک کرده اند: شفاعت خواهی از بت ها دلیل شرک مشرکین حجاز
دومین استدلال وهابیان بر حرام دانستن درخواست شفاعت از اولیای خدا، این است که خداوند، بت پرستان حجاز را از آن رو مشرک خوانده است که آن ها از بت ها طلب شفاعت کرده و در مقابل آن ها به ناله و زاری پرداخته و درخواست وساطت می کردند. چنان که آیه ی ذیل بر آن گواهی می دهد:
« و یعبدون من دون الله مالا یضرّهم و لا ینفعهم و یقولون هولاء شفعاؤنا عندالله».[1]
« موجوداتی را می پرستند که به آن ها، زیان و سودی نمی رسانند و می گویند که آن ها شفیعان ما نزد خدا هستند».
بنابراین هر نوع شفاعت خواهی از غیر خدا، شرک و پرستش شفیع خواهد بود.
پاسخ
اولاً: این آیه کوچک ترین دلالتی بر مقصود آنان ندارد و اگر قرآن، آنان را مشرک می داند نه از این نظر است که آن ها از بت ها شفاعت می خواستند بلکه علّت مشرک بودن آن ها این است که بت ها را می پرستیدند تا سرانجام، آنان را شفاعت کنند.[2]
اگر شفاعت خواهی از بت ها، پرستش آن ها بود، دیگر دلیلی ندارد که بعد از جمله ی « و یعبدون» جمله ای مانند «و یقولون هؤلاء شفعاؤنا» را بیاورد.
این که در آیه شریفه، این دو جمله به صورت عطف آمده اند، حاکی از آن است که موضوع پرستش بت ها، غیر از مسأله ی شفاعت خواهی از آنان بوده است.
آیه هرگز دلالت ندارد بر این که شفاعت خواهی از بت ها، پرستش آن ها است چه رسد به این که شفاعت خواهی از اولیای حق، نشانه ی پرستش آن ها باشد.[3]
ثانیاً: فرض کنید که علّت شرک بت پرستان، شفاعت خواهی آنان از بت ها بوده است، ولی میان این نوع شفاعت خواهی و شفاعت خواهی مسلمانان، تفاوت های اساسی وجود دارد. مشرکان، بت ها را مالکان شفاعت و صاحب اختیار درگاه الهی در مسائل مربوط به آمرزش گناه و شفاعت می دانستند؛ بنابراین شفاعت خواهی آنان از بت ها، عبادت بت ها بوده است زیرا با اعتقاد به الوهیّت و ربوبیّت آن ها، همراه بوده است؛ در جایی که یک فرد مسلمان از اولیای الهی به عنوان یک فرد مقرب و آبرومند در نزد خداوند و یک عبد مأذون از جانب او در مسأله ی شفاعت، درخواست شفاعت و طلب دعا می کند و مقایسه ی این دو نوع اعتقاد با یک دیگر دور از انصاف و واقع بینی است.[4]
[1] - یونس(10) آیه 18.
[2] - ابوطالب تجلیل تبریزی، معیار ما در اعتقادات، ترجمه ی علی سلگی نهاوندی، قم: دارالاعتصام، 1417 ه ق، ص 62.
[3] - جعفر سبحانی، وهابیت مبانی فکری و کارنامه ی عملی، قم: موسسه امام صادق (ع) بی تا ، ص 304.
[4] - جعفر سبحانی ، آئین وهابیت، چ 10، تهران: مشعر، 1375، ص 266.
فرم در حال بارگذاری ...
دلیل اول وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن
در ادامهی مطلب، به بررسی دیدگاه وهابیان دربارة شفاعت پرداخته و شبهه های مطرح شده از طرف آنها را مورد نقد قرار میدهیم.
دلیل اول وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن:
وهابیان برای اثبات مدعای خود به ادّله ای تمسک کرده اند: شرک بودن درخواست شفاعت
ابن تیمیه، درخواست شفاعت را دو قسم کرده است:
1- درخواست شفاعت از اولیا در حالی که زنده هستند.
2- درخواست شفاعت از ایشان پس از مرگ ایشان.
قسم اول را شرک نمی داند و قسم دوم را شرک می داند.
وی درباره ی درخواست شفاعت چنین می گوید:
« القرآن ینهی أن یدعی غیرالله، لا من الملائکه و لا الانبیاء و لا غیرهم، فإنّ هذا شرک أوذریعۀ إلی الشرک. بخلاف ما یطلب أحدهم فی حیاته من الدعا و الشفاعه، فإنّه لا یفضی إلی ذلک، فإنّ أحداً من الانبیاء و الصالحین لم یعبد فی حیاته بحضرته، فإنّه ینهی من یفعل ذلک. بخلاف دعائهم بعد موتهم، فإنّ ذلک ذریعۀ إلی الشرک بهم و کذلک دعائهم فی مغیبهم هو ذریعۀ الی الشرک. فمن رأی نبیّاً أو ملکاً و قال له: (ادع لی) لم یفض ذلک إلی الشرک به، بخلاف من دعاه فی مغیبه، فأن ذلک یفضی إلی الشرک به».[1]
« قرآن نهی کرده است از این که کسی غیر از خداوند- یعنی ملائکه، پیامبران و دیگران- خوانده شود؛ زیرا این شرک یا وسیله ای به سوی شرک است. امّا درخواست دعا و شفاعت از ملائکه یا پیامبران و دیگران در هنگام زنده بودن آن ها، موجب شرک نمی شود؛ چرا که هیچ کس از پیامبران یا بندگان صالح در حضور خودش پرستش نمی شود، چون خود او دیگران را از این عمل نهی می کند. و اما درخواست از آنان پس از مرگ، وسیله ای به سوی شرک است؛ از این رو اگر شخصی یکی از پیامبران را ببنید و یا یکی از فرشته ها را زیارت کند و به او بگوید: (از تو درخواست می کنم) موجب شرک نیست، ولی اگر همین جمله را در حالی که آن پیامبر یا فرشته غائب است بگوید، موجب شرک می شود».
خلاصه ی سخنان « ابن تیمیه» این است:
1- درخواست شفاعت از پیامبران و ملائکه و دیگران در حقیقت درخواست از غیر خداوند است و این، شرک یا وسیله ای به سوی شرک است و در قرآن کریم، درخواست از غیر خداوند نهی شده است.
2- چنان چه شفاعت کننده زنده باشد، درخواست شفاعت از او موجب شرک نمی شود؛ زیرا خود شفاعت کنندگان افراد را از شرک نهی می کنند؛ ولی اگر زنده و حاضر نباشند، درخواست شفاعت از آنان موجب شرک می شود.
پاسخ
1- شما گفتید «القرآن ینهی أن یدعی غیر الله» و این تصرّف در قرآن کریم و تحریف در کلمات خداوند متعال است؛ زیرا قرآن کریم از خواندن و درخواست از غیر خدا، نهی نکرده «القرآن ینهی أن یدعی غیر الله مع الله»، بلکه از خواندن و درخواست از غیر خداوند در عرض خداوند و به عنوان شریک او نهی کرده است و می فرماید:
- « فلا تدعوا مع الله أحداً»؛[2] «پس هیچ کس را با خدا نخوانید».
- « أئنّکم لتشهدون أنّ مع الله ءالههً اُخری»؛[3] «آیا شما گواهی می دهید که با خداوند، خدایان دیگری هست؟».
- « لا تجعل مع الله إلها ءاخر»؛[4]«با خدا معبودی دیگر قرار نده».
- «فلا تدع مع الله إلها ءاخر»؛[5] «پس با خدا معبودی دیگر نخوان».
در تمام این آیات شریفه، کلمه ی «مع» وجود دارد و معنای کلّی آن ها، این است که نباید در عرض خداوند و به طور مستقل از کسی دیگر- پیامبران، ملائکه یا دیگران- درخواست شود و برای خداوند، شریک و همکار قرار داده شود؛ لذا اگر کسی بگوید «یا نبی الله إغفر ذنبی» « ای پیامبر خدا! گناه مرا بیامرز» یا بگوید: « یا الله و یا نبیّ الله اغفرا ذنبی» « ای پروردگارا! وای پیامبر خدا! گناه مرا بیامرزید»، این، خواندن و درخواست کردن از غیر خدا، در عرض خدا یا به همراه خداوند بوده و شرک است.
و امّا درخواست شفاعت از پیامبران و ملائکه و دیگران به معنای این است که ما از شما که دارای مقام و منزلتی نزد خداوند متعال هستید، درخواست می کنیم در قیامت، چنان چه خداوند به شما اجازه ی شفاعت داد، ما را همراه خود گردانید تا از عذاب جهنم در امان بمانیم و یا نجات پیدا کنیم.
این درخواست اگرچه درخواست از بنده ی خدا است، ولی درخواست از او درعرض خداوند نیست.
2- اگر درخواست شفاعت از دیگران موجب شرک باشد، تفاوتی میان زمانی که شفاعت کننده، زنده یا حاضر باشد و یا زنده و حاضر نباشد، وجود ندارد؛ زیرا اگر شفاعت کننده، زنده و حاضر باشد و کسی از او درخواست شفاعت کند و مقصودش این باشد که شفاعت کننده در شفاعت استقلال دارد، این شرک است و نهی کردن شفاعت کننده از شرک، تأثیری در مشرک نبودن درخواست کننده ی شفاعت ندارد؛ چون شرک از اعمال قصدی است و ربطی به نهی یا امر دیگری ندارد.[6]
[1] - عباسعلی زارعی سبزواری، در پرتو شریعت،تهران: مشعر، 1386، ص 257، (به نقل ابن تیمیه).
[2] - الجنّ(72) آیه 18.
[3] - الانعام(6) آیه 19.
[4] - الاسراء(17) آیه 22.
[5] - الشعراء(26) آیه 213.
[6] - جعفر سبحانی، پاسداری از مرقد پیامبران و امامان، تهران: مشعر، بی تا، ص 95.
فرم در حال بارگذاری ...
شفاعت از دیدگاه وهابی ها
وهابیان اصل شفاعت را قبول دارند ولی در پارهای از احکام و ویژگی های آن، دیدگاه هایی خاص دارند که موجب شده تا عقیده ی مسلمانان دیگر را در مورد شفاعت، شرک آلود بدانند. مهم ترین مسئله ای مورد اختلاف درباره ی شفاعت، به درخواست شفاعت از شافعان باز می گردد. از نظر سایر مسلمانان، درخواست شفاعت از شافعان - چه در حال حیات آن ها و چه پس از مرگ ایشان- امری جایز و مشروع است ولی به اعتقاد وهابیان امری نامشروع، بلکه شرک آلود است. آنان شفاعت را تنها در صورتی صحیح می دانند که انسان به طور مستقیم از خداوند بخواهد که پیامبر (ص) و دیگر کسانی که مأذون در شفاعت هستند، در حق انسان شفاعت کنند.
محمدبن عبدالوهاب می گوید: «طلب شفاعت، تنها باید از خدا باشد نه شافعان؛ یعنی باید گفت: بار خدایا! محمّد (ص) را در روز قیامت، در حق ما، شفیع گردان…»[1]
[1] - علی اصغر رضوانی، سلفی گری و پاسخ به شبهات، قم: مسجد مقدس جمکران، 1384، ص 459 (به نقل از الهدیه السنیه، ص 42).
فرم در حال بارگذاری ...
تعریف شفاعت
فرقه وهابیت به دلیل برداشتهای غلط و تفسیر نادرست از آیات قرآن مسلمانان را به خاطر طلب شفاعت و توسل به اولیای الهی و زیارت قبور مشرک معرفی نمودند و معتقدند که شافعان در روز قیامت درباره گناهکاران امت شفاعت خواهند کرد ولی ما هرگز حق نداریم در این جهان از آنان طلب شفاعت کنیم.لذا در این وبلاگ با ارائه تحقیقات انجام شده برای روشنی بیشتر مطالب به تعریف شفاعت پرداخته و سپس به شبهات وارده درباره شفاعت از جانب وهابیان پرداخته و ارائه پاسخ نموده است.
شفاعت در لغت به معنای خواهش گری و پایمردی کردن، میانجی گری، وساطت و درخواست عفو و بخشش است.[1]
راغب در مفردات چنین می نویسد: « شفع، ضمیمه شدن چیزی به چیزی مثل خود است و شفاعت، ضمیمه شدن به دیگری است که به کمک او آید و درباره ی او خواهش گری کند و استعمال آن بیشتر در جایی است که فرد توانا و برتر به شخص ناتوان و نیازمند ضمیمه شود تا او را برای رسیدن به هدف یاری کند.»[2]
در لسان العرب نیز چنین آمده است: « کلمه ی شفاعت در لغت از ماده ی شفع به معنای ضمیمه شدن چیزی به چیز دیگر است.»[3]
بیضاوی می گوید: « الشفاعه من الشفع، کأن المشفوع له کان فرداً فجعله الشفیع شفعاً بضمّ نفسه إلیه»؛[4] «شفاعت از شفع اشتقاق یافته است، همراهی شده (مشفوع له) ابتدا فرد بود و سپس همراهی کننده 0شفیع) او را با ضمیمه به خودش زوج قرار داد».
در تفسیر نمونه در مورد معنای اصطلاحی شفاعت چنین آمده است:
لفظ شفاعت در عرف و شرع به دو معنی متفاوت گفته می شود:
الف) شفاعت در لسان عامه به این گفته می شود که شخص شفیع از موقعیّت، شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان خود عوض کند؛ این نوع شفاعت در بحث های مذهبی مطلق معنی ندارد.[5]
ب) مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده دور می زند یعنی شخص شفاعت شونده موجباتی فراهم می سازد که از یک وضع نامطلوب و در خود کیفر بیرون آمده و به وسیله ی ارتباط با شفیع خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد؛ ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیت و وسیله ی اصلاح افراد گناه کار است؛ شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است.[6]
آیت الله جوادی آملی نیز در مورد شفاعت چنین نوشته اند:
« پژوهش در موارد شفاعت دو محور اصلی را نشان می دهد: یکی در مورد جلب منفعت و خیر و دیگری در مورد دفع زیان و شرور؛ یعنی انسان در پدیده های تکوینی مسئله ی شفاعت مصطلح را مطرح نمی کند: مثلاً اگر نیازمند به پزشک است از راه علل مادی بیماری را درمان می کند و اگر گرسنه و تشنه باشد، در رفع و دفع آن از وسایل طبیعی کمک می گرد؛ گرچه معنای لغوی شفاعت در این گونه مسائل نیز راه دارد و مصداق می یابد، اما وقتی پدیده های غیر طبیعی پیش آید و پای خیرات و شرور و گریز از قانون یا توسل به آن مطرح گردد و سخن از امر و نهی و عقوبت و پاداش به میان آید، هم چنین در مشکلات مسائل اجتماعی و قراردادی به خواست گرو شفیع روی می آورد.»[7]
بنابراین، شفاعت در اصطلاح به این معنی به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از کیفر مجرمی در گذرد یا بر پاداش خدمت گذاری بیفزاید؛ و شاید نکته ی استعمال واژه ی شفاعت در این موارد، این باشد که شخص مجرم به تنهایی استحقاق بخشش را ندارد یا شخص خدمت گذار به تنهایی استحقاق افزایش پاداش را ندارد ولی ضمیمه شدن و جفت شدن درخواست شفیع، چنین استحقاقی را پدید می آورد.[8]
[1] - حسن انوری، فرهنگ فشرده ی سخن، تهران: سخن، 1382، ج2، ص 1411.
[2] - حسن بن محمد راغب (اصفهانی)، مفردات الفاظ قرآن،قم: ذی القربی، 1423 ه ق، ج 2، ، ص 263.
[3] - محمدبن مکرم بن منظور (ابن منظور)، لسان العرب،بیروت: دارصادر، 1863 م، ج 8، ص 183.
[4] - ابوسعید عبدالله بن عمربن محمد الشیرازی البیضاوی، تفسیر البیضاوی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408 ه ق، ج1، ص 319.
[5] - ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1377، ج 1، ص 224.
[6] - همان.
[7] - عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، قم: اسراء، 1381، ج 5، ص .99
[8] - محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، چ 33، تهران: بین الملل، 1387، ص 482.
فرم در حال بارگذاری ...