تعریف شفاعت
فرقه وهابیت به دلیل برداشتهای غلط و تفسیر نادرست از آیات قرآن مسلمانان را به خاطر طلب شفاعت و توسل به اولیای الهی و زیارت قبور مشرک معرفی نمودند و معتقدند که شافعان در روز قیامت درباره گناهکاران امت شفاعت خواهند کرد ولی ما هرگز حق نداریم در این جهان از آنان طلب شفاعت کنیم.لذا در این وبلاگ با ارائه تحقیقات انجام شده برای روشنی بیشتر مطالب به تعریف شفاعت پرداخته و سپس به شبهات وارده درباره شفاعت از جانب وهابیان پرداخته و ارائه پاسخ نموده است.
شفاعت در لغت به معنای خواهش گری و پایمردی کردن، میانجی گری، وساطت و درخواست عفو و بخشش است.[1]
راغب در مفردات چنین می نویسد: « شفع، ضمیمه شدن چیزی به چیزی مثل خود است و شفاعت، ضمیمه شدن به دیگری است که به کمک او آید و درباره ی او خواهش گری کند و استعمال آن بیشتر در جایی است که فرد توانا و برتر به شخص ناتوان و نیازمند ضمیمه شود تا او را برای رسیدن به هدف یاری کند.»[2]
در لسان العرب نیز چنین آمده است: « کلمه ی شفاعت در لغت از ماده ی شفع به معنای ضمیمه شدن چیزی به چیز دیگر است.»[3]
بیضاوی می گوید: « الشفاعه من الشفع، کأن المشفوع له کان فرداً فجعله الشفیع شفعاً بضمّ نفسه إلیه»؛[4] «شفاعت از شفع اشتقاق یافته است، همراهی شده (مشفوع له) ابتدا فرد بود و سپس همراهی کننده 0شفیع) او را با ضمیمه به خودش زوج قرار داد».
در تفسیر نمونه در مورد معنای اصطلاحی شفاعت چنین آمده است:
لفظ شفاعت در عرف و شرع به دو معنی متفاوت گفته می شود:
الف) شفاعت در لسان عامه به این گفته می شود که شخص شفیع از موقعیّت، شخصیت و نفوذ خود استفاده کرده و نظر شخص صاحب قدرتی را در مورد مجازات زیر دستان خود عوض کند؛ این نوع شفاعت در بحث های مذهبی مطلق معنی ندارد.[5]
ب) مفهوم دیگر شفاعت بر محور دگرگونی و تغییر موضع شفاعت شونده دور می زند یعنی شخص شفاعت شونده موجباتی فراهم می سازد که از یک وضع نامطلوب و در خود کیفر بیرون آمده و به وسیله ی ارتباط با شفیع خود را در وضع مطلوبی قرار دهد که شایسته و مستحق بخشودگی گردد؛ ایمان به این نوع شفاعت در واقع یک مکتب عالی تربیت و وسیله ی اصلاح افراد گناه کار است؛ شفاعت در منطق اسلام از نوع اخیر است.[6]
آیت الله جوادی آملی نیز در مورد شفاعت چنین نوشته اند:
« پژوهش در موارد شفاعت دو محور اصلی را نشان می دهد: یکی در مورد جلب منفعت و خیر و دیگری در مورد دفع زیان و شرور؛ یعنی انسان در پدیده های تکوینی مسئله ی شفاعت مصطلح را مطرح نمی کند: مثلاً اگر نیازمند به پزشک است از راه علل مادی بیماری را درمان می کند و اگر گرسنه و تشنه باشد، در رفع و دفع آن از وسایل طبیعی کمک می گرد؛ گرچه معنای لغوی شفاعت در این گونه مسائل نیز راه دارد و مصداق می یابد، اما وقتی پدیده های غیر طبیعی پیش آید و پای خیرات و شرور و گریز از قانون یا توسل به آن مطرح گردد و سخن از امر و نهی و عقوبت و پاداش به میان آید، هم چنین در مشکلات مسائل اجتماعی و قراردادی به خواست گرو شفیع روی می آورد.»[7]
بنابراین، شفاعت در اصطلاح به این معنی به کار می رود که شخص آبرومندی از بزرگی بخواهد که از کیفر مجرمی در گذرد یا بر پاداش خدمت گذاری بیفزاید؛ و شاید نکته ی استعمال واژه ی شفاعت در این موارد، این باشد که شخص مجرم به تنهایی استحقاق بخشش را ندارد یا شخص خدمت گذار به تنهایی استحقاق افزایش پاداش را ندارد ولی ضمیمه شدن و جفت شدن درخواست شفیع، چنین استحقاقی را پدید می آورد.[8]
[1] - حسن انوری، فرهنگ فشرده ی سخن، تهران: سخن، 1382، ج2، ص 1411.
[2] - حسن بن محمد راغب (اصفهانی)، مفردات الفاظ قرآن،قم: ذی القربی، 1423 ه ق، ج 2، ، ص 263.
[3] - محمدبن مکرم بن منظور (ابن منظور)، لسان العرب،بیروت: دارصادر، 1863 م، ج 8، ص 183.
[4] - ابوسعید عبدالله بن عمربن محمد الشیرازی البیضاوی، تفسیر البیضاوی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1408 ه ق، ج1، ص 319.
[5] - ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1377، ج 1، ص 224.
[6] - همان.
[7] - عبدالله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن، قم: اسراء، 1381، ج 5، ص .99
[8] - محمدتقی مصباح یزدی، آموزش عقاید، چ 33، تهران: بین الملل، 1387، ص 482.