اصلاح عزاداری ها
لزوم اصلاح عزاداری ها:
مسجدها باید محفوظ بماند، امامت جماعت ها باید محفوظ بماند، منبرها باید محفوظ بماند، روضه ها باید محفوظ بماند، ذکر مصیبت ها باید محفوظ بماند اما باید اصلاح شود.
تحریفات در ذکر مصیبت ها الى ماشاءاللَّه است. جعل، دروغ، وضع در این قضایا الى ماشاء اللَّه است و اینهاست که روضه ها و ذکر مصیبت ها را کم اثر کرده والّا اصل روضه و ذکر مصیبت باید باقى بماند و مسئله امام حسین و اشک ریختن براى امام حسین و محرّم و عاشورا و تظاهرات براى محرّم و دسته بیرون آمدن، تمام اینها باید محفوظ بماند ولى البته من نمى گویم حتما باید به آن شکلى که از زمان قاجاریه معمول شده که بیشتر از قفقاز به این طرف آمده انجام شود و حتما اینها هم باید باشد. اینها کارهاى جدیدى است که بیرون آمده، بسیارى از اینها درست نیست و باید عزاداری ها را اصلاح کنیم.
شیعه قسمتى از کیان خودش را با همین حَنین ها و ناله ها و فریادها و شکایت کردن از ظلم ها حفظ کرده است.
روضه هایى که تا حالا بوده، آیا خیال مى کنید نقشى در این انقلاب نداشت؟ همین ها بود که از یزید و ابن زیاد و عمر سعد چنین چهره هایى ساخت، بعد ظالم ها را در چهره یزیدها و ابن زیادها و عمر سعدها نشان داد و همین خودش منشأ حرکت در میان مردم شد.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى ، ج24، ص 276
ظلم گناه
چرا ائمه ما ذکر مصائب مادرشان زهرا را مى کردند و مى گریستند؟
اصلا چرا حضرت زهرا دستور داد شبانه دفنش کنند؟
چرا فرمود نمى خواهم کسى از کسانى که به من ظلم کرده اند در تشییع جنازه ام شرکت کنند؟
براى این که مى خواست این ظلم در جهان لوث نشود، زیرا لوث شدن ظلم گناه است.
مى خواست تا بعد از چهارده قرن هم بیایند و بگویند:
فَلِأَىِّ الْامورِ تُدْفَنُ لَیْلا بَضْعَةُ الْمُصْطَفى وَ تُعْفى ثَریها
چرا پاره جگر پیغمبر شبانه باید دفن شود؟ چرا باید محل قبرش مخفى بماند؟
مى خواستند این علامت سؤال همیشه باقى بماند، مى خواستند این ظلم و این مظلومیت فراموش نشود.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 24، ص 277
کسب معنویت
راه کسب معنویت اصلاح همزمان درون و بیرون:
انسان را باید آزاد کرد و این کار باید با آزادى از درون آغاز گردد. در عین حال در روابط بیرونى هم نباید این گونه نظر داد که این روابط به هر شکل و صورتى که باشند در درون اثر نمى بخشند. اگر بنا شود تعلق اشیاء به انسان هیچ نظام و قانونى نداشته باشد و عدالت در آن رعایت نگردد، رابطه درونى هم بى تردید به هم مى خورد.
بلافاصله پشت سر اصلاح درون، اصلاح بیرون نیز مطرح شده است: این که بعضى از ما انسان ها بعضى دیگر را ربّ و فرمانده و مافوق خود قرار ندهیم و رابطه مالکیت و مملوکیت انسانها را- که منتهى به بسیارى از روابط غیر انسانى دیگر مى شود- از بین ببریم و خراب کنیم. یعنى از نظر قرآن، ما باید در آنِ واحد، هم نظام روحى و فکرى و اخلاقى و معنوى خودمان را درست کنیم و هم نظام اجتماعى و روابط بیرونى را. اگر تنها به یک طرف توجه شود، کارى از پیش نمى رود.
قرآن در همین زمینه فرموده است: انَّ الْانْسانَ لَیَطْغى. أنْ رَاهُ اسْتَغْنى (سوره علق، آیه 6و 7)
انسان وقتى خود را مستغنى و داراى همه چیز مى بیند، این امر در درونش اثر مى گذارد و آن را نیز خراب مى کند. چرا این همه در دستورات دینى تأکید شده است که سعادتمندانه ترین زندگی ها این است که کفاف داشته باشد و انسان محتاج کسى نباشد و درآمدى که از راه شرافتمندانه به دست آورده برایش کافى باشد؟ زیرا همین قدر که مال و ثروت جنبه سودجویى به خود گرفت و به شکل وسیله اى درآمد براى آن که انسان به کمک آن خود را بزرگ و با اهمیت جلوه دهد، دیگر روابط درونى نمى توانند از تأثیر این عامل بیرونىِ قوى برکنار و مبرّا باقى بمانند و تحت فشار آن، آنها نیز به فساد کشیده مى شوند.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج24، صص 256- 254
استقلال اقتصادی
استقلال اقتصادى:
جریان اقتصاد در یک کشور به دو حالت ممکن است.
یکى مستقل و دیگری با جنبه وابستگى داشته باشد و اقتصاد آن کشور وابسته به اقتصاد کشور دیگر باشد. اگر یک بحران مثلا یک نوسان در وضع پولى آن کشور پیدا شود در این جا هم اثر مى گذارد. محکوم است که مصرف کننده تولیدات آن کشور باشد. محکوم است که خودش تولید نکند براى این که تولید او به مصرف برسد؛ همین طورى که ما دیدیم ایران محکوم بود که کشاورزى خودش را تقلیل بدهد براى این که از آنجا گندم یا شکر وارد کند. محکوم بود به این که دامدارى خودش را تقلیل بدهد. مرتع هاى مختلف را تملک مى کردند تحت این عنوان که اینجا شکارگاه است، آنجا منطقه ممنوعه است و … محکوم بود به این که دامدارى را تقلیل بدهد براى این که گوشت هاى دیگران را از جاهاى دیگر وارد کند.
این، معنى یک اقتصاد وابسته است. بعد یکمرتبه به حالتى در بیاید که ما در روزنامه ها خواندیم؛ گاهى گفتند نود درصد، گاهى گفتند نود و پنج درصد مواد غذایى این کشور از خارج وارد مى شود. دیدیم از سیخ تا سوزن باید از خارج وارد شود. این، بردگى و اسارت و اقتصاد وابسته بود.
نان ما را آنها باید بدهند. امام در چند ماه پیش، اوایلى که به پاریس رفته بودند، در اعلامیه هاشان مکرر مردم ایران را تشویق به کشاورزى کردند که کشاورزى کنید و کشاورزى را توسعه بدهید. ما اطلاع داریم که واقعا این فرمان چقدر مؤثر واقع شد و از لطف خدا امسال [در تولید گندم وضع خوبى داریم.] همین دیروز بود که از شخصى که اهل کشاورزى است و از خراسان آمده بود پرسیدم، مى گفت نه تنها من که یک آدم شصت ساله هستم بلکه پیرمردهاى تا صدساله هم مدعى هستند که از وقتى که ما یادمان مى آید سالى به اندازه امسال محصول زیاد و خوب نداشته ایم. و تنها خراسان نیست، تا آنجا که من اطلاع دارم همه ایران تقریبا این طور است. وقتى کشورى مى خواهد روى پاى خودش بایستد خودش براى خودش تصمیم مى گیرد.
شاید امسال ایران از نظر گندم به خودکفایى برسد. همین ایرانى که گندمش را از آمریکا وارد مى کردند امسال با یک فرمان امام و با یک حرکت مردم- که شاید بیشتر از این هم مى شود حرکت کنند- به آنجا رسید که در گندم خود احتیاج به دیگران ندارد.
یک وقت تصمیم مى گرفتند خشخاش کشت نشود، هزار تا فلسفه هم برایش درست مى کردند. وقت دیگر مى گفتند خشخاش کشت بشود، باز فلسفه دیگرى برایش درست مى کردند. این ما نبودیم که تصمیم مى گرفتیم؛ دیگران تصمیم مى گرفتند. مثلا به ترکیه مى گفتند تو خشخاش بکار، و در عوضِ امتیازى که مى خواستند به ترکیه بدهند به ایران مى گفتند تو خشخاش نکار. ایران مجبور بود تبعیت کند. این، معناى عدم استقلال اقتصادى است.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى،ج 24، صص 239-238
آثار سختی ها
سختي ها و گرفتاري هايى كه براى يك نفر در اثر حق گويى و حق خواهى و در اثر شخصيت انسانى و ملكوتى پيش می آيد ننگ و عار نيست، افتخار است. تاريخ جهان پر است از كشته شدن هاى شرافتمندانه و زندانى شدنها و زجر و شكنجه ديدنها در اين راه.
از سوی دیگر سختي ها و فشارها وسيله اى است براى تكميل و تهذيب بيشتر نفس و خالص شدن گوهر وجود انسان، در مقابل آن ناز پروردگی و تنعم است كه روحيه را ضعيف و ناتوان و اخلاق را فاسد مى نماید.
سختي ها و شدايد و مشكلات، روح را نيرومند می سازد، فلز وجود انسان را خالص و محكم می كند. بارور شدن وجود آدمى جز در صحنه گرفتاري ها و مقابله با شدايد و مواجهه با مشكلات حاصل نمی شود، زيرا تا تعين درهم نريزد و خرد نشود تكامل حاصل نمی شود. به قول مولوى گندم زير خاك می رود، در زندان خاك گرفتار می شود، در همان زندان است كه شكافته می شود و تعين خود را از دست می دهد و قدم به مرحله كامل تر می گذارد، اول ريشه هاى نازكى بيرون می دهد، طولى نمی كشد كه به صورت بوته گندم، به صورت ساقه و خوشه و دانه هاى زيادترى ظاهر می شود. آن زير خاك قرار گرفتن مقدمه تكامل اوست. باز همين گندم در زير سنگ آسيا نرم و آرد می شود و بعد نان می گردد و نان بار ديگر در زير دندان آسيا می شود و جذب بدن می گردد تا بالاخره به عالی ترين مراحل كمال ممكن خود می رسد و به صورت عقل و فهم تجلى می كند. شدايد و سختي هاست كه قهرمان می آفريند، نبوغ می بخشد، باعث تهييج نيرو و بروز قدرت می گردد. شدايد و سختي هاست كه نوابغ عظيم و نهضت هاى بزرگ به دنيا تحويل داده است.
حوادث خونين و مصائب بى نظير كربلا زينب را به صورت پولاد آب ديده درآورد. زينبى كه از مدينه خارج شد با زينبى كه از شام به مدينه برگشت يكى نبود. زينبى كه از شام برگشت رشد يافته تر و خالص تر بود. حتى آنچه در خلال حوادث اسارت ظهور كرده با آنچه در خلال ايام كربلا در زمانى كه هنوز برادر بزرگوارش زنده بود و مسؤوليت به عهده زينب گذاشته نشده بود از زينب ظهور كرد فرق دارد. حوادث كربلا بود كه زبان زينب كبرى را به آنچنان خطابه غرّا و آتشينى در مجلس يزيد جارى كرد كه همه شنيده ايد.
رودکی در این زمینه می گوید:
اندر بلاى سخت پديد آيد
فضل و بزرگوارى و سالارى
منبع : مرتضی مطهرى، مجموعه آثار، ج۱۸، صص ۹۰-۸۸(کتاب سیری در سیره ائمه اطهار(ع))