استقلال اقتصادی
استقلال اقتصادى:
جریان اقتصاد در یک کشور به دو حالت ممکن است.
یکى مستقل و دیگری با جنبه وابستگى داشته باشد و اقتصاد آن کشور وابسته به اقتصاد کشور دیگر باشد. اگر یک بحران مثلا یک نوسان در وضع پولى آن کشور پیدا شود در این جا هم اثر مى گذارد. محکوم است که مصرف کننده تولیدات آن کشور باشد. محکوم است که خودش تولید نکند براى این که تولید او به مصرف برسد؛ همین طورى که ما دیدیم ایران محکوم بود که کشاورزى خودش را تقلیل بدهد براى این که از آنجا گندم یا شکر وارد کند. محکوم بود به این که دامدارى خودش را تقلیل بدهد. مرتع هاى مختلف را تملک مى کردند تحت این عنوان که اینجا شکارگاه است، آنجا منطقه ممنوعه است و … محکوم بود به این که دامدارى را تقلیل بدهد براى این که گوشت هاى دیگران را از جاهاى دیگر وارد کند.
این، معنى یک اقتصاد وابسته است. بعد یکمرتبه به حالتى در بیاید که ما در روزنامه ها خواندیم؛ گاهى گفتند نود درصد، گاهى گفتند نود و پنج درصد مواد غذایى این کشور از خارج وارد مى شود. دیدیم از سیخ تا سوزن باید از خارج وارد شود. این، بردگى و اسارت و اقتصاد وابسته بود.
نان ما را آنها باید بدهند. امام در چند ماه پیش، اوایلى که به پاریس رفته بودند، در اعلامیه هاشان مکرر مردم ایران را تشویق به کشاورزى کردند که کشاورزى کنید و کشاورزى را توسعه بدهید. ما اطلاع داریم که واقعا این فرمان چقدر مؤثر واقع شد و از لطف خدا امسال [در تولید گندم وضع خوبى داریم.] همین دیروز بود که از شخصى که اهل کشاورزى است و از خراسان آمده بود پرسیدم، مى گفت نه تنها من که یک آدم شصت ساله هستم بلکه پیرمردهاى تا صدساله هم مدعى هستند که از وقتى که ما یادمان مى آید سالى به اندازه امسال محصول زیاد و خوب نداشته ایم. و تنها خراسان نیست، تا آنجا که من اطلاع دارم همه ایران تقریبا این طور است. وقتى کشورى مى خواهد روى پاى خودش بایستد خودش براى خودش تصمیم مى گیرد.
شاید امسال ایران از نظر گندم به خودکفایى برسد. همین ایرانى که گندمش را از آمریکا وارد مى کردند امسال با یک فرمان امام و با یک حرکت مردم- که شاید بیشتر از این هم مى شود حرکت کنند- به آنجا رسید که در گندم خود احتیاج به دیگران ندارد.
یک وقت تصمیم مى گرفتند خشخاش کشت نشود، هزار تا فلسفه هم برایش درست مى کردند. وقت دیگر مى گفتند خشخاش کشت بشود، باز فلسفه دیگرى برایش درست مى کردند. این ما نبودیم که تصمیم مى گرفتیم؛ دیگران تصمیم مى گرفتند. مثلا به ترکیه مى گفتند تو خشخاش بکار، و در عوضِ امتیازى که مى خواستند به ترکیه بدهند به ایران مى گفتند تو خشخاش نکار. ایران مجبور بود تبعیت کند. این، معناى عدم استقلال اقتصادى است.
مجموعه آثار استاد شهید مطهرى،ج 24، صص 239-238