وای رقیه
امروز روضه هیئت یک رنگ و بویی دیگر داشت. امشب کمی قلبم درد دارد و تیر می کشد. احساس سنگینی در قلبم دارم.
روضه امروز هیئت را که دوباره در ذهنم مرور می کنم، تجسم دختری سه ساله که همیشه لقب مادر پدر را به خود اختصاص می دهد جلوی چشمم مجسم می شود.
دختری که مادر حسین(ع) شد. دختری که همچون مادر که در اوج جوانی پیر شد، در اوج کودکی پیر شد. از غم پدر، از غم مادر، از غم برادر، از زمزمه و اشک و آه و ناله ای که وقتی اسم پدر را می آورد کتک می خورد و همچون مادر پدر از کین دشمنان بی نصیب نماند.
دختری که در خرابه و در غربت جان داد. غریبانه این که از غسل دادنش زن غساله به جهت تن خراشیده و چاک چاک و غرق کبودیش امتناع کرد.
و غریبانه تر تا آنجا که از تدفینش در قبرستان مسلمانان شام امتناع کردند، به جهت تهمت خارجی و کافر بودن.
چه غریبانه دوباره جسم بی جانش را برای دفن به خرابه آوردند و دوباره خراب و خراب و خرابتر شد، حال اسرای کربلا. وای از این همه مصیبت، وای از این همه عزا، وای از این همه غم.
الشام الشام الشام
صدای دلم
خدایا به فریاد دلم رس، ای فریاد رس بی همتا. تمام لحظات از جلوی چشمم می گذرد. صدا صدا صدا می آید از دلم.
وقتی که می خواهی بنویسی، قلم در دست می گیری و می نویسی از درونت، از لطمه های دل #رقیه، از سوز دل #سکینه، از آه #زینب، از خرابه #شام، از دختر بی پدر و از یتیمی سربریده، از آب نرسیده، از مشک #عباس، از وفای سقا، از امان نامه #شمر، از کوچکی مغز #عمر، از بی بصیرتی های لشکریان.
وای از دل #زینب، دل بی قرار #رباب. وای از #اصغر بی سر، از #علمدار #باوفا، از شور و احساس خدا، از غم دل، از کوچه احساس، از درددل با خدا در تنگنای بازار #شام، از کوچه بی عابر از گفتن یا نگفتن، لب گزیدن دیگر فایده ندارد. شب با تمام غربتش غربت زده ام کرده است. گریانی دیده و بغض گلو اگر در غم #حسین نباشد و فقط برای نفس و دل باشد دیگر نمی توان به آن تکیه کرد.
اف بر شما و امان نامه شما
بصیرت ابالفضل العبّاس(ع)
حضرت آیتالله خامنهای: «بصیرت ابالفضل العبّاس کجاست؟
در روز تاسوعا، به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان می دهیم؛ چنان برخورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود.
گفت: من از حسین جدا شوم؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما.
بیانات مقام معظم رهبری، ۷۹/۱/۲۶