صدای طغیان انسانیت
15 مهر 1397
صدا می آید.
صدای شیهه اسبان که سم به زمین می کوبند و بی تاب هجومند.
صدای طغیان انسانیت را می شنوی.
اما کودکان در سایه سار خیمه منتظرند.
منتظر آمدنت.
نبض عباس به هرم العطش کودکان می زند.
معرکه شلوغ می شود.
خصم دست بردار آب نیست. باضربتی دست راستش به زمین می افتد. با شمشیری در دست چپ پاسبانی می کند از مشک. اما دست چپ را هم قلم می کنند.
مشک آماج تیرها می شود. عمودی آهنین بر فرق سقا می نشیند. از فراز اسب بر زمین می افتد. زمین از افتادنش شرم می کند. صدای یا اخا ادرک اخاک، برادر را بر بالینش می کشاند. صدای گریه ملائک تا هفت آسمان بالا می رود.