امروز هم گذشت
امروز هم بدون تو با هر لحظه فکر تو گذشت، امروز هم زود گذشت و ثابت کرد بودن بی تو سخت است و همچنان که زندگی کوتاه و فرصت ها رفتنی. پس مواظبت کن از خودت و احساست چرا که حسرت ها ماندنی است برای سمباده کشیدن بر روح و روانت پس هرگز اجاره نده کسی کوشش امروزت را برای سعادتمندی فردا، از تو بگیرد. اجازه نده نفس ویرانگر درونت، تو را به بهانه خوشی زود گذر از احساس و آرامشی جاودانه و ابدی جدا کند.
برات زیارت گلشن جود و کرم
روز یکشنبه ۲۱ مرداد، ساعت ۹صبح
دلم در تاب و تبش می سوزد و برای بودن در صحن و سرایش زجه می زند. ز خاطرم که می گذرد بودن در کنار ضریح زیبایش، نفس کشیدن در صحن و سرایش، خواندن نماز در صحن باصفایش، دلم پر ز شادی غمباری می شود.
مروری بر تجربه ای از یک سفر معنوی، پر از رنگ و نور خدا با دلی پر از شور و امید، در زیر دو گنبد بهم چسبیده پر از یاد خدا.
چگونه می شود که دوباره دعوت شوی به تماشای گنبدی پر از نور خدا.
عشقت را بهانه می کنم تا مرور کنم خاطرات زیبای دعوت سخاوتمندانه ات را که به حضور طلبید مرا.
حال دیگر آرزویی دل و ذهنم را تسخیر نموده است تا جوادم ببخشی به من براتی دوباره برای حضوری زائرانه تا تسکین یابد دل دردمند و چشم اشکبارم ز سردی و سختی زمانه ام.
چه بی روح می شوم اگر امیدم بمیرد. امید داشتم به رسیدن دست غریبم به پنجره فولاد امام غریبم تا غربت را پاک کنم از افق نگاه خسته ز موج بلایم. اما سعی می کنم زینب وار صبوری را تمرین کنم تا الگو گیریم از آن برای افتان و خیزان روزگار.
همچون تو شبانه و غریبانه در کنج خانه ز زهر کین دشمنی در ردای عشق طی می کنم کوچه پس کوچه های احساس بی کسی را.
غربت زده دست و پا می زنم در غیبت ظاهری غائب همیشه حاضر از دیروز تا امروز شاید با نگاه سبز پر از سخاوتش برات زیارتی عاشقانه به گلشن جود و کرم را هدیه نماید به دل پر از احساسم.
صرف واژه عشق
روز سه شنبه۲۶ تیرماه ساعت ۱۲:۴۰ شب
عشق را با فعل های بسیاری می توان صرف کرد، با تمام ملودی های شاد و غم انگیز دنیا می توان سرود و عاشقانه ای زیبا ساخت. می توان تکرار شد در شور و احساس با کوله باری از تجربه های سخت و هراس انگیز، پس صرف می کنم تو را با فعل های زندگیم. لب از لب نمی گشایم. طوفانی از واژه ها برپاست. هر لحظه واژه ای ذهنم را به سوی خود می کشد. قطاری از کلمات خود را در جنون عشق محو می کنند و جلوه ای از زیبایی برایشان باقی نمی ماند. پشت در پشت کلمه ای در پوشش عشق ذهنم را فرا می گیرد و این گونه بر روی کاغذ بروز می کند: عشق را می توان چشید، دید، گفت، شنید و با سرانگشتانی سرد و لرزان احساس کرد. عشق را می توان رسم کرد ، نگاه کرد، صدا زد، چشاند و در آخر عارفانه ای ساخت. عشق را می توان لباس کرد و پوشید. عشق را می توان با معجزه ای گرمابخش و شور آفرین آفرید. عشق می تواند بسوزاند بدی ها و حتی خوبی ها را. عشق را می توان ضامن شد اما گاهی باید عشق را رد کرد و پس زد. با فریادی بر سر دل باید از منجلاب ناراستی هایش گریخت. نمی دانم شاید در نگاهت هجو جلوه کند، ولی شاید گاهی نفرت همان عشق است که راهش را گم کرده است چه با اختیار، چه بی اختیار پس دستش را بگیر و هدایتش کن تا در وادی صرف افعال گم نشود.
مواظب احساست باش!
دوشنبه، ۲۵ تیرماه، ساعت ۱۷:۴۵ بعدازظهر
احساسم این گونه به من می گوید، هیچ داستانی بدون داستان نویسی به وجود نمی آید و هیچ ماجرایی نیز بدون یک ماجراجو رخ نمی دهد. گاهی داستان های زندگی همچون ملودی های زیبا و خشن در کنار هم رودی از احساس را در دل جاری می کنند. برخی اوقات احساسم به من دروغ می گوید البته نه همیشه. شاید بهتر باشد این گونه بگویم برخی اوقات احساسم را به خوبی درک نمی کنم و فقط در حیطه احساسی از محسوسات می مانم و پای دل به این عرصه باز نمی شود. شاید این یکی از عیوب باشد اما گاهی زیاد مرا نمی آزارد. چرا که به نظرم می رسد چهار راه و میدان محسوسات در این دایره قسمت هر چه بیشتر باز باشد احتمال لغزش هست. گاهی باید بیشتر هوای دل را داشت تا دست و دل بازی بیش از حد توان نکند. خیلی پیش می آید که این رفتار سخاوتمندانه سبب بالا رفتن توقع از خود می شود. دلم نمی خواهد این را بازگو کنم ولی بسیار دیده ام کسی را که بیش از دیگران خوبی می کند را با بهانه ها و رفتارهای نسنجیده بسیاری رنجانده ایم. گاهی به بهانه هایی بنی اسرائیلی که احساس هم از درک آن عاجز است چه برسد به رسول باطنی و درونیمان. پس گاهی مواظب احساسمان باشیم چرا که ممکن است خسارت ببار آورد و فرصت جبرانی کم باشد و یا هرگز پیش نیاید.
دغدغه مجازی من
#به_قلم_خودم #دغدغه #مجازی من
گاهی برای من اتفاق افتاده که وقت نمی کنم اخبار روز ایران و جهان را ببینم و بشنوم. هر از چند گاهی در رواق کوثرنت پست های مختلفی را از دوستان می بینم، خیلی کوتاه اما جامع.آنان خبرها و مطالب دیگر را به صورت پست برای هم بحث ها یا هم گروهی های خویش انتشار می دهند. همین پست ها، عکس ها و مطالب از دید برخی دوستان خیلی تکراری و بی اهمیت است، شاید آن هم به این دلیل که آنان در فضاهای مختلف مجازی عضو هستند و پیام رسان های گوناگونی چه خارجی چه ایرانی بر روی گوشی یا سیستم رایانه خود نصب دارند، پس مطالب بسیاری را می بینند و می شنوند. شاید این دوستان گاهی از این موضوع غفلت کنند که هستند برخی افراد که اصلا هیچ پیام رسان و یا فضای مجازی را بر روی گوشی و سیستمشان نصب ننموده اند و به تبع آن عضو نیستند. شاید این دسته از دوستان به علت مشغله کاری و تحصیلی فراوانی که دارند زمان زیادی را نمی توانند در روز صرف عضویت و مطالعه فضاها و پیام رسان های مختلف در دنیای مجازی نمایند. گاهی نیز برخی به علت آشنا نبودن و تازه کار بودن در محیط های مجازی بیشترین وقت خود را در رواق کوثرنت که هم تولید ملی و ایرانی است می گذرانند. از این رو پست هایی که از نظر برخی تکراری و غیرمفید به نظر می رسد برای طلبه ای که فقط کوثرنت و کوثربلاگ را به عنوان فضایی امن و ایرانی پذیرفته است، غنیمتی بسیار ارزشمند و کاربردی در دنیای مجازی امروز است. پس مواظب باشیم با گفتار و نظرات خود طلابی را که در راه افزایش آگاهی دیگر دوستان خود کاری تکراری اما مفید را به انجام می رسانند دلزده و بی انگیزه نکنیم. اگر احساس می کنید مطالب برخی از دوستان در کوثرنت برایتان غیرمفید و تکراری است راهکار آن این است که اگر جز هم بحث هایتان هست و مطالبش شما را می آزارد او را از هم بحث های خویش حذف کنید. هر چند کار او بسیار تکراری است ولی مانع گام برداشتن او در حیطه فضای مجازی نشوید چرا که همین گام های تکراری خود می تواند مقدمه ای ناچیز برای شروع پیشرفتی وافر اما تولیدی باشد.