دلیل پنجم وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن
در این قسمت به یکی دیگر از دلایل پنجگانه ای که باعث گردیده وهابیان درخواست شفاعت را حرام بدانند با هدف بررسی شبهات وهابیت به شفاعت و پاسخ شیعه به آنها پرداخته شده است.
دلیل پنجم وهابیان بر حرمت درخواست شفاعت و نقد آن
وهابیان برای اثبات مدعای خود به ادّله ای تمسک کرده اند:لغو درخواست شفاعت از مرده
آخرین استدلال آنان این است که درخواست شفاعت از اولیای الهی در این جهان درخواست حاجت از مرده است که فاقد حس شنوایی است.
قرآن مجید با صراحت کامل، مردگان را غیر قابل تفهیم میداند آنجا که میفرماید:
الف: «انکَ لا تسمِعُ المؤتی، و لا تُسمِعُ الصُّمَّ الدّعاءَ اذا وَلَّوا مدبرین»[1]
تو نمی توانی مردگان و کران را که گوش به سخن تو نمی دهند تفهیم کنی (و هدایت نمایی) قرآن در این آیه، مشرکان را به مردگان تشبیه میکند و میرساند همانطور که مرده، قابل تفهیم نیست، همچنین تفهیم این گروه نیز برای تو مقدور نیست. اگر مردگان قابل سخن گفتن بودند، و حس شنوایی داشتند تشبیه مشرکان مرده دل، به گروه مردگان صحیح نیست.
ب: «ان اللهَ یُسمِّعُ مَن یَشاءُ و ما انتَ بِمُسمِعِ مَن فی القبور»[2]
خداوند هر کس را بخواهد تفهیم میکند و تو نمی توانی افرادی را که در گور نهفته اند اسماع بنمایی.
استدلال به این آیه نیز بسان استدلال به آیه قبل است پس درخواست شفاعت از شخص مرده بسان درخواست از یک جماد است.
پاسخ:
استدلال با این دو آیه روی این اساس است که تصور شده است مفاد آنها این است که: توانی پیامبر گرامی هیچ گاه نمی توانی اموات حقیقی و یا مجازی را اسماع و تفهیم نمایی، در صورتی که هدف این دو آیه این نیست بلکه مقصود از دو آیه این است که تو مستقلاً بدون استمداد از قدرت غیبی نمی توانی مردگان را اعم از واقعی و یا تنزیلی تفهیم کنی، و تا مشیت و درخواست خدا در کار نباشد، قدرت تفهیم در شما نخواهد بود، و این سخن غیر این است که بگوییم پیامبر مطلقاً قدرت تفهیم مردگان را ندارد.
محدثان اسلامی همگی نقل میکنند در صحنه بدر که پیروزی با مسلمانان شد و مشرکان با دادن هفتاد کشته را به فرار گذاشتند. اجساد کشته شدگان کفر، به دستور پیامبر در چاهی ریخته شد سپس پیامبر با آنان چنین سخن گفت: آنچه را که پروردگارم به من وعده کرده بود، حق یافتم، آیا شما نیز آنچه را که خدا وعده کرده بود درست و پای بر جا یافتید. در این موقع برخی از مسلمانان از پیامبر پرسیدند آیا آنان سخن شما را میشنوند و درک میکنند؟ حضرت فرمود: بلی.[3]
این گروه پیوسته در تخطئه دیگر فرقه های اسلامی از در شرک وارد میشوند و به نام طرفداری از توحید، درصدد تکفیر دیگران بر میآیند ولی در این استدلال گفتار را دگرگون کرده و موضوع لغو بودن توجه به اولیاء را پیش کشیدند ولی آنان از این نکته غافلند که اولیاء الهی به برکت دلائل عقلی و نقلی حی و زنده اند.
این انتقاد، حاکی از آن است که انتقاد کننده از وضع روح انسان و تجرد و بقاء آن پس از انتقال جسدها آگاه نبوده و مرگ را فنای محض و نابودی شخص تصور کرده است در حالیکه اولیای الهی به حکم دلایل عقلی و نقلی، حی و زندهاند.[4]
1- دلائل تجرد نفس از ماده پس از جدایی از بدن و بی نیازی از جسد مادی ایجاب میکند که روح انسان پس از مرگ نیز باقی بود و از حیات و ادراک خاصی برخوردار باشد.
2- آیات قرآنی بر ادامه حیات پس از مرگ گواهی میدهند مانند آیه: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل ا… امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون»[5]
افرادی را که در راه خدا کشته میشوند مرده مپندارید بلکه آنان زندگانند که در نزد خداوند روزی داده میشوند.
گواه روشن بر حیات واقعی شهیدان راه حق، این است که قرآن آنان را پس از آن که زنده مینامد، چنین توصیف میکند. «فرحین بما اتاهم الله من قصه و یستبشرون بالذین لم یلحقوا من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون»[6] آنان با آنچه که خداوند از کرم خود، عطا فرموده است، خرسند و شادمانند و به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند بشارت میدهند که هرگز برای آنان بیم و اندوهی نیست.
لا تحزنوا و لا تخافوا: غم و اندوه مخورید و نترسید. کسی که قدرت دارد به دوستان خود چنین جمله ای بگوید آیا نمی تواند دوباره درخواست کنندگان شفاعت از خداوند مغفرت و آمرزش بطلبد.
اگر شهید راه حق میتواند، از خداوند درخواست آمرزش دربارة کسی کند آیا پیامبر که سرور جهانیان و بزرگ و رهبر جهان انسانها و پیشوای شهیدان است نمی تواند چنین کاری از خداوند درخواست کند. پیامبری که روز قیامت شاهد امت و گواه بر اعمال آنان میباشد چطور از کارهای آنان بی خبر است و سخنان آنان را نمی شنود.[7]
هدف این آیات این نیست که اجسادی که در زمین آرمیده اند قابل تفهیم نیستند، و هر جسدی روح از آن جدا شد از قلمرو درک و فهم بیرون میرود و به صورت جمادی در میآید.
طرف خطاب ما اجساد نهفته در قبور نیستند بلکه ما آن ارواح پاک و زنده که با اجساد برزخی در جهان برزخ به سر میبرند، و به تصریح قرآن حی وزنده هستند سخن میگوییم و درخواست شفاعت میکنیم نه با بدن نهفته در خاک.
اگر ما سلام میگوییم، و یا طلب شفاعت میکنیم، و یا سخن میگوییم، سر و کار ما با آن ارواح پاک و زنده است نه با اجساد نهفته در دل خاک.
اگر ما به زیارت قبر و خاک و خانه و کاشانه آنان میرویم به خاطر این است که میخواهیم در خود آمادگی ایجاد نمائیم تا با آنان ارتباط روحی برقرار کنیم، حتی اگر بدانیم جسد آنان مبدل به خاک شده است.[8]
[1] - سوره نمل (27)، آیه 80
[2] - سوره فاطر (35)، آیه 22
[3] - جعفر سبحانی تبریزی، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث، تهران: دارالکتب الاسلامیه، بی تا ، ص 305
[4] - جعفر سبحانی تبریزی، آیین وهابیت، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364 ، ص 283
[5] - سوره آل عمران (3)، آیه 169
[6] - سوره آل عمران (3)، آیه 170
[7] - جعفر سبحانی تبریزی، شفاعت در قلمرو عقل، قرآن و حدیث ، همان ، ص 301
[8] - جعفر سبحانی تبریزی، نقدی بر وهابیت، قم: دفتر انتشارات اسلامی، 1364 ، ص 268