ابراهیم و کار و عبادت
30 آذر 1395
سه ماه تعطیلات که می شد می گفت خوشم نمی آید برم تو کوچه با این بچه ها وقت صرف کنم. می خوام برم شاگردی. می گفتیم آخه زشته برای ما، تو بری شاگردی. اما اون گوش نمی کرد و می رفت شاگرد یک میوه فروش می شد. اینقدر این بچه زحمت می کشید تو کارش که وقتی خونه می امد دیگه نفس نداشت. می گفتم: ننه، کی میگه تو با خودت اینطور بکنی؟ می گفت: باشه، زحمت کشی یک نوع عبادت است، طوری نیست، حضرت علی چقدر زحمت می کشید، نخلستان ها را آب می داد، مگه ما به دنیا اومدیم که بخوریم و بخوابیم.
سردارشهید محمد ابراهیم همت
منبع : کتاب همت