معرفی کتاب اهمال کاری: بررسی علل و راه کارهای درمان
اهمال کاری: بررسی علل و راه کارهای درمان
مولف: مرتضی آقاتهرانی
ناشر کتاب : انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)
نوع جلد: شومیز
قطع: رقعی
سال نشر: 1387
تعداد صفحات: 127
معرفی کتاب
این کتاب دارای چهار فصل است که فصل نخست این کتاب دارای کلیاتی در زمینه تعریف اهمال کاری، ویژگی های اهمال کار، اهمال کاران، مراتب اهمال کاری و آثار اهمال کاری است.
نویسنده در فصل دوم ، ریشه ها و علل اهمال کاری را مدنظر قرار داده و به مواردی مانند دهن بینی ، افسردگی و اضطراب اشاره کرده است.
عوامل بیرونی و محیطی مانند نارضایتی از وضع موجود، احساس عدم مسئولیت در برابر دیگران، لجبازی، اهمال کاری و پرخاشگری انفعالی، عوامل هوس انگیز و سرگرم کننده و توقع بیش از حد از دیگران از دیگر عناوین مطرح شده در فصل دوم این کتاب است.
در فصل سوم ، عوامل اهمال کاری و بهره گیری از فرصت ها در قالب هفت موضوع مانند بی نظمی و بی برنامگی و انجام کارهای بزرگ بدون زمان بندی طرح بحث شده است.
نویسنده این کتاب افسردگی، وحشت زدگی و بی کنترلی را از پیامدهای اهمال کاری ذکر کرده و سپس به ریشه، علل، عوامل و راهکارهای برون رفت از آن اشاره می کند.
نویسنده کتاب معتقد است که اهمال کاری به سرعت به صورت عادت در افراد نمایان می شود و این بیماری مسری است که از انسانی به انسان دیگر و از فرد به جامعه و از جامعه ای به جامعه دیگر سرایت می کند.
همراهان شایسته و هم شأن
انتخاب همسفران شایسته و هم شأن، یکی دیگر از آداب سفر است. کسانی که از نظر سلوک و خصوصیات رفتاری و سطح زندگی با یکدیگر همگون هستند، مناسب است آن ها که با هم سنخیت بیشتری دارند با هم باشند.
امام باقر علیه السلام فرمود: إِذَا صَحِبْتَ فَاصْحَبْ نَحْوَکَ، وَ لا تَصْحَبْ مَنْ یَکْفِیکَ فَإِنَّ ذَلِکَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 412/ 15135)
هنگامی که با کسی همراه و همسفر شدی، پس با مثل خودت همراه شو و با آن کس که زندگی تو را اداره می کند همسفر مشو، که این کار موجب ذلت مؤمن است.
همچنین برای این که مسافر در جمع همراهان تحقیر نشود نباید، با کسانی که برای او قدر و منزلتی قائل نیستند همسفر شود.
علی علیه السلام در این زمینه فرمود:
لا تَصْحَبَنَّ فِی سَفَرِکَ مَنْ لا یَرَی لَکَ مِنَ الْفَضْلِ عَلَیْهِ کَمَا تَرَی لَهُ عَلَیْکَ. (کافی، ج 4، ص 286)
با کسی که در تو فضیلتی نسبت به خود احساس نمی کند و تو نیز در او فضیلتی نسبت به خود نمی بینی در سفر همراه مشو.
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: إصْحَبْ مَنْ تَتَزَیَّنُ بِهِ وَ لا تَصْحَبْ مَنْ یَتَزَیَّنُ بِکَ. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 412، ح 15133)
با کسی همسفر شو که موجب افتخار و زینت تو باشد و با آن کس که تو باعث افتخار او باشی همراهی مکن.
فردی به نام شهاب بن عبدربّه گوید: به امام صادق علیه السلام گفتم: شما از حال من آگاهید و دست و دل بازی و بذل و بخششم را نسبت به برادران دینی ام می دانید، آیا
می توانم با بعضی از آن ها در راه مکه همراه شوم و به آنان بذل و بخشش کنم؟
حضرت فرمود: ای شهاب، چنین مکن. اگر تو آن چه داری بر آنان ببخشایی و آنان نیز در هزینه کردن زیاده روی کنند، به آنان ستم کرده ای، و اگر تو ببخشایی و آنان از خرج کردن خودداری کنند، آن ها را ذلیل کرده ای، پس با امثال خود همسفر شو. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 413، ح 15137)
حسین بن ابی العلا نیز گوید: همراه با بیست و چند نفر مرد به طرف مکه حرکت کردیم، در میان راه، در هر منزلی گوسفندی برای آنان قربانی می کردم، پس زمانی که به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم، آن حضرت خطاب به من فرمود: ای حسین، مؤمنان را خوار و ذلیل می کنی؟
گفتم: از چنین کاری به خداوند پناه می برم!
حضرت فرمود: به من خبر رسیده است که در هر منزلی برای آنان گوسفندی کشته ای!
گفتم: قصدی جز خدا نداشتم .
حضرت فرمود: آیا ندانستی که در میان همراهان تو کسانی هستند که دوست دارند مانند تو عمل کنند، لیکن به دلیل نداشتن توانایی مالی، نمی توانند و
درنتیجه احساس کوچکی و حقارت می کنند؟
گفتم: از خداوند طلب مغفرت می کنم و از این پس چنین نخواهم کرد. (وسائل الشیعه، ج 11، ص 415، ح 15142)
رعایت این نکته اخلاقی باعث می شود که همسفران، از چشم وهم چشمی و ایجاد تنش های روحی و اخلاقی پرهیز نموده، در محیطی سالم و آرام به سر ببرند.
پی نوشت :
آداب سفر حج، قاضی عسکر، سیدعلی، ص46-50.
برخورد امام صادق با اهل سنت
امام صادق و اهل بيت عليهم السلام، نگاهشان و سيره و برخوردشان با اهل سنت كاملاً برادرانه و صميمانه بوده است. وقتي يكي از اصحاب امام صادق از حضرت مي پرسد: ما شيعيان در معاشرت با اقوام و عشيرة خود و معاشرت با ساير طبقات مردم كه در سلك مذهب ما نيستند چه وظايفى داريم؟ آن حضرت پاسخ مي دهند: «به رهبران خود بنگريد كه مقتداى شما هستند و با مردم (منظور غير شيعيان) به همان گونه معاشرت كنيد كه رهبران شما معاشرت مى كنند؛ به خدا سوگند كه رهبران شما از بيماران مردم عيادت مى كنند، جنازه هايشان را تشييع مى كنند، در محضر قضاتشان حاضر مى شوند و شهادت مى دهند. امانت آنان را نگهدارى مى كنند و باز پس مى دهند.» (گزيدة كافى، ج1، ص348)
البته اين بدان معنا نيست كه از اعتقادات به حقمان كوتاه بياييم و دست برداريم بلكه بايد در عين پايبندي به اعتقادات خود، مبناي معاشرت را با آنان، بر محور مشتركات بگذاريم و از ورود به مجاري اختلاف برانگيز خودداري نماييم.
مقام معظم رهبري فرمودند: «يك ميليارد مسلمان در دنيا هستند كه درباره خدا و پيامبر و نماز و حج و كعبه و قرآن و بسياري از احكام ديني با هم يك عقيده دارند يك چند مورد اختلاف هم دارند اينها بيايند همان چند اختلاف را بگيرند با هم بجنگند تا آن كسي كه با اصل خدا و پيامبر و دين و همه چيز مخالف است كار خودش را انجام بدهد آيا اين عاقلانه است؟ اگر مسلمين دست در دست هم بگذارند و با هم صميمي باشند ولو عقايدشان مخالف با يكديگر باشد اما آلت دست دشمن نشوند دنياي اسلام سربلند خواهد شد»
ر.ک«سیره امام صادق در برخورد با اهل سنت» نوشته سعید بابایی
نفرین مستجاب
نفرین مستجاب
برخی از عذابهای قوم پیامبران گذشته:
«حضرت نوح»
حضرت نوح 950 سال قوم خود را دعوت كرد و نسل به نسل آن ها را از خردسالي تا سالخوردگي دعوت به خداي يگانه نمود و هيچ اثري در آن قوم نكرد، از خداوند درخواست نمود كه آن ها را به عذاب دردناك خود چنان مبتلا سازد كه احدي از آن ها باقي نمانند و قوم نوح بر اثر فوران آب از زمین و بارش باران و طوفان غرق و هلاک شدند.(1)
«حضرت صالح»
قوم ثمود كه صالح براي هدايت آنان برانگيخته شد، مردمي بت پرست بودند و چندين بت كده داشتند و حضرت صالح حدود 120 سال به هدايت و دعوت آنان پرداخت و قوم ثمود در مقابل او را تكذيب نمودند. قوم ثمود در خواست معجزه اي كردند و خدا شتری آبستن از دل کوه برای آنان فرستاد و دستور داده شد آن ناقه را آزاد بگذارند، ولي دستور الهي را در حقّ آن ناقه عملي نكرده و آن را پي نمودند، در اين موقع حضرت صالح به آن ها خبر داد كه عذاب بر شما نازل مي شود و علامتش اين است كه فردا رنگ هاي شما زرد مي شود، روز بعد سرخ شده و روز سوم سياه خواهد شد. سه روز گذشت و عصر روز سوّم صداي مهيبي بلند شد كه دل هاي آن ها را از جاي تكان داد و باد تندي سخت وزيدن گرفت كه هريك از افراد ثمود را بلند مي كرد و بر زمين مي كوبيد و هلاك مي ساخت.(2)
«حضرت لوط»
حضرت لوط قوم خود را به توحيد و دوري از بت پرستي و اجتناب از اعمال خلاف عفت دعوت نمود و اين دعوت 30 سال طول كشيد، ولي آن ها از اعمال زشت خويش دست برنداشتند و اين دعوت ها هيچ اثري در آن ها نكرد و چون عذاب الهي نزديك شد چهار فرشته بر حضرت لوط فرود آمده و وعده عذاب الهي را به وي دادند و به فاصله كوتاهي بر آن ها از سنگ ريزه آنقدر باريد كه عمارات آن ها دگرگون شد و بلندي هاي آن به پستي برگشت و همه نابود شدند.(3)
اين ها نمونه هايي از اقوام مختلف بودند كه در مقابل دعوت حق، فرستادگان خدا را عصيان نموده دچار هلاكت و نابودي گشتند و در قرآن به برخي از اين وقايع براي عبرت گيري مردم اشاره شده است.
پی نوشت:
(1). عمادزاده، حسين، قصص الانبيا از آدم تا خاتم، تهران، انتشارات اسلام، چاپ سي و سوم، 1371، ص196-210 .
(2). مجلسي، حيوة القلوب، تهران، سازمان چاپ و انتشارات جاويدان، ج1، ص108-114.
(3). رسولي محلاتي، سيد هاشم، تاريخ انبياء(قصص قرآن) از آدم تا خاتم، تهران، انتشارات علميّه الاسلاميّه، ج1، ص200-218.