چشم انتظار ظهور
31 فروردین 1398
سالیانی است که چشمانم در پنجره ای رو به فردای ظهور قاب است و عنکبوت ظلم تاری از هجران بر آن بسته و سال هاست برای آمدنت لحظه شماری می کنم. یابن الزهرا ! ببین و نظاره کن چگونه ثانیه ها، لحظه ها، ساعت های در گذر ز هجر و فراقت بی حوصله اند! بیا مهدی جان بیا… بیشتر »
نظر دهید »
سواری می رسد
30 فروردین 1398
کاش با ظهورت در صبحی سفید دل پر ز غمم، کاشانه شادمانه ها می شد. به امید آن روز سپید و فراموش نشدنی اللهم عجل لولیک الفرج را سر می دهم و هر روز با قرار گرفتن بر روی صندلی محل کار چشمم را متنی زیبا با خطی خوش می نوازد «ای منتظر غمگین مباش قدری تحمل بیشتر… بیشتر »
تو می آیی
30 فروردین 1398
تویی آن شکوفه لبریز از زیبایی باغ انتظار که شکفتن فصل سبز ظهور را منتظری تویی آن خشم فرو خورده زمین که صبح هر آدینه به امید شکفتن گل رویت ندبه می کنیم شاید که این جمعه غروب کند انتظارمان تا دوباره بلبلان سرود عشق سرایند. یابن الحسن در کجا یابم تو را !؟… بیشتر »