توپ ذهنم از یمن تا آمریکا
02 تیر 1397
شنبه، ۲تیرماه، ساعت ۲۱ شب بوی مرگ می آید. بوی مردار باران خورده، بوی بادی که از غرب می وزد. بادی که تند بادی به پا کرده و تن ها را به سوی خود می کشاند. تند باد از ذهنم لحظه ای گذر می کند. گذرگاه رفح و از آن به سوی غزه و دمی بعد در یمن فرو می آید. تا به… بیشتر »
2 نظر
دلتنگ آقام
05 خرداد 1397
۵ خرداد شب ساعت ۱ و ۴۰ شب از خدا می خواهم روزی با یک سبد گل یاس در مسیر راهت قرار گیرم و تو مریدت را مرشدانه راهنمایی کنی. راهنمایی کنی به راه خودت، راه خوبی ها. دستم بگیری و در احساس بی تو بودن رهایم نکنی، تا از این سرای بی سروسامان به سرای سامان سفر… بیشتر »
مادرم
05 خرداد 1397
جمعه، ۴ خرداد، ساعت ۵ و نیم بعدازظهر روی مبل نشسته ام و به کارهایم فکر می کنم. چه کاری را باید انجام می دادم که به آن نرسیده ام. چقدر گوشیم داغ می شود. نمی دانم دلیلش چیست. سایه ای از کنار پرده رد می شود، گربه ای است که از روی دیوار حیاط می گذرد و سایه… بیشتر »
ریشه یا ساقه
05 خرداد 1397
۳ خرداد ساعت ۱ و نیم شب شاید نوشتن از نظر خیلی ها راحت باشد، ولی به نظر من اصولی دارد که آموختن آنها نوشته را زیباتر می کند. این قانون آنچنان که برخی فکر می کنند هم نانوشته و نا آزموده نیست. از ریشه ها هم باید مواظبت کرد، همچون مواظبتی که از ساقه ها می… بیشتر »
بسیار پیش می آید ...
05 خرداد 1397
۳ خرداد ساعت ۱۱و ۴۵ شب #همنوا با ابو حمزه بسیار پیش می آید از خودت می پرسی، چرا با درخواستم موافقت نشد. چرا به خواسته ام نرسیدم. چرا و چراهای بسیاری دیگر، که تو را گاهی دچار تردید و شک می کند. گاهی تردیدها محاصره امان می کنند و چه می دانیم همه از رخنه… بیشتر »