نجات و هدایت دلم
ذهنم پر شده، باید خالی گردد. دلم بهانه می گیرد. دمی بی غصه می خواهد. ولی مگر می شود. ان الانسان لفی خسر را یادم رفته است.
هر لحظه در گیر و دار این دنیای پر ابتلا شناور روی آب های آزاد با امواج روزگار به این سو و آن سو کوبیده می شوم.
گاهی در ساحل احساس با تو بودن آرامشی را به اعماق وجودم هدیه می دهم. ولی لحظه ای بعد با موجی ناآرام از ساحل کنده شده و به اعماق دریا سپرده می شوم.
کفی از دهانم بیرون می آید و راه نفس کشیدن که از شن های ساحل پر شده بود باز می شود. دیگر دست و پا زدن فایده ای ندارد باید آرام بود و خود را به تلاطم امواج سپرد و خود را کنترل کرد تا انرژی بیش از اندازه از دست ندهم.
نجات نزدیک است. دل دریا زده ام را با فانوس دریاییش از اعماق دریای غفلت به ساحل نجات هشدار می دهد و با کشتی نجاتش سوی یکتای یگانه رهنمون می شود. چرا که انّ الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه؛ حسین کشتی نجات و چراغ هدایت است.
چهرهی بسیار درخشان
تجلیل دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی از برنامه عصر جدید
تجلیل دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی از برنامه عصر جدید
? «سعیدرضا عاملی»، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در نامهای به «علیعسکری»، رئیس سازمان صدا و سیما از تولید و پخش برنامه تلویزیونی «عصر جدید» تقدیر کرد.
? در بخشی از این نامه آمده است: توجه به محتوا و مفاهیم عالی انسانی مانند از خودگذشتکی، دیگرخواهی، کارجمعی، خودباوری و توانائی فردی و جمعی و برجسته سازی نادیدههای اجتماعی و گنجانیدن این محتوا در قالبی جذاب، مهیج، به روز و متکی بر استعدادهای جوان این کشور بزرگ و سربلند، از اصلیترین خصوصیات مسابقه عصر جدید است.
پیام حزبالله عراق
تقدیم به امام موسی کاظم علیه السلام
? تقدیم به امام موسی کاظم علیه السلام
ما جز به نگاهت به کسی دل نسپاریم
در دل گرهی جز سر زلف تو نداریم
جز خاک تو بر جای دگر سر نگذاریم
بی زمزمه ات یکسره بی صبر و قراریم
هر لحظه ی ما شور تمنای تو باشد
در دیده ی ما شوق تولای تو باشد
—–
ای آن که ملک بوده به درگاه تو دائم
جبریل شده بر حرم و کوی تو خادم
در عشق نباشد به جز از مهر تو لازم
عالم به فدایت شود ای حضرت کاظم
محبوب خدایی و منم عاشق رویت
گر چه همه را قبله بُوَد روی نکویت
—–
ای آنکه جهان است همه تحت پناهت
مولای کریمی و دلم هست گواهت
ای کاش شود قسمت من نیمه نگاهت
نوری و عدو تاب ندارد رُخِ ماهت
یک لحظه تو را دیدن و پس لذت یک عمر
یک لحظه جدایی ز تو و حسرت یک عمر
—–
جز مهر تو در خاطره ها یاد نداریم
جز زمزمه ی نام تو فریاد نداریم
ما غیر رضای تو که امداد نداریم
جز در حرمش پنجره فولاد نداریم
ما را برسان تا حرم خود ز خراسان
از مشهد او تا حرمت پر بکشد جان
محمد مبشری