عمر ماه صفر
21 دی 1391
گفتم که عمر ماه صفر رو به آخر است
دیدم شروع محشر کبرای دیگر است
گردون شده سیاه و فضا پر زدود و آه
تاریک تر ز عرصة تاریک محشر است
گرد ملال بر رخ اسلام و مسلمین
اشک عزا به دیدة زهرای اطهر است
گفتم چه روی داده که زهرا زند به سر
دیدم که روز، روز عزای پیمبر است
پایان عمر سید و مولای کائنات
آغاز دور غربت زهرا و حیدر است
قرآن غریب و فاطمه از آن غریب تر
اسلام را سیاه به تن، خاک بر سر است
روی حسین مانده به دیوار بی کسی
چشم حسن به اشک دو چشم برادر است
ای دل بیا و گریة زینب نظاره کن
مانند پیروهن جگر خویش پاره کن
حاج غلامرضا سازگار