عشق اسفنجي و عشق خورشيدي
وقتي اسفنج را داخل مايعي قرار مي دهيم، آن را مي مكد و جذب خود مي كند. برخلاف آن، خورشيد است كه به جهان نور مي بخشد و مهرافشان است. خورشيد، ستاره ای است که جاذبه ي گرانشی[1] آن اجرام منظومه ي شمسی را بر مداراتشان نگاه می دارد. برای ساکنین زمین، خورشید از مهمترین ستارگان است. اشعه ي آن منبع حرارت، نور، مواد غذائی، سوخت و قدرت است. در طی حرکت ظاهری روزانه ي خود در آسمان به رشد گیاهان کمک می کند. زمین را گرم می سازد. آب را از منابع مختلف تبدیل به بخار می کند، در تولید بادها سهیم است و اعمال بسیار دیگر نیز انجام می دهد. اينها جملگی برای وجود انسان اهمیت حیاتی دارد. شايد به دليل اين همه فوايدش باشد كه به آن مهر هم مي گويند. افرادي كه گرفتار عشق هاي هوس آلود و شهواني و بيمارگونه مي شوند، عشق شان اسفنجي و خودخواهانه است. اين عشق ممكن است در لعاب و ظاهري جستجوگرانه، ايثارگرانه و مطيعانه نمايانگر شود. اينجا عاشق مي خواهد طرف مقابلش را در خود هضم كند. معشوق را «براي خود» مي خواهد، نه به خاطر ويژگي ها و كمالاتش. در واقع او براي فرديت و شخصيت او حرمتي قائل نيست؛ به دليل خودخواهانه بودنش است كه اگر طرف زير عشقش را مهر تأييد نزند، به فكر تهديد و انتقام بر مي آيد. اگر نتواند اين كار را بكند بلايي سرخود مي آورد. برخلاف عشق اسفنجي، عشق خورشيدي هنجار و ايثارگرانه است. عاشق در اينجا اگرچه شيفته است؛ ولي اين امر سبب نابساماني و از دست دادن مهار و خودكنترليش نمي شود. در هجر و فراق معشوق هرگز به خود ضربه اي نمي زند و كَنِه وار به معشوق نمي چسبد.[2]
پی نوشت :
1-نیروی ربایشی متقابل بین تمامی جِرم های موجود در عالم.
2- محمدحسين قديري مثل هاي روان( تمثيل هاي روان شناختي و تربيتي)، مركز مشاوره مأوا، قم، انتشارات آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص150.