طوفان بلا
طوفان بلا، 20 خرداد بعدازظهر ساعت 17
#قلم خودم #تولیدی به قلم خودم
از بعدازظهر تا حالا باد نسبتا شدیدی می وزد. چقدر تند و بی احساس بر هم می زند، تمام قرارها و بزم های عاشقانه گل و خار را. خاک به پا می کند و چه بی محابا طوفان می شود. بغض فروخورده اش بیرون می ریزد و این گونه انتقام می گیرد، از احساس ابرهای سازش و بی بخار. مجبورشان می کند به کوچ از وادی احساس به تبعیدگاه ها، زندان ها و ابوغریب های ناشناخته ای که هیچ را به همه می کوبد.
باد شدیدی می وزد. چه غریبانه دل به وادی به انصاف عدو می دهی. پرچم را می بینی در اوج که به خود می پیچد و دوباره با مقاومت باز می شود. دوباره تندبادی دیگر مجبورش می کند به تلاطمهای ناخواسته، ولی این آخر ماجرا نیست. این گونه پایان نمی پذیرد، ایثارها در راه است تا خرمشهرها را در نوردد باد و طوفان تند سازش. موجی در کارون، خزر، خلیجی که همیشه فارس است خواهد افتاد. جزر ها و مدهایی را به پا خواهد کرد که هیچ اش را در کوران بلا چاره نیست جز مقاومت، اتحاد و ایستادگی، البته با دستانی باز در راه رسیدن به آرمان شهر مهدوی.
اگر امروز مقاومت، گذشت، ایثار، بیعت و پا رکاب بودن و خلاصه در یک کلام سرباز ولی بودن را بیاموزیم در رستاخیز بلا جز طوفان زده ها نخواهیم بود. پس در انتخاب آزادی یا این سو یا آن طرف هر کدام را که برگزینی خودت را به خود ثابت کرده ای. ولی چه با شکوه می شد اگر انتخاب ولی زمانت را برمی گزیدی تا یاد بگیری ولایت مداری را و گوش به فرمان دادن به فرمانده تا سربازی نمونه شوی و قابل ارتقا به جایگاهی والا اگر خدا خواهد.