دغدغه مجازی من
#به_قلم_خودم #دغدغه #مجازی من
گاهی برای من اتفاق افتاده که وقت نمی کنم اخبار روز ایران و جهان را ببینم و بشنوم. هر از چند گاهی در رواق کوثرنت پست های مختلفی را از دوستان می بینم، خیلی کوتاه اما جامع.آنان خبرها و مطالب دیگر را به صورت پست برای هم بحث ها یا هم گروهی های خویش انتشار می دهند. همین پست ها، عکس ها و مطالب از دید برخی دوستان خیلی تکراری و بی اهمیت است، شاید آن هم به این دلیل که آنان در فضاهای مختلف مجازی عضو هستند و پیام رسان های گوناگونی چه خارجی چه ایرانی بر روی گوشی یا سیستم رایانه خود نصب دارند، پس مطالب بسیاری را می بینند و می شنوند. شاید این دوستان گاهی از این موضوع غفلت کنند که هستند برخی افراد که اصلا هیچ پیام رسان و یا فضای مجازی را بر روی گوشی و سیستمشان نصب ننموده اند و به تبع آن عضو نیستند. شاید این دسته از دوستان به علت مشغله کاری و تحصیلی فراوانی که دارند زمان زیادی را نمی توانند در روز صرف عضویت و مطالعه فضاها و پیام رسان های مختلف در دنیای مجازی نمایند. گاهی نیز برخی به علت آشنا نبودن و تازه کار بودن در محیط های مجازی بیشترین وقت خود را در رواق کوثرنت که هم تولید ملی و ایرانی است می گذرانند. از این رو پست هایی که از نظر برخی تکراری و غیرمفید به نظر می رسد برای طلبه ای که فقط کوثرنت و کوثربلاگ را به عنوان فضایی امن و ایرانی پذیرفته است، غنیمتی بسیار ارزشمند و کاربردی در دنیای مجازی امروز است. پس مواظب باشیم با گفتار و نظرات خود طلابی را که در راه افزایش آگاهی دیگر دوستان خود کاری تکراری اما مفید را به انجام می رسانند دلزده و بی انگیزه نکنیم. اگر احساس می کنید مطالب برخی از دوستان در کوثرنت برایتان غیرمفید و تکراری است راهکار آن این است که اگر جز هم بحث هایتان هست و مطالبش شما را می آزارد او را از هم بحث های خویش حذف کنید. هر چند کار او بسیار تکراری است ولی مانع گام برداشتن او در حیطه فضای مجازی نشوید چرا که همین گام های تکراری خود می تواند مقدمه ای ناچیز برای شروع پیشرفتی وافر اما تولیدی باشد.
کنار معصومه زمین
روز شنبه ۲۳تیرماه ساعت۱۲:۳۰ شب
گاهی دلم قنج می رود برای بودنت ولی چه می شود کرد، رفته ای سفر.
سفرت بی خطر اما چه می شود که زودتر بیایی از سفر. طول و تفسیرش نمی دهم. دلم برایت تنگ شده، دلم برای احساس با تو بودن تنگ شده، با احساسم سرشار از تو می شوم و لحظه ای از یادم نمی رویی ای غریب آشنا.
تا بوده این گونه بوده عشق و احساس در کنار هم دست در گریبان هم با بوسه ای سرخ، دوری را پاک کرده اند از صفحه دل. دوستت دارم را مرور می کنم با احساسی پر از لبخند به روی همچون ماهت. امشب با تمام احساسم صدایت می کنم. مرا امشب در آغوشت بگیر و غرق در بوسه کن. اوج عشق را از چشمان خیالیت می خوانم و مرور خاطرات با تو بودن مرا مست می کند، در خلایی از تو. ولی برای من هیچ گاه خلا هم خالی از احساس با تو بودن نبوده و نخواهد بود. کنج دل خراب آبادم را، به تو اختصاص دادم تا مادری کنی برای دلم و مرا دخترم بنامی و گوش به درد دلم دهی. در شب تولد دختری از آفتاب بودن در کنارت ای معصومه زمین آرزوی امروز و دیروز و فردای من است. پس احساسم را در سبدی از آرزو تقدیمت می کنم مادرم و شبانه کوچ می کنم از گوشه غربت به دنیایی از احساس با تو بودن، در شب ولادت دختری از تبار آفتاب.
کسی در من مویه می کند
کسی در من مویه می کند، ضجه می زند، درد می کشد، کسی در من مویه می کند، صدایش از ته چاهی بی انتها بیرون می خزد، و در اعماق جانم می پیچد و در امواج قیرگون آب ته چاه تنیده می شود، و بالا می آید، می درد، وبالا می آید، می خراشد و بالا می خزد.
و در من چاهی است به عمق شبهای زمستان و حنجره ای در ته آن همه ی ناله های دنیا را زخمه می زند. درد می کشد، ضجه می زند، گاهی به یادم آورد صبر ایوب را که یوسف آموخت.
اما باز مویه می کند، ضجه می زند، ناله می کند: مرا دریاب ، مرا دریاب ز عمق تنهایی که دل تنهایم بی تو مرداب است.
کسی در من مویه می کند، ضجه می کشد، ترانه می خواند، پرسه می زند سرگردان در دنیای بی انتهای تخیل و صدایش گاهی ، تنم را می لرزاند و گاهی با ازدحام گفتگوهای تهی از لطفش ، رشته افکارم را پاره می کند و خلوت دلم را بر هم می زند؛ با جهان و دنیایی دیگر آشنایم می کند؛ با جهانی که گاهی لبریز می شود از فریب و نیرنگ و ریا.
کسی در من مویه می کند، ضجه می زند از مسافری در راه مانده که عیاری می طلبد و پاسخی نمی شنود، از سکوتی ظلمانی که تحملش طاقت فرساست و دل را به سوی خود می خواند تا رها شود از تنهایی، حسرت، نامیدی و تباهی زندگی.
کسی در من مویه می کند، ضجه می زند و درد می کشد از چیدن اقاقی ها و صدایی از اعماق جانم بالا می آید دوان دوان ، کودکانه می خندد و مرا متحیرانه می نگرد، مادرانه صورتم را نوازش می کند. خستگی و اشک را ز چشمان خسته و گونه های ترم می زداید و دل را سوی گل ارغوانی باغ امید می کشاند. ذوق زده و پر ز شور و حیات به دنبال او می دوم و او دوباره کودکانه دوان دوان اعماق جانم را پایین و بالا می کند و شیشه فیروزه ای احساسم را می لغزاند و هیجان دارد؛ هیجان و دلهره ای وصف ناپذیر.
سرودی بر لب دارد، سرودی عاشقانه که زمزمه آن لحظات احساس با تو بودن را برایم تداعی می کند. اما چشمانم شاید تاب و تحمل دیدنش را ندارد، پس سیلابی می شود موج نگاهم و مرا غرق می کند. نه، انگار دوباره او مرا از اعماق جانم صدا می کند تا به من از دل بگوید، دلی که گاهی قفسی ساخته ام و دربندش کشیده ام و گاهی او بیشتر مرا در بند خویش آزرده است. او در من مویه می کند، ضجه می زند و ناله می کند از دنیایی که تا به خودت بجنبی رد پای زمان را گونه هایت می بینی و صدایش را از اعماق وجودم فریاد می کنم آری فریاد که دوست ندارم خلوت دل از حضور و ظهورت را .
تکنیک تکمیل متن
8اردیبهشت97روز شنبه ساعت 9 شب
شیعه یعنی
#شیعه
#امر_به_معروف #نهی_از_منکر
#آقاسی
#شعرشیعه
شیعه یعنی امتزاج نار و نور *
شیعه یعنی رأس خونین در تنور *
شیعه یعنی « سابقون السابقون » *
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون *
شیعه باید آبها را گل کند *
خط سوم را به خون کامل کند *
خط سوم٬ خط سرخ اولیاست *
کربلا بارزترین منظور ماست *
شیعیان! مدیون خون کیستید؟ *
زنده از رقص جنون کیستید؟ *
کیست تا اسلام را یاری کند؟ *
حکم حق را در زمین جاری کند؟ *
کیست تا پرچم٬ به دوش خون کشد *
شیعه را ازخواب خوش بیرون کشد؟ *
شیعه کی از مرگ٬ پروا می کند؟ *
پرچم دین را ز سر٬ وا می کند؟*
شیعه کی تسلیم فحشا می شود؟ *
فسق را محو تماشا می شود؟ *
#کربلا بر #شیعه نا مکشوف نیست *
حکمتش جز #امر_بالمعروف نیست *
#امر_بالمعروف٬ #نهی_از_منکر است *
شیعه بی امر و بی نهی٬ ابتر است *
شیعیان! فرهنگ عاشورا چه شد؟ *
پرچم خون رنگ عاشورا چه شد؟ *
روز عاشورا کجا بودیم ما؟ *
در کدامین خانه فرسودیم ما؟ *
گفت مولا: « کل ارضِ کربلا » *
شیعه یعنی غربت و رنج و بلا *
شیعه بی درد! زخم بی نمک! *
بس کن این« یا لیتنی کنت معک » *
کربلا غوغاست٬ ساز و برگ کو؟ *
ظهر عاشوراست٬ شور مرگ کو؟ *
ظهر عاشورا« فاین تذهبون » *
«لم تقولون ما لا تفعلون؟» *
شعر حجاب از آقاسی
شعری از مرحوم آقاسی
?کسی که در قفس غرب استحاله شود
به پنجه هوس غربیان مچاله شود
?در خیابان چهره آرایش مکن
از جوانان سلب آسایش مکن
?زلف خود از روسری بیرون مریز
در مسیر چشمها افسون مریز
?یاد کن از آتش روز معاد
طره گیسو مده در دست باد
?خواهرم دیگر تو کودک نیستی
فاشترگویم عروسک نیستی
?خواهرم ای دختر ایران زمین
یک نظر عکس شهیدان را ببین
?خواهر من این لباس تنگ چیست؟
پوشش چسبان رنگارنگ چیست ؟
⁉️پوشش زهرا مگر این گونه بود!
?خواهرم این قدر طنازی مکن
با اصول شرع لجبازی مکن
?در امور خویش سرگردان نشو
نو عروس چشم نامردان مشو
?پدرم گفت پدر جان زن اگر زن باشد
شیر در خانه و در کوچه و برزن باشد
?پدرم گفت که ای دخت نکو بنیادم
زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم
?هدف دشمن سنگ افکن،پیشانی ماست
کسب جمعیتش از زلف پریشانی ماست
?پدرم گفت گل از رنگ ولعابش پیداست
زن مؤمنه از طرز حجابش پیداست ?