دوستت دارم حسین
از ازل تا روز محشر دوستت دارم حسین
در همه عمرم سراسر دوستت دارم حسین
گفته پیغمبر تو را باید همیشه دوست داشت
طبق دستور پیمبر دوستت دارم حسین گرچه خیلی دوست دارم
چهارده معصوم را بین آنها جور دیگر دوستت دارم حسین
ساده میگویم شبیه کودکان بی سواد
از خودم هم بیشترتر دوستت دارم حسین
مادرم می گفت پای روضه شیرم داده است
پس من از آغوش مادر دوستت دارم حسین
“همنشینی با تو” را در آخرت از من نگیر
هرچه هم باشم سرآخر دوستت دارم حسین..
#آرش_براری
انتظار
گاهی که دکتر از شفابخشی دلت درمانده می شود
روز پنج شنبه ساعت ۱۶:۲۰ کنج حرم حضرت طاهربن زین العابدین(ع) شهرری
موجی از غم به دلم هجوم آورد و مرا در تلاطمی از اندیشه های خوب و بد غوطه ور کرد و مرا به سوی خودت خواندی و به سوی تو از خود درحال فرارم و به پناهندگیت مفتخر چرا که هیچ مفر و پناهی برای دل دردمند در این روز و ساعت ندارم و نمی خواهم جز تو داشته باشم و در اوج نامیدی به آن پناه ببرم برایم نیاور روزی را که جز خودت را بخوانم و مددرسانی از غیرت را بطلبم چرا که با بودنت و از تو خواستنت روز به روز به عزتم می افزاید ولی لحظه خواستن از غیر مرا به اوج ذلت می کشاند. نمی خواهم از کاه کوهی بسازم ولی بدان البته به خوبی می دانی که محاصره ای همه جانبه را تجربه می کنم و این کولاک و هجمه غم مرا به کنجی از آرامش در کنار ضریح سلاله از رسول در ری کشانده است تا با درددل با او پیوندم را با تو مستحکم تر کنم و صداها و ذکرها و زیارت نامه خواندن ها مرا نجات دهد و نور امیدی از جنس خدا قلب شکسته ام را مرحم باشد و دردم را دوا کند چرا که زمانی هست که دکتر هم از شفابخشی به دردت درمانده می شود و دیگر سو سوی امید و نور قلبت هدایتت می کند به صحنی از نور که زیارتش معادل زیارت جوانی از جوانان اهل بهشت است در شب جمعه در حال ذکر نیاز صدای زائری که آرزوی زیارت امام حسین(ع) را با نوای یا حسین حسین همراه کرده است شوری وصف ناپذیر قلبم را زیر و رو می کند و با یادآوری مصائب کاروان حسینی و زینبی غم که هیچ دلی پر از امید برای ساختن آینده مبهم مرا به سوی خود می خواند.
قسم سهراب
به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم میگذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهدماند..
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود،جامه اندوه مـپوشان هرگز…!!
زندگی ذره كاهیست،
كه كوهش كردیم،
زندگی نام نکویی ست،
كه خارش كردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجزدیدن یار
زندگی نیست بجزعشق،
بجزحرف محبت به كسی،
ورنه هرخاروخسی،
زندگی كرده بسی،
زندگی تجربه تلخ فراوان دارد، دوسه تاكوچه وپس كوچه واندازه یك عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم …
*زیباترین قسم سهراب سـپهری*
امروز هم گذشت
امروز هم بدون تو با هر لحظه فکر تو گذشت، امروز هم زود گذشت و ثابت کرد بودن بی تو سخت است و همچنان که زندگی کوتاه و فرصت ها رفتنی. پس مواظبت کن از خودت و احساست چرا که حسرت ها ماندنی است برای سمباده کشیدن بر روح و روانت پس هرگز اجاره نده کسی کوشش امروزت را برای سعادتمندی فردا، از تو بگیرد. اجازه نده نفس ویرانگر درونت، تو را به بهانه خوشی زود گذر از احساس و آرامشی جاودانه و ابدی جدا کند.