شب عملیات و توسل به بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها
09 اسفند 1395
شهید برونسی نقل می کرد: شب عملیات خوردیم به یک میدان مین. یک گردان منتظر دستور من بود. گشتیم شاید معبر عراقی ها را پیدا کنیم. پیدا نکردیم. متوسل شدم به بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها، قلبم شکست. گریه ام گرفت. نمی دانم چند دقیقه گذشت. یکدفعه گویی از اختیار خودم بیرون آمدم. رفتم سراغ گردان. تو یک حال از خود بیخودی دستور برپا دادم، بعد هم دستور حمله. بچه های اطلاعات داد و بیداد می کردند. محمدرضا فداکار می گفت: آن شب حتی یک مین هم عمل نکرد. چند روز بعد، سه تا از بچه ها گذرشان افتاده بود به همان میدان مین، اولین نفر که پا می گذارد توش، یک مین عمل می کند و پاش قطع می شود! بچه ها با سنگ و کلاه بقیه مین ها را امتحان کردند، همه منفجر می شدند!
شهید عبدالحسین برونسی
منبع : کتاب برونسی