سلام می دهم از دور
20 مرداد 1397
سلام می دهم از دور من به محضرتان
چه کرده با دل من مرقد منورتان
تو عادتت کرم است ای جواد اهل البیت
شده است عادت من هم گداییِ درتان
تو جنس غربتت از جنس غربت حسن است
میان خانه و غربت ؟ امان ز همسرتان
عجیب بود که یک زهر دو هدف را سوخت
نخست جسم تو و بعد قلب مادرتان
دلیل همهمه کردن به پشت در این بود
به گوش ها نرسد تا صدای آخرتان
خدائی باز هم این غیرت کبوترها
که مرهمی شده بر زخم جسم پرپرتان
به روی بام به جسم تو سایه گستردند
که لااقل نخورد آفتاب پیکرتان
به خاک دید تو را فاطمه خدا را شکر
ندیدحداقل روی نیزه ها سرتان
مسیر روضه به کرببلا مشخص شد
سخن ز نیزه شد و رأس جد اطهرتان
مصیبت دو جوان اهل بیت را سوزاند
یکی غم تو و دیگر علیِ اکبرتان
عطش نصیب تو شد جای شکر آن باقیست
که خنجری نشد آقا نصیب حنجرتان
مهدی مقیمی