دستاوردهای انقلاب اسلامی2
صبح با بوسه پدر از خواب بیدار شد! دخترک از اینکه بابا موهایش را شانه کند و گل سر بزند چه ذوقی دارد! صورت بابا رو می بوسد و ناز می آید برای بابا! از همان نازهایی که بابا برایش غش و ضعف می رود!
وقتی بابا رانندگی می کند، از صندلی پشت سرک می کشد تا چشم های بابا را در آینه ببیند و بعد لبخندش را با لبخندی جواب بدهد و بعد بابا اخم کند و دعوایش کند که بشین سرجایت و کمربندت را ببند آرمیتای بابا! همه چیز خوب بود مثل همیشه، مثل همه روزهای با بابا بودن تا یک موتورسوار سیاه پوش آمد کنار ماشینشان! دلش آشوب شد! ترسید! کابوس بود! تاریک بود! صدای گلوله و خون! و پدری که پیش چشم دخترش به خون غلطتید!
حالا جلوی خانه شان حجله گذاشته اند و عکس بابا که می خندد. با رنگ سرخ نوشته اند دانشمند شهید، دایوش رضایی نژاد!
حاال این روزها خجالت می کشم در چشمان آرمیتا نگاه کنم! بگویم گناه پدرت چه بود؟ گناه پدرش نه! گناه همه ی ما! تقاص هر کس که بخواهد مستقل باشد و دستش را زانوی خودش بگیرد و یاعلی بگوید و بلند شود! تقاص هر کسی است که بخواهد گاو شیرده برای آمریکایی ها و اسراییلی ها نباشد در منطقه! آمریکایی ها محمد رضا شاه را دوست داشتند چون مثل بن سلمان سعودی بود! با پستانهای پر از شیر چرب و مفت! شاید سعودی ها گاهی لگدی هم بزنند ولی پهلوی ها لگد که هیچ، سواری هم می دادند!
وقتی مصدق و آیت الله کاشانی می خواستند نفت را ملی کنند، رزم آرا نخست وزیر بله قربانگوی شاه در مجلس نطق کرد که ما ایرانی ها حتی نمی توانیم یک آفتابه مسی درست کنیم، چه برسد که بتوانیم صنعت نفت مان را اداره کنیم!
حاال ولی وضعیت فرق می کند! آمریکایی ها فهمیده اند ایرانی ها اگر بخواهند از سلول بنیادی تا موشک ماهواره بر را به دست می آورند! از ذرات ریز نانو تا عظمت یک زیردریایی!
باید به آرمیتا بگویم وقتی دشمن فهمید سرعت رشد علمی ایرانی ها در جهان اول است، تحریم ها را جدی کرد! وقتی که دید با تحریم نمی تواند جلوی پیشرفت هسته ای را بگیرد، تررو کرد!
باید بگویم به پدرت افتخار کن که یک ملت به پدرت افتخار می کند!