تماس های تلفنی اسبی به نام سامانتا
12 آذر 1395
يه روز مردي نشسته بود و روزنامه مي خوند كه يک دفعه زنش با ماهي تابه مي كوبه تو سرش.
مرده ميگه: براي چي اين كارو كردي؟
زنش جواب ميده: به خاطر اين زدمت كه تو جيب شلوارت يه كاغذ پيدا كردم كه توش اسم سامانتا نوشته شده بود .
مرد گفت: وقتي هفته پيش براي تماشاي مسابقه اسب دواني رفته بودم اسبي كه روش شرط بندي كردم اسمش سامانتا بود.
زنش معذرت خواهي کرد و رفت به کاراي خونه برسه.
سه روز بعدش مرد بيچاره داشته تلويزيون تماشا مي كرده كه زنش اين بار با يه قابلمه ي بزرگ دوباره ميكوبه تو سرش!
بيچاره مرد وقتي به خودش مياد مي پرسه: اين دفعه ديگه چرا منو زدي؟ زنش جواب ميگه: آخه اسبت زنگ زده بود !
لطیفه ها و طنزهای شیرین زناشویی، احمد ایزانلو، نشر شیفتگان پرواز.