ارتفاعات بابا یادگار
17 شهریور 1393
اوایل جنگ روی ارتفاعات بابا یادگار در غرب بودیم. دشمن مرتب بمب خوشه ای می ریخت. هر چی داشت گذاشته بود وسط و بین ما به صورت برادرانه تقسیم می کرد ،تا لابد دعوا یمان نشود!
بعضی اوقات که بمب ها زیر قولشان می زدند و عمل نمی کردند و به لشکریان اسلام می پیوستند، نوار هایی در هوا معلقشان را به جدیدی ها نشان می دادیم و می گفتیم: نگا نگا ، خلبانشان داره میاد پایین خودشو تسلیم کنه.
طفلی ها آنهایی که ساده تر بودند ، دهانشان باز می ماند و تا نوارها کاملا به زمین بیفتد به آسمان خیره می شدند و چون معمولا باما فاصله ی زیادی داشتند دست آخر هم گمان نمی کنم که می فهمیدند که قضیه چی است؟
منبع :(شوخ طبعی های جبهه ، صفحه ی 228