اذان و اسارت
22 دی 1395
در عملیات مطلع الفجر در ارتفاعات انار بودیم و باید تپه ها را می گرفتیم. هر طرحی دادیم، به نتیجه نرسید. نزدیک اذان صبح، ابراهیم رفت روی یک تخته سنگ ایستاد و شروع کرد به گفتن اذان. ما داد زدیم: بیا عقب! الان می زننت! اما او تا آخر اذان را گفت. صدای تیراندازی عراقی ها قطع شد. همان موقع گلوله ای به گردن ابراهیم اصابت کرد و او را به عقب آوردیم. لحظاتی بعد دیدیم 18 عراقی آمدند و خودشان را تسلیم کردند. یکی از آن ها می گفت: وقتی در اذان نام امیرالمومنین علیه السلام را آورد، با خودم گفتم تو با برادران خودت می جنگی، نکند مثل ماجرای کربلا اتفاق بیفتد. این 18 اسیر عراقی به ضمانت آیت الله حکیم آزاد شدند و همگی آن ها در سال 65 درعملیات کربلا 5 شهید شدند؛ و ما آن روز توانستیم تپه مورد نظر را هم آزاد کنیم.
شهید ابراهیم هادی
منبع : کتاب هادی