آیا خانهداری و چادر نشینی یک عنصر از فرآیند دمدگی است؟!
آیا خانهداری و چادر نشینی یک عنصر از فرآیند دمدگی است؟!
چادرنشینی و خانهداری
امروز بازگشتم به خانه بازمان تعطیلی دانش آموزان از مدرسه مصادف شد. پیاده رو خیابان پر از همهمه و ازدحام ، جای سوزن انداختن نبود. صدای پسرکی بازیگوش که از کنار چند دختر چادری رد میشد، نظر همه را به خود جلب کرد: « همه خانهدار شدن، شما هنوز تو چادر زندگی میکنید» و همه به این تیکه پسر لبخندی زدند و گذشتند. جمله او مرا به فکر فروبرد، او چادر مشکی دختران را به خانه تشبیه کرد.
پسرک با این حرف و تیکه نسنجیده سنگی در چاه انداخته است که هزاران دانا را برای بیرون آوردن آن بهزحمت انداخته است. زحمتی که شاید شنیدن آن برای خیلی از ذهنهای پر شبهه، خالی از لطف نباشد.
آیا اجتماع امروز ما به جایگاه واقعی و نقش خانهداری در زندگی خانوادگی و اجتماعی واقف است؟ چادر بر سر داشتن در فرهنگ امروز چه جایگاهی دارد؟ چرا در جامعه اسلامی امروز شاهد بروز ناهنجاریهای اجتماعی همچون بیحجابی هستیم؟ آیا این ناهنجاریها نتیجه آن فکر غلطی نیست که همچون آن پسرک زنان چادری را چادرنشین قلمداد میکند؟ آیا خانهداری یک عنصر از فرآیند دمدگی است؟!
اهمیت و ارزش خانه و خانهداری
بیشک خانهداری شامل مجموعهای از تلاشهای زیرساختی است، خانهنشینی و یا چادرنشینی بیکاری تلقی نمیگردد. جای تأسف است که برخی خانهداری را بیکاری پنداشته و آن را با بیسوادی مساوی میدانند و خانهداری را با در خانه ماندن و روز را به شب رسانیدن اشتباه میگیرند. درحالیکه خانهداری میتواند بهعنوان بستری مناسب جهت فرهنگسازی و اصلاح اجتماع و تربیت و رشد انسانها مطرح باشد.خانه جایگاه امن و ایمنی است که افراد پس از یک روز پر کشمکش و یا خسته از گردش و تفریح روزانه به آن پناه میآورند.
خانه جای انس و مودّت ، صفا و صمیمیت ، آرامش و استراحت است. مرکز پرورش مردان و زنان بزرگ و بافضیلت و آینده سازی است که شخصیت آنها در کلاس تعلیم و تربیت خانه شکل گرفته است. اجتماعی کوچک که سرفرازی و بالندگی آن ، تعادل و تکامل اجتماع بزرگ انسانی را در بر خواهد داشت. البته بیشترین وظیفه در عرصهی تعلیم و تربیت فرزندان در این اجتماع کوچک را ، زن بهعنوان مادر بر عهده دارد.
خانهداری شغل پرافتخاری است چراکه در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلیالله علیه و اله و سلم) آمده است که :« هر زنی در خانهی همسر خودکاری انجام دهد و هدف او اصلاح امور خانواده باشد ، خداوند نگاه رحمت بر او میافکند و هر که خدا نظر رحمت بر او کند هرگز عذاب نخواهد شد.( امالی شیخ طوسی ،ص 618/ امالی شیخ صدوق، ص 411)
از سوی دیگر چون کودک قبل از آنکه به دست تربیت مربیان اجتماعی سپرده شود ، هفت سال اول زندگی خویش را همواره در کانون خانواده خویش و محیطی آرام و با طراوت در کنار مادر سپری کرده است . مادر محور اصلی زندگی فرزند خویش و نخستین منبع یادگیری وی است . در تمام فرهنگها اولین فردی است که کودک از او الگوبرداری میکند مادر است. ازاینروست که کودک در کنار مادرش احساس امنیت میکند. پس چگونه است که امروز در جامعه شاهد افزایش روزافزون تعداد مهدهای کودک و حتی ساعات کار آنها هستیم برای دور نگهداشتن و محروم نمودن کودکان از این حریم امن یادگیری و چرا مادران خود را از مادری کردن ، خانهداری دور میکنند و چرا ارزشمندی مادری و خانهداری روبهزوال و نابودی است؟!
مزایای چادرنشینی
هویت گمشده بسیاری از دختران بیحجاب که از چادر بهعنوان کیسهخواب یاد میکنند و سر داشتن آن را دمده بودن تلقی میکنند، در عدم فهم صحیح آنان از فلسفه حجاب نهفته است؟
بهراستی فلسفه همراه داشتن یک چادر مشکی توسط برخی دختران که آن را بیشتر مواقع فقط حمل میکنند و بر سر نمیگذارند چیست؟ مگر این تکه پارچه چه انرژی دارد که آنان را بر آن میدارد که همراه داشتن آن را جزء لاینفک وسایل شخصی خویش قرار دهند. آنان گاهی در پاسخ به این سؤال اظهار میدارند که وقتی شبها دیر به خانه میروم برای داشتن امنیت لازم است. درحالیکه انسان همچنان که در شب به امنیت نیاز دارد در روز هم به امنیت و احساس آرامش روحی نیازمند است.
بسیاری از مواقع شاهد دوست بودن دو فرد کاملاً متمایز ازنظر ظاهری و دوست شدن دو همکلاسی چادری و مانتویی باهم هستیم!؟ برخی خانوادهها وقتی دختر مانتویی آنان با یک دختر چادری دوست است ، اعتماد بیشتری به او داشته و از همراه بودن دخترشان با دوست و همکلاسی چادریش اظهار خرسندی میکنند و بیشتر مواقع این اعتماد را به دخترشان نیز گوشزد و بازگو میکنند درحالیکه آنان باید بدانند که این اعتماد همیشگی نیست. دوست چادری او این اعتماد و امنیت اجتماعی را همیشه همراه خود دارد بدون آنکه در نظر دیگران به چشم آید. چرا به این نتیجه نرسیدهایم که چادری بودن هم چون چادرنشینی و چادرنشینان برای جامعه و خود مزایای بسیاری دارد.
بله بزرگترین فلسفه حجاب و چادرنشینی ، حجاب است. نگهداری و حفاظت از گوهر درونی زن و آرامش بخشیدن به روحیه لطیف او از دیگر فلسفههای آن است. بهنحویکه برخی پس از استفاده از آن میگویند که هر جا با آن رفتهاند کمتر مورد هجوم نگاههای هرزه و گرگ صفتانه پسران و مردان بوالهوس و مریض القلب قرارگرفتهاند. چادری که پیام « این زن نجیب است» را به اطرافیان میفرستد و باعث میشود که کمتر مورد مزاحمت قرار گیرند.
پسری نوجوان میگفت:« من هرروز به مسجد میروم تا انرژیام را در آنجا صرف کنم اما وسط راه به خانمهایی برخورد میکنم که لباسهای مناسبی نمیپوشند و ناخنهای انگشتشان آغشته از لاکهای رنگی و صورتهایشان همچون بوم نقاشی پر از رنگهای گوناگون است . من خیلی اذیت میشوم .»
پس هدف از حجاب و پوشش کامل فقط به امنیت و آرامش شخصی بازنمیگردد بلکه باعث امنیت و آرامش دیگران هم میشود. اگر دختران و بانوان حجاب کامل را رعایت کنند، قدرت خودکنترلی مردان و پسران بالا رفته و از گناه دور میمانند. زنان نیز از نگاههای زهرآلود و هوسهای زودگذر و عواقب آن در امان خواهند بود.