کتاب خاطرات 12

کتاب خاطرات شهیدان علی اکبر و علی اصغر صادقی
باران و رنگین کمان
برای لذت بردن از رنگین کمان ابتدا باید از باران لذت برد.
نگرش توحيدي منبع آرامش
قران مي فرمايد كه براساس باور اولياء الهي خداي واحد، بهتر از خدايان و ارباب مختلف است. آنان نماز و مناسك و زندگي و مرگ خود را از آن خداي يكتاي بي همتا مي دانند. در حالي كه منافقانِ مشرك، مذبذب و مردد هستند. دورويي آنها سبب تعارضات دورني، نا آرامي و تشويش رواني ايشان مي شود. بنابراين ايمان و موحد بودن سبب امنيت رواني و آرامش و توحيديافتگي شخصيت ما مي شود و دورويي و نفاق سبب دودلي و تشويش ذهني و ناآرامي.
خداوند براي مشرك و موحد مثال مي زند كه تصور كنيد مردي يك ارباب دارد و مردي چند ارباب دارد كه به او دستورات پراكنده و مختلف مي دهند آيا اين دو مساوي اند؟ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِيهِ شُرَكَاء مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ (زمر، 29)
بنابراين ايمان ما، كمك به خودمان است و شرك ما ضرر به خودمان. بي خود و بي جهت سر خدا و ائمه (ع) براي خوب بودن و انجام عبادات منّّْت نگذاريم. ائمه جان و زندگي خود را دادند تا ما موحد باشيم و در نتيجه شخصيت و حتي اجتماعي توحيديافته و آرامي داشته باشيم. مسيحياني كه قائل به سه خداي جداگانه هستند به همان اندازه از توحيديافتگي و آرامش روان فاصله مي گيرند.
ای یک دله صد دله، دل یکدله کن
مهر دگران را زدل خود یله کن
یک شب زسر صدق بیا در گه ما
گر حاجت تو روا نشد آنگه گله کن
تذكر: داستان تسبيح هدف را از سايت گفت وگوي ديني بخوانيد.
وبلاگ زندگي آرام
مناظرات امام کاظم (ع)
آیا برای امام کاظم (ع) مناظراتي با اديان و فرق اسلامي مانند دوران امام رضا (ع) نقل شده است؟
پاسخ :
امام موسي كاظم در طول عمر مباركشان گفتگوهاي علمي، متعددي با خلفاء، علماء و شخصيتهاي مختلف داشتند كه اسامي آنها عبارتند از:
1. هارون الرشيد 2. يعقوب ابن جعفر 3. عبدالغفار سلمي 4. ابي يوسف 5. حسن ابن راشد 6. نعمان ابن ثابت 7. مهدي عباسي و افراد ديگري كه تفصيل مباحث ايشان در كتب معتبر بيان شده است. که تنها به بیان یک نمونه بسنده می کنیم:
ابو يوسف و محمد بن الحسن كه هر دو به مذهب اهل سنت، مجتهد عصر و از شاگردان ابوحنيفه بودند، با هم قرار گذاشتند نزد امام کاظم (ع) در زندان بروند و مسائل علمي از او بپرسند، و به اعتقاد خود با او مناظره كنند. چون به خدمت آن حضرت رسيدند، مقارن رسيدن ايشان مردي كه از طرف سندي ابن شاهك موكل بر آن حضرت بود، آمده گفت: نوبت من تمام شد و به خانة خود مي روم، اگر شما را خدمت وكاري هست بفرمائيد كه چون نوبت من شود آن را انجام دهم.
امام فرمود: «برو، خدمتي و كاري ندارم». و چون مرد روانه شد رو به ايشان كرد و گفت: «تعجب نمي كنيد اين مرد كه امشب خواهد مرد و قصد دارد كه فردا براي حل مشكل مرا ياري نمايد». پس هر دو برخاسته و بيرون رفتند در حاليكه به هم مي گفتند: ما آمده بوديم از او مسائل واجب و سنت بشنويم، او خود از غيب خبر مي دهد، كسي را فرستادند تا بر در خانة آن مرد منتظر خبر نشست، نصفي از شب گذشت، فرياد و ناله از خانه بلند شد، مأمور پرسيد چه شده است؟ گفتند: آن مرد بدون هيچ بيماري و مرضي مرده است. فرستاده رفت و خبر را به آن دو رسانيد. ايشان به خدمت امام آمده پرسيدند: مي خواهيم بدانيم كه شما اين علم را از كجا به هم رسانده ايد؟ امام فرمودند: «اين علم از آن علمها نيست كه ديگري را راهي به آن باشد. اين علم از آن باب است كه رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ اخبار فرموده بود، علي بن ابيطالب را.» آن دو متحير و مبهوت شدند و هر چه خواستند حرف ديگري بزنند نتوانستند و برخاسته و شرمنده برگشتند.(1)
(1) اربلي، علي بن عيسي، كشف الغمه، مهر، چاپ دوم، 1364 هـ. ش، ج 3، ص 55
شرح حدیث اخلاق | فرزندانی که برای والدین، عمل صالحاند
حضرت آیتالله خامنهای در ابتدای جلسات درس خارج فقه خود، به شرح یک حدیث اخلاقی میپردازند. جلسات درس خارج ایشان که از سال ۱۳۶۹ تاکنون ادامه داشته، هماکنون روزهای یکشنبه، دوشنبه و سهشنبهی هر هفته در حسینیهی امام خمینی (رحمهالله) برگزار میگردد.
پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR فیلم و متن شرح آیتالله خامنهای بر حدیثی تربیتی از حضرت امام محمد باقر (علیهالسلام) دربارهی «اثر تربیت فرزند در وضعیت اخروی پدر و مادر» را منتشر میکند. متن بیانات معظمٌله که در ابتدای جلسهی درس روز دوشنبه ۱۳۹۵/۹/۱۵ ایراد شده است، به شرح زیر است:
بسماللهالرّحمنالرّحیم
الحمدلله ربّ العالمین و الصّلاة والسّلام علی سیّدنا محمد و آله الطاهرین لعنةالله علی اعدائهم اجمعین
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبنعلیٍ الباقر علیهالسلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله (۱)
«یَحتَسِبُهُم عِندَالله» یعنی جوری این فرزندان را، این اولاد را بار بیاورد که بتواند آنها را به حساب خدا بگذارد. طبعاً فرزندی را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد که او تربیت الهی پیدا کرده باشد؛ متدیّن باشد؛ اهل فسق و فجور و تضییع اوقات و اینها نباشد. این [فرزند] را انسان میتواند به حساب خدا بگذارد و الّا اگر یک فرزندی بود که انسان یا او را بد تربیت کرد -کمااینکه بعضیها فرزندان خودشان را بد تربیت می کنند؛ از اوّل این بچّه را اهل دنیا و اهل اشرافیگری و اهل شهوات و اینها بار میآورند. در محیط خانواده، پدر و مادر، مشیشان برای فرزند یک سرمشق است. اگر این سرمشق، سرمشق بدی باشد، بچّه بد بار میآید. فرض کنید پدر و مادر متقلّب [باشند]، دروغگو [باشند]، به همدیگر رحم نمی کنند، به همدیگر خیانت می کنند؛ اینها را هم بچّه می بیند جلوی چشمش؛ [پدر و مادر] به مسائل دینی اهمّیّت نمی دهند؛ به فرائض، به نماز، به روزه. بچّه [هم] همینجور بار میآید. این تربیت بد است- [یا] گاهی هست که انسان تربیت بد هم نمی کند بچّه را، لکن رها می کند، رها می کند؛ خیلی از ماها گرفتار این معنا هستیم؛ نه اینکه بچّه را بد تربیت کنیم، نه، اما رهایش می کنیم؛ احساس مسئولیّتی کَأنّه نسبت به او نداریم. گاهی اوقات برای درس خواندن و مشق نوشتنش صرف وقت می کنیم اما برای نماز خواندنش، برای آشنا شدنش با قرآن، با مسائل دینی، نه، هیچ انسان وقتی نمی گذارد. این رها کردن بچّه است. اینها را نمی شود انسان به حساب خدا بگذارد؛ یعنی بگوید خدایا این بچّه را من تربیت کردم برای تو، در حساب تو؛ نمی شود.
آن فرزندی را می شود انسان به حساب خدا بگذارد که او را رها نکند و تربیت خوب هم بکند. البتّه توجّه داشته باشید و توجّه دارید که تربیت فرزندان اینجور نیست که انسان هر یکیک بچّهها را بخواهد [که] مثل یک شاگرد معیّنی جلو [بیایند]، دعوتشان کند، بهشان حرف بزند [و] تربیتشان کند؛ نه. بعضیها می گویند که شما می گویید فرزند زیاد [داشته باشید]، خب اگر [فرزندان] زیاد شدند در خانه، تربیتشان نمی توانیم بکنیم؛ این حرف غلط است. تربیت فرزندان، تربیت تکتک فرزندان نیست، تربیت محیط خانواده است. محیط خانواده که خوب بود، چه بچّه یکی باشد چه پنج تا باشد، فرقی نمی کند، خوب تربیت می شوند. بهطور طبیعی، بهطور غالب خوب تربیت می شوند.
پس بنابراین «یَحتَسِبُهُم عِندَالله» که در این حدیث شریف هست، معنایش این است که بچّه را جوری تربیت کند که بتواند او را پای خدا حساب کند.
حالا، اگر «مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله»، اگر [انسان] تقدیم کند اولادی را -تقدیم کند یعنی بار بیاورد، پرورش بدهد، ارائه بدهد فرزندانی را- که بتواند آنها را پای خدا حساب بکند،
حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
این فرزندان، او را از آتش الهی، از عذاب الهی دور نگه می دارند، مانع میشوند. این یکی از این چیزهای مهم است. خدای متعال به ما میگوید که عمل صالح کنید تا پیش خدای متعال مأجور باشید، از عذاب الهی مأمون باشید؛ اما به این اکتفا نمی کند؛ میفرماید اگر چنانچه نسل بعد از خودتان را هم تربیت کردید، این هم یک حسنهای است، یک عمل صالحی است که می تواند شما را حاجب از آتش باشد.
۱) الامالی شیخ صدوق، صفحهی ۶۳۴
عَن جابر بن یزید الجُعفی عَن ابی جعفرٍ محمدبنعلیٍ الباقر علیهالسلام قال مَن قَدَّمَ اَولَاداً یَحتَسِبُهُم عِندَالله حَجَبُوهُ مِنَ النَّارِ بِإِذنِ الله عَزَّوَجَل
هر کس فرزندانی را تربیت کند که آنها را برای خدا به حساب بیاورد، این فرزندان، به اذن خداوند، او را از عذاب آتش مانع میشوند.