عشق كَنِه وار يا بيمارگونه
عشق كَنِه وار يا بيمارگونه
تصور كنيد همسر يا فرزند يا دوست صميمي تان، عادت داشته باشند، در منزل هنگام نشستن يا در وقت مسافرتي طولاني با قطار يا اتوبوس پيوسته بخوابند. سرش را روي شانه شما بگذارند و يا دستشان را برگردن شما بيندازند و روي بدن شما لم دهند. چه احساس يا حالي خواهيد داشت؟ بله، هر چه قدر كه خاطر او را بخواهيد طبيعي است كه بالاخره جايي صبرتان تمام شود و به ايشان تذكر دهيد تا شما را اذيت نكنند. فرق عشق بيمارگونه و حقيقي به اين است كه در عشق بيمارگونه، عاشق مانند كنه به معشوق گزينشي خود مي چسبد. او مانند لحاف سنگيني كه بر سر كشيده شود، راه نفس و «آزادي» او را مي گيرد. انسان اگر آزادي و اختيار و اراده نداشته باشد، از خود چيزي ندارد. به اسيران در بند و غلامان حلقه به گوش مي ماند كه براي رشد و پيشرفت ارباب خود به بيگاري گرفته شده است. در عشق حقيقي، عاشق گويي در بالن است كه معشوق در اتاقك او قرار مي گيرد و لايه لايه شخصيت و كمالات معشوق را مي كاود و با ويژگي هاي او «همانندسازي» مي كند و همراه او اوج مي گيرد. يكي، وحدت شخصيت و تفرّد ديگري را به هم نمي زند. شناسايي عاشق بيمارگونه از عاشق حقيقيِ هنجار، نياز به دقت دارد، چون در ظاهر و براي مدتي كوتاه نشانه هايشان شبيه به هم و غلط انداز است. بايد محك آزمون به كار برد تا سره از ناسره و خالص از ناخالص تمييز داده شود.[1]
پی نوشت :
محمدحسين قديري مثل هاي روان( تمثيلات روان شناختي و تربيتي)، مركز مشاوره مأوا، قم، انتشارات آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص120.
یک دامنه دام (فضای مجازی)
یک دامنه دام (فضای مجازی)
نکته هایي مهم و کلیدی درباره اخلاق در فضای مجازی:
* شروع با نام و یاد خدا و جمله شریفه بسم الله الرحمن الرحیم باشد .
* هدفم را از جست و جو در اینترنت از قبل مشخص کنم ؛ صرفاً برای تفریح آن هم بدون هدف ، یا برای این که حوصله ام سر رفته ، صحیح نیست.
* می توانم جمله ای درباره خدا یا ناظر و شاهد بودن او در گوشه مانیتور بچسبانم تا یاد آور من باشد . مانند « الم یعلم بانّ الله یری ؛ آیا انسان نمی داند که خدا او را می بیند . »
* استفاده از تصاویر پس زمینه زیبا مزین به اسماء الهی یا روایات زیبا هم می تواند کارگشا باشد .
* در تمام لحظات، یاد و ذکر خدا را در دل داشته باشم .
* مراقب دام های شیطان و شیوه های جدید او برای فریب انسان باشم .
* سعی کنم معلم خیر و مبلّغ نیکی باشم .
* بدانم استفاده ی ناصحیح از فضای مجازی آب به آسیاب دشمن ریختن است
* نمی شود گفت اصل صداقت و روراستی در همه جای فضای مجازی حاکم است . مراقب سوء استفاده دشمن باشیم .
* بدانم سوء استفاده از اعتماد دیگران صحیح نیست .
* در کیفیت و قیمت اجناسی که از طریق شبکه مجازی خریده می شود ، دقت کنیم .
* در استفاده از این شبکه مراقب سلامتی مراقب سلامتی چشم ، ستون فقرات و اعصاب و روان خود باشیم .
* گشت و گذار در اینترنت ما را از اذان و وقت نماز غافل نسازد .
* حقوق همسر ، فرزندان و والدین ، رعایت شود و هیچ کدام فدای جذابیت اینترنت نشود .
* از این شاخه به آن شاخه پریدن که معلول بی هدفی و بی برنامگی است ، پرهیز کنم .
* اینترنت می تواند راهی برای فرهنگ ناب اسلامی و اصیل ایرانی باشد نه راه ورود فرهنگ بیگانه .
* در لابه لای ساعات و زمان های استفاده از اینترنت ، ورزش ، تحرک و استراحت فراموش نشود .
* در عبارات و الفاظ به کار رفته ، ادب رعایت شود .
* مسائل شرعی و رعایت محرم و نامحرم بشود . مراقب حلال و حرام باشیم .
* سوء استفاده و تحریک جنسی ممنوع !
* اینترنت تبدیل به خوره ی عمر نشود .
* از طریق اینترنت ، گناهانی مانند غیبت و تهمت نیز ممکن است اتفاق بیفتد ، پس مراقب باشیم .
* مراقب آبروی مؤمن باشیم و از کشف و اظهار عیوب دیگران بپرهیزیم .
* فضولی خوشایند نیست حتی در اینترنت .
* مراقب آن چه نشر می دهیم ، باشیم تا از مصادیق « إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ » نشویم .
* در اینترنت ، احترام و ادب به بزرگ تر و نیز اهل علم و ادب رعایت شود به ویژه در چت و مناظرات .
* به بهانه خنداندن ، توهین به مقدسات و اقوام نشود و مراقب عفت عمومی جامعه باشیم .
* اسراف همه جا بد است حتی در استفاده از اینتزنت .
* خودمان را به اینترنت نسپاریم ، خودمان را به خدا بسپاریم.[1]
پی نوشت :
1.مجله خانه خوبان ، شماره ، 56 ، ص 48 .
مستحبات غفلت شكن
مستحبات غفلت شكن
پرسش: چه كنيم كه تبليغات، تحريكات و جذابيت هاي زياد فضاي مجازي سبب غفلت ما نشود؟
پاسخ: اگر ما بخواهيم به شهري برويم كه مسير آن را بلد نيستيم، پيوسته از مردم و پليس مي پرسيم. با دقت نقشه و تابلوهاي مسير را مي بينيم تا راه را اشتباهي نرويم
براي اطمينان بيشتر باز تماس مي گيريم و از افرادي كه راه را بلد هستند و آن مسير را رفته اند نشانه دقيق مي گيريم.
در دنياي مجازي كه راه معنوي تاريك و باريك و لغزنده است. پيوسته بايد نقشه راه در مقابل ديدمان باشد. از تيشه هاي غفلت شكن و توشه هاي هشيارگري مانند ذكر دائم، همنشيني با عالمان وارسته و دوستان معنوي، تفكر به معاد، توبه و…. استفاده كنيم.
راننده بين شهري، شوفر و هميار همراه خود مي برد تا در مسير كمك كار او باشد و هميشه هشيار و بيدار باشند و با جان خود و ديگران بازي نكنند. راننده اي كه به شدت خوابش مي آيد نبايد پشت فرمان بنشيند. ما نيز اگر از نظر معنوي بيدار نباشيم، با ايمان و زندگي خود و ديگران بازي مي كنيم. فردي كه با نامحرم دل مي دهد و قلوه مي گيرد و خوش و بش مي كند از نظر ديني و ذهني هم به خود آسيب مي زند و هم به او. بسياري از طلاق هاي عاطفي و جهنم اختلافات بين همسران و آشفتگي ذهني كودكان شان ريشه در اين غفلت ها دارد كه ما هنگام سرگرمي و تفنن آن را ريز مي بينيم و كوچك مي شماريم.
فردي كه در خود نمي بينيد كه هنگام خلوت اينترنتي سراغ گناه نرود نبايد پشت فرمان رايانه بنشيند و گرنه به دره هاي فضاي مجازي سقوط مي كند. بايد با انجام مستحبات پيوسته از نظر معنوي خودمان را شارژ نگه داريم. در برخي از زمان ها و مكان ها، روان و روح انسان مانند گوشي همراهي عمل مي كنند كه به دليلي زود به زود شارژ خالي مي كند، بنابراين بايد پيوسته از نظر عرفاني و معنوي شارژ شوند. مستحبات را بايد در حد نشاط به جا آوريم و بر خود تحميل نكنيم و تا زماني كه آمادگي عرفاني براي حضور در فضاي مجازي نداريم آنجا نرويم، وگرنه از رقيب پر قدر شهوت شكست مي خوريم.
استاد اخلاق دكتر آقاتهراني مي فرمودند: «وقتي با گروهي براي ادامه تحصيل راهي آمريكا مي شديم خدمت مقام معظم رهبري رسيديم پرسيديم آقا آنجا مظاهر الحاد و جلوه هاي فريبنده و غفلت زا زياد است چه كنيم كه از نظر معنوي سالم بمانيم؟
فرمودند: توجه و مستحبات خودتان را دو برابر كنيد.»
پی نوشت :
صد هزاران دام و دانه است اي خدا ( زهرها و پادزهرهاي تربيتي در فضاي مجازي)، محمدحسين قديري، سايت گفت وگوي ديني
دفع و رفع چشم زخم با دود اسفند
دفع و رفع چشم زخم با دود اسفند
پرسش: آيا در اسلام توصيه شده كه از دود كردن اسفند براي دفع بلا يا چشم زخم استفاده كنيم؟
اسفند در لغت به واژگاني چون سفند، اسپند، سپند و حرمل آمده است. حمداﷲ مستوفی در دانشنامة نزهه القلوب و دهخدا در لغت نامة خود، دود كردن اسفند براي جلوگيري از چشم زخم را از رسوم قدیم و تجربه شده می دانند. اسفند در خانه و دود كردن كندر، رفع و دفع كنندة شيطان و بلاها و آفات است، ولي در روایات مطلبي دربارة «دود کردن اسپند» برای دفع چشم زخم نیامده است. برخي از مردم اسفند را همراه با كندر دود مي كنند. شايد منظور، دود كردن اسفند همراه با كندر براي دفع بلاها بوده كه احتمالاً چشم زخم هم با آن بلاها دفع شود. آيت الله مكارم شيرازي در خصوص تأثير دود كردن اسفند براي جلوگيري از چشم بد مي نويسند: «صحّت ندارد؛ ولى مى گويند: دود اسفند فضا را ضدّ عفونى مى كند، و مفيد است».
دود كردن اسفند و كندر در روايات
امام علي (عليه السلام) دربارة شفا و نشاط بخش بودن اسفند مي فرمايند: «هيچ گياه اسپندي نيست، مگر اين كه همراهش فرشتگاني هستند كه از آن حفاظت مي كنند تا به آن كه بايد برسد. در ريشه گياه اسپند، خاصيت نشاط آفريني است. در شاخه و برگ و ميوة آن خاصيت شفادهي از 72 درد است. نيز حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله) دربارة اسفند (نه دود كردن آن) فرمودند: بر هر يك از برگ و دانه و درخت اسفند ملكى موكل است، كه با آنها هست تا آنكه بپوسد و ريشه اش و شاخش غم و سحر را برطرف مى كند. دانه اش شفاى هفتاد و دو درد است. پس با اسفند و كندر مداوا كنيد. از امام صادق (عليه السلام) درباره اسفند و كندر پرسيدند، فرمودند: « ….. خانه كه اسفند در آن باشد شيطان تا هفتاد خانه از آن دورى مى كند. شفاي هفتاد مرض است كه آسان ترين آن خوره است. از آن غافل نشويد. اما كندر برگزيده پيغمبران (عليهم السلام) قبل از من است. حضرت مريم (ع) از آن كمك مي گرفت. دودى از دود كندر سريع تر بالا نمى رود. دور كنندة شيطان و برطرف كننده آفات است. از آن غافل نشويد». البته برخي شيطان را به هرچيز مضر معني كرده اند مانند جنيان شرور و ميكروب ها و گفته اند اسفند هم جنيان را دفع مي كند و هم ضدعفوني مي كند.
دلائل احتمالي تأثر دود اسفند
شاید تأثیر دود اسفند به باشد دلايل باشد:
الف) مردم با بوی خوش دود اسپند بر پیامبر اکرم صلوات می فرستند. در واقع، چشم زخم به جهت آثار صلوات دفع مي شود.
ب) دود و بوي اسفند چشم و ذهن بد را از افراد منصرف مي كنند.
ج) بنا بر روايات يادشده، وجود اسفند در منزل يا دود كردن كندر، دفع كننده بلاها، آفات و شيطان است. چشم زخم نيز «شايد» يكي از اين بلاها باشد كه رفع و رفع مي شود.
ماجراي سيلي
ماجراي سيلي
آیا ماجرای سیلی زدن به حضرت زهرا(سلام الله علیها) در منابع آمده است؟
پاسخ:
مطلب سيلي خوردن حضرت زهراء ـ سلام الله عليها ـ را منابع متعدد سنّي و شيعه نقل كردهاند كه از آن جمله طبري در «دلائل الامامه» ميگويد: عمر در ضمن نامهاي براي معاويه پس از نقل قضيه سقيفه بني ساعده و بيعت گرفتن براي ابوبكر، چگونگي برخورد با فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را چنين بيان ميكند:
«… به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ كه پشت در بود گفتم: اگر علي از خانه براي بيعت بيرون نيايد، هيزم فراواني به اينجا بياورم و آتشي برافروزم و خانه و اهلش را در آن بسوزانم يا علي را براي بيعت به سوي مسجد ميكشانم، آنگاه به خالد بن وليد گفتم: تو و مردان ديگر هيزم بياوريد، و به فاطمه ـ سلام الله عليها ـ گفتم خانه را به آتش ميكشم.
همان دم دستش را از در بيرون آورد تا مرا از ورود به خانه باز دارد، من او را دور نموده و با شدّت در را فشار دادم و با تازيانه بر دستهاي او زدم تا در را رها كند، از شدّت درد تازيانه ناله كرد و گريست، نالة او بقدري جانكاه و جگر سوز بود كه نزديك بود، دلم نرم شود و از آنجا منصرف گردم، ولي به ياد كينههاي علي و حرص او بر كشتن قريشيان افتادم. با پاي خودم لگد بر در زدم ولي او هم چنان در را محكم نگه داشته بود كه باز نشود. وقتي كه لگد بر در زدم، صداي نالة فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را شنيدم و اين ناله طوري بود كه گمان كردم مدينه را زير و رو كرد. در آن حال فاطمه ـ سلام الله عليها ـ ميگفت: «يا ابتاه! يارسول الله! هكذا يُفعل بحيبتك وا بنتك، آه! يا فضَّةُ اليكِ فخذيني فقدوا… قُتِلَ ما في احشائي من حملٍ» اي پدر جان! اي رسول خدا! بنگر كه اين گونه با حبيبه و دختر تو رفتار ميشود، آه! اي فضّه بيا و مرا در ياب، كه سوگند به خدا، فرزندم كه در رحم من بود، كشته شد. در عين حال در را فشار دادم، در باز شد. وقتي وارد خانه شدم؛ فاطمه ـ سلام الله عليها ـ با همان حال روبروي من ايستاد، ولي شدت خشم من، مرا به گونه اي كرده بود كه گوئي پردهاي در برابر چشمم افتاده است، چنان سيلي روي روپوش، به صورت او زدم كه به زمين افتاد…»[1]
و خصيبي در «الهداية الكبري» و بحراني در «العوالم» و همچنين بسياري ديگر با ذكر سند به نقل از امام صادق نوشتهاند:
عمر با لگد بر در خانه كوبيد، تا اين كه در به پهلوي فاطمه ـ سلام الله عليها ـ اصابت كرد، در حالي كه، او به جنيني شش ماهه به نام محسن حامله بود و آن جنين سِقط گرديد.
آن گاه عمر، قنفذ و خالد بن وليد هجوم آوردند، عمر بر صورت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ سيلي زد به طوري كه گوشوارهاش در زير مقنعه قطع گرديد و صدايش به ناله برخواست و گفت: وا! ابتاه، وا رسول الله!! ابنتكِ فاطمة تكذّب و تضرب و يقتل جنين في بطنها.
«و اي پدر! واي رسول الله!! به دخترت نسبت دروغ ميدهند، او را ميزنند و فرزندش را ميكشند.»
اميرالمؤمنين در اين هنگام فضّه را طلبيد و گفت: بانويت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ را كمك كن آن گونه كه زنان حامله را در زايمان كمك ميكنند. پس همانا از اثر لگد و ضرب در، درد زايمان او را فرا گرفت و محسنش سقط گرديد.
راوي ميگويد: امام صادق آن چنان ميگريست و ميگفت كه محاسنش از اشك تر شد.[2]
شيخ صدوق در كتاب «الامالي» در حديثي از پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ با ذكر سلسله سند به نقل از امير المؤمنين آورده است كه:
به همراه فاطمه، حسن و حسين ـ عليهم السّلام ـ نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ بوديم. ناگهان رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ به ما نگاهي كرد و گريست! گفتم: چه شده يا رسول الله؟! فرمود: «أبكي من ضربتك علي قرن، و لطم فاطمة ـ سلام الله عليها ـ خدّها.» از ياد ضربت شمشير بر پيشاني تو و سيلي دشمن بر صورت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ گريستم.
حضرت زهرا ـ سلام الله عليها ـ دربارة اين جريان ميفرمايد:
بر در سرايم هيزم انبوهي فراهم ساخته، اخگر آوردند تا ما را بسوزانند و در خانه را، به آتش كشند. من در وراي در قرار گرفتم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم، كه دست از ما بكشند و عوض آن به ياري ما برخيزند. عمر تازيانه را از دست قنفذ، غلام ابوبكر گرفت و بر بازويم فرود آورد، كه اثر آن بسان دملي متورّم گرديد.
آن گاه در را با پاي خود شكست و آن را به روي من انداخت. من كه حامله بودم به رو نقش بر زمين گشتم. آتش زبانه كشيد و رخسارم به زمين ساييده شد. او به چهرهام تپانچه زده، آن گونه كه گوشواره از گوشم بيافتاد. در اين هنگام درد زايمان مرا فرا گرفت و محسنم را بيهيچ گناهي سقط نمودم.[3]
نکته ای که توجه بدان لازم است این است که:
علت اختلاف يا ناقص بودن قضايا و جريانات تاريخي در كلام اهل سنت و كتب آنها، سيره و روش علماء آنان در برخورد با اين گونه جريانات است و به اين سيره و روش بعضي از بزرگان اهل سنت اشاره و تصريح كردهاند كه از آن جمله در اعتراض به ابن قتيبه كه يكي از بزرگان و سرشناسان اهل سنت است كه در كتب خود تا حدّي به اين جريانات اشاره كرده است و بدين جهت مورد اعتراض قرار گرفته و او را تخطئه كردهاند.
«ابن عربي» در كتاب «العواصم من القواصم» اظهار ميدارد: من أشدّ شيئي علي الناس، جاهل عاقل أو مبتدع محتال. فأمّا الجاهل فهو ابن قتيبه، فلم يبق و لم يذر للصحابة رسماً في كتاب «الامامة و السياسية» إن صحّ جميع مافيه.[4]
«از جمله سرسخت ترين و ناگوارترين امور در جامعه، يكي انديشمند ناآگاه و ديگري بدعتگزار حيلهگر است. امّا انديشمند ناآگاه همچون ابن قتيبه است كه در كتاب «الامامه و السياسة» رسم (پردهپوشي) را در مورد صحابه رعايت نكرده است اگر چه همه آنچه را كه نقل كرده است، صحيح ميباشد.
و «ابن هجر هيثمي» در كتابش اظهار ميدارد: «… مع تأليف صدرت من بعض المحدثين كابن قتيبه مع جلالته القاضية بأنه كان ينبغي له أن لا يذكر تلك الظواهر، فان أبي إلّا أن يذكرها، فليبين جريانها علي قواعد اهل السنة…»[5]
«نظر به كتابهايي كه بعضي از محدثان والا مقام همانند ابن قتيبه (در حوادث صدر اسلام) نوشتهاند، شايسته اين بود كه وي از ذكر جزئيات حوادث، اجتناب مينمود و چنانچه ناچار از نقل آنها بود، ميبايست جريان اين حوادث را مطابق قواعد اهل سنت تعديل و تبيين مينمود».
برای اطلاع بیش تر به کتاب رنج های حضرت زهرا، سید جعفر مرتضی و کتاب یورش به خانه وحی و نیز کتاب الدلیل الغراء علی شهاده الزهراء، نوشته آیه الله سبحانی مراجعه نمایید.
پی نوشتها:
[1] . طبري، دلائل الامامه، ج 2، مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ قديم، ج 2، ص 222، قمي، عباس، بيت الأحزان، ص 96 و 97.
[2] . خصيبي، الهداية الكبري، ص 408، بحراني، العوالم، ج 11، ص 442.
[3] . محلاتي، ذبيح الله، رياحين الشريعه، ج 1، ص 271.
[4] . ابن عربي، العواصم من القواصم، ص 248.
[5] . ابن حجر هيثمي، تطهير الجنان و اللسان، ص 72.
http://www.askdin.com/thread32953.html
post478725