جسارت تنها گذاشتنت
19 مرداد 1398
با دو دست کوچکش مرا محکم چسبیده و با زبان کودکانه صدایم می کند . التماس در نگاهش موج می زند . ملتمسانه نرفتنم را فریاد می زند، آنقدر ملتمسانه که لحظه ای در موج نگاهش غرق می شوم. مدهوش و بیهوشش می شوم. دست و پا در موج نگاهش می زنم و فریاد رسی می… بیشتر »
نظر دهید »
یادی از بوسه ای که بر پای مادر زدی
19 مرداد 1398
اشکی از چشمم می چکد و سیلی بر گونه هایم جاری می شود لحظه ای از خاطرم می گذرد یاد مادرم، یاد بوسه ای که بر پاهای زیبایش زدم و یاد بهشتی که بر رویش قدم برمی دارد. چه حسی دارد، حس زیبای زندگی و شوری عشق را مزه مزه می کنم. اشکی که بر چهره سختی کشیده و رنج… بیشتر »