جامانده کربلا
06 آبان 1397
پرده را کنار می زنم. بوی خوش اسفند ریه هایم را پر می کند. پله ها را با ذکر بسم الله الرحمن الرحیم رو به سوی پایین طی می کنم. به پیچ پله ها که می رسم همه بچه های هیئت را در یک قاب زیبا می بینم که در دو ردیف رو به روی هم ایستاده اند. مرا به جای دوست از… بیشتر »
نظر دهید »
دل گمگشته ام جا مانده
04 آبان 1397
دلم برای دیدنش دوربین مدار بسته می خواهد. شوق را با برف پاک کن از شیشه دلت پاک نکن. یک لحظه به عقب برنگرد او در کمین است با نگاهی دزدانه. صدایش از دور قلبم را به تپش وامی دارد وگرنه قلب من و تپش. امروز با قلبم تو را کشیدم به امتداد دوست داشتنم. شب شد و… بیشتر »