سالروز تهاجم پس از پذیرش قطعنامه
در چنین روزی در 31 تیرماه 1367 ارتش عراق پس از پذيرش قطعنامه598 تهاجم وسيعی را به خاك ايران انجام داد.
بدقولی، بدعهدی و قابل اعتماد نبودن از ویژگی های همیشگی خصم بوده و خواهد بود.
تعبیر خواب شاهزاده ای با اسب سپید
من هميشه از خدا يک زندگي آسماني با مردي پاک و مؤمن را طلب مي کردم و خوابي که آن شب ديدم سبب شد که منتظر او بمانم، حدود يک ماه بعد از ديدن آن خواب با خانواده اش به خواستگاري من آمدند. دقيقا به همان صورتي بود که در خواب ديده بودم لباسش، طرز نشستنش، و … همين سبب شد که من بدون هيچ معطلي پاسخ بگويم حتي در برابر خانواده اصرار و پافشاري مي کردم زيرا معتقد بودم که اين تقدير الهي و سرنوشت من است.
عروسي ما خيلي ساده برگزار شد و با يک مهماني خيلي ساده به خانه پدری او رفتيم و زندگي مشترک خود را آغاز کرديم. او هميشه يا جبهه بود يا در سپاه، حتي يکبار پدر ومادرم به من گفتند که ما کي بياييم که او خانه باشد و ببينيمش؟! و من پاسخي براي آنها نداشتم. آرزوي خودم اين بود که يکبار ناهار را کنار هم بخوريم!؟ او همه ما را دلداري مي داد و به مادرم مي گفت:«نگران نباشيد ما راه کربلا را باز مي کنيم».
هيچ وقت لحظه رفتنش را فراموش نمي کنم. نمي دانم چرا آن شب به دلم افتاده بود که اين آخرين خداحافظي است، قرار بود آن شب از خانه پدرش به خانه خودمان برويم و وسايل مختصرمان را هنوز جمع نکرده بودم، با ديدنش زدم زير گريه هر کاري کرد نتوانست آرامم کند. آخر سر هم ناراحت بلند شد که لباس بپوشد و بيرون برود. آرام گفتم:«مي خواهم پيش خودت گريه کنم نمي خواهم بعد از شهادتت گريه کنم که دشمن شاد شود».
روي زمين نشست. هيچ وقت اينطوري نديده بودمش. انگار خودش هم مي دانست که اين آخرين ديدار است. رو به من کرد و گفت:«دلم مي خواهد بعد از من ازدواج کني»، هرچند اين حرف براي من سخت است ولي از خدا خواسته ام که ما را در بهشت به هم برساند، و اين آخرين ديدار ما بود، ازدواجي که از ابتداي آن با عنايات الهي شروع شده بود و با شهادت او پايان پذيرفت.
به روایت همسر شهيد مسعود پرويز
شهادت مسعود
در سال ۱۳۳۱ش در شهر قزوین چشم به جهان هستی گشود. دوران کودکی را در دامان پاک خانوادهای متعهد و پرهیزگار گذراند و از همان کودکی عشق به ائمه اطهار (ع) و علاقه به احکام الهی اسلام در قلبش جوانه زد. هفت ساله بود که بههمراه دیگر کودکان راهی مدرسه شد. در کنار تحصیل، به فعالیتهای مذهبی و فرهنگی پرداخت.
با شروع انقلاب اسلامی، عاشقانه به صف مبارزان حقطلب پیوست و فعالیتهای مبارزاتی خود را با راهاندازی کتابفروشی و تکثیر و توزیع اعلامیهها و عکس حضرت امام خمینی (ره) آغاز کرد. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، یکی از مؤسسین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در قزوین بود که در کنار تلاش برای حفظ امنیت و آرامش شهر، کار کتابفروشی را رها کرد و با تمام وجود خود را وقف حراست و پاسداری از ارزشهای والای انقلاب نمود. مأموریتهای نظامی سپاه در ارتباط برادران پاسدار با روحانیت، از جمله فعالیتهای او بود.
با شعلهور شدن آتش جنگ در مرزهای میهن اسلامی، این سرباز جوان و عاشق امام زمان (عج) لباس رزم پوشید و مردانه قدم در عرصههای خون و شهادت نهاد. جبهههای کرمانشاه، قصرشیرین، ایلام و میمک؛ تجلیگاه حضور پرشور او بود. در همین دوران با وجود مشغله کاری زیاد و عشق به جهاد در راه خدا، با تقدیر الهی و اصرار خانواده، همسری دلسوز و فداکار اختیار نمود. او که یکبار در بهار سال ۱۳۶۰ش در عملیات میمک زخم گلوله را به جان خریده بود، بعد از چهار روز مجروحیت، با عنایات حضرت ولیعصر (عج)، از میان سپاه دشمن به مقر رزمندگان اسلام بازگشت.
این سرباز راه حق پس از حضوری پربار در جبهههای نبرد، در حین عملیات رمضان و در تیرماه سال ۱۳۶۱ش، درست در روز بیست و یکم ماه مبارک رمضان به پیروی از مولا و مقتدای خود حضرت علی (ع) پس از سپری نمودن عمری عاشقی و جانبازی در راه دوست درحالیکه فرماندهی گردان قدس از یگان ۱۷ لشگر علی بن ابیطالب (ع) را بر عهده داشت، در سن سی سالگی دعوت حق را لبیک گفت و به سوی عرش اعلی پر گشود.
این شهید مسعود پرویز است که مزار پاکش در گلزار شهدای قزوین واقع است؛ برادر این شهید بزرگوار، محمدمحسن پرویز نیز در جبهه به شهادت رسید.
(سايت راسخون)
سرمایه گذاری ایران برای احیای اسلام
من به صراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند.
صحیفه امام، ج 21، ص 91
نشانه های تواضع
« تواضع و فروتنی »
امام باقر (ع):
اَلتَّواضُعُ الرِّضا بِالمَجلِسِ دُونَ شَرَفِهِ وأن تُسَلِّمَ عَلى مَن لَقيتَ وأن تَترُكَ المِراءَ وإن كُنتَ مُحِقّاً
فروتنى آن است كه [انسان] به نشستن در جايى فروتر از شأنش راضى باشد، و به هر كس برخوردى سلام گويى، و هر چند بر حق باشى، كشمكش را رها كنى.
گزیده تحف العقول، ص47