هر چه بادا باد!؟
18 اسفند 1397
هر چه بادا باد!؟ دل را نجات بده از منجلاب تاریکی و خود را آزاد کن از قید ندانستن ها. گوش بسپار به صدای عاشقانه ای که ندا می دهد تو را و تنها رهایت نمی گذارد. بیشتر »
نظر دهید »
دست های خالی ام
18 اسفند 1397
دست های خالی ام رو به سوی تو آورده اند. دلبرانه دلبری می کنند. کنج این خراب آباد دنیا داشتنت اوج احساس من است. دوستانه می خواهم تو را و مریدانه می پرستمت و مشتاقانه ره به سویت می کنم، هرچند بارم کج است. به سویت از خود گریزانم و با تو بودن راستم می کند.… بیشتر »
کوچ مسافر
18 اسفند 1397
با کرمت چه کم است مسافری که از خوبی به سوی بدی کوچ کرده است. #به_قلم_خودم #کوته_نوشت #عکس_تولیدی بیشتر »
من در انتظار پلک برهم زدنی
30 بهمن 1397
شب شد و من در انتظار پلک برهم زدنی دوباره، کنار کرسی اختصاصی ام تخت خواب خود را پهن می کنم و با راحتی رنجور از غم روزگار سر بر بالشت می نهم. شروع می کنم حساب دو دو تایم را که شاید به چهار ختم شود و شاید در نیم خیز این حساب سرانگشتی بمانم و چرتکه ای از… بیشتر »
حرف دل غمگینم
30 بهمن 1397
نمی دانم چرا غمگینم و کاری از دستم برای خودم برنمی آید جز پناهنده شدن پس پناهم شو ای پناه بی پناهان بیشتر »