امام مهدى(سلام الله علیه )
امام مهدى(سلام الله علیه )
الإمامُ العَسكَري سلام الله علیه] نُوراً ساطِعاً و قَمَراً زاهِراً اختارَ اللَّهُ لَهُ ما عِندَهُ فَمَضى عَلى مِنهاجِ آبائِهِ حَذوَ النَّعلِ بِالنَّعلِ؛ او نورى فروزان و ماهى درخشان بود كه خداوند آنچه را نزد خود بود براى او برگزيد. او راه و روش پدران بزرگوار خود را گام به گام دنبال كرد تا رحلت فرمود.
(بحار الأنوار: ج 53، ص 191)
ستون ناپیدا
آيه شماره 2 از سوره مبارکه رعد
ستون ناپیدا
اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ
خدا همان كسى است كه آسمان ها را، بدون ستون هايى كه براى شما ديدنى باشد، برافراشت، سپس بر عرش استيلا يافت (و زمام تدبير جهان را در كف قدرت گرفت)؛ و خورشيد و ماه را مسخّر ساخت، كه هر كدام تا زمان معينى حركت دارند! كارها را او تدبير مى كند؛ آيات را (براى شما) تشريح مى نمايد؛ شايد به لقاى پروردگارتان يقين پيدا كنيد.
1- آسمان ها بر پایه هایى استوارند. «بغیر عمد ترونها»
ندیدن دلیل بر نبودن نیست. امام رضاعلیه السلام فرمودند: «فثَمّ عَمَد ولكن لا ترونها»(بحار الانوار ،ج 60، ص79) پایه هایى هست، ولى شما آنها را نمى بینید.
2- خورشید نیز در حال حركت است. «كلّ یجرى»
3- كرات آسمانى در مقدار حركت خود، زمان بندى شده اند. «اجل مسمّىً»
4- هستى تحت تدبیر الهى است. «یدبّر»
روز ورود امام خميني(ره)
امروز 10 اسفند ماه مصادف با روز ورود امام خميني(ره) به قم پس از 15سال تبعيد در سال 1357شمسی است.
یابن الحسن
یابن الحسن دو چشم ترت درد می کند
این چشمهای شعله ورت درد می کند
از شدت غمی که در سینه ی شماست
مانند مادرت کمرت درد می کند
آقا دوباره روضه ی مادر خودت بخوان
آقا اگرچه که جگرت درد می کند …
عشق كَنِه وار يا بيمارگونه
عشق كَنِه وار يا بيمارگونه
تصور كنيد همسر يا فرزند يا دوست صميمي تان، عادت داشته باشند، در منزل هنگام نشستن يا در وقت مسافرتي طولاني با قطار يا اتوبوس پيوسته بخوابند. سرش را روي شانه شما بگذارند و يا دستشان را برگردن شما بيندازند و روي بدن شما لم دهند. چه احساس يا حالي خواهيد داشت؟ بله، هر چه قدر كه خاطر او را بخواهيد طبيعي است كه بالاخره جايي صبرتان تمام شود و به ايشان تذكر دهيد تا شما را اذيت نكنند. فرق عشق بيمارگونه و حقيقي به اين است كه در عشق بيمارگونه، عاشق مانند كنه به معشوق گزينشي خود مي چسبد. او مانند لحاف سنگيني كه بر سر كشيده شود، راه نفس و «آزادي» او را مي گيرد. انسان اگر آزادي و اختيار و اراده نداشته باشد، از خود چيزي ندارد. به اسيران در بند و غلامان حلقه به گوش مي ماند كه براي رشد و پيشرفت ارباب خود به بيگاري گرفته شده است. در عشق حقيقي، عاشق گويي در بالن است كه معشوق در اتاقك او قرار مي گيرد و لايه لايه شخصيت و كمالات معشوق را مي كاود و با ويژگي هاي او «همانندسازي» مي كند و همراه او اوج مي گيرد. يكي، وحدت شخصيت و تفرّد ديگري را به هم نمي زند. شناسايي عاشق بيمارگونه از عاشق حقيقيِ هنجار، نياز به دقت دارد، چون در ظاهر و براي مدتي كوتاه نشانه هايشان شبيه به هم و غلط انداز است. بايد محك آزمون به كار برد تا سره از ناسره و خالص از ناخالص تمييز داده شود.[1]
پی نوشت :
محمدحسين قديري مثل هاي روان( تمثيلات روان شناختي و تربيتي)، مركز مشاوره مأوا، قم، انتشارات آموزشي و پژوهشي امام خميني، ص120.