مهریه هفت سفر عشق
«هفت سفر عشق» مهریه یک شهید مدافع حرم
#ازدواج #ازدواج_آسان #ازدواج_موفق #ازدواج_به_سبک_شهدا
هفت سفر عشقمان پیشنهاد حسن آقا برای مهریه بود. «قم»، «جمکران»، «مشهد»، «سوریه»، «عراق»، «مکه» و «مدینه». حسن آقا در سالهای ابتدایی زندگی تمام این مهریه را پرداخت کرد.
راوی: همسر شهید مدافع حرم «حسن غفاری»
─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─
#مهریه #همسر #شهید #مدافع_حرم
─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─
ماجرای مفاتیح یک شهید که سر از کربلا درآورد
?ماجرای مفاتیح یک #شهید که سر از کربلا درآورد
مادر شهید غلامرضا احمدی گفت: وقتی بعد از شهادت کیف پسرم را باز کردیم مفاتیحی یافتیم که یک شهید به غلامرضا هدیه داده و از او خواسته بود اگر غلامرضا هم شهید شد آن را به کربلا برسانیم.
برای مطالعه باقی ماجرا بر روی آدرس زیر کلیک کنید.
دانشمند شهید
شهيد مصطفي چمران(شهيد دفاع مقدس )
دكتر مصطفي چمران در سال 1311 ش در تهران به دنيا آمد. پس از پشت سرگذاشتن تحصيلات ابتدايي و متوسطه، وارد دانشكده فني دانشگاه تهران گرديد و پس از احراز رتبه اول دانشگاه، بورس تحصيلي در آمريكا را اخذ كرد. در امريكا به تشكيل انجمن اسلامي دانشجويان ايراني و انتشار ماهنامه و فعاليتهاي متعدد ضدرژيم پهلوي پرداخت. دكتر چمران سپس راهي مصر گرديد و پس از گذراندن دوره نظامي چريكي، جهت ياري برادران لبناني به آن كشور رفت. وي به مدت هشت سال در آن ديار ماند و همگام با امام موسي صدر خدمات شاياني به ملت مظلوم آن سامان ارايه كرد. دكتر مصطفي چمران پس از پيروزي انقلاب اسلامي و پس از 22 سال دوري از وطن به كشور بازگشت و معاونت نخستوزيري را برعهده گرفت. وي بعدها نماينده امام در شوراي دفاع، وزير دفاع و نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي گرديد و مشغول به خدمت شد. دكتر مصطفي چمران همچنين ستاد جنگهاي نامنظم را در اهواز سازماندهي كرد و ضربات متعددي بر پيكر ارتش متجاوز بعثي وارد نمود. حضور اين سردار رشيد اسلام در جبهههاي نبرد و نيز فرو نشاندن غائله پاوه و سركوب عناصر ضدانقلاب در كردستان از جمله صفحات درخشان زندگي اين شهيد والا مقام ميباشند. سرانجام اين عارف و فرمانده سلحشور در حالي كه چند روز قبل، منطقه عملياتي دهلاويه را از لوث وجود دشمن بعثي پاك كرده بود، در آخر خرداد 1361 در اين منطقه به ديدار معبود شتافت و پيكر پاكش در گلزار شهداي بهشت زهرا، جاي گرفت. ( سايت راسخون)
…به خاطر عشق است كه فداكاری می كنم. به خاطر عشق است كه به دنيا با بی اعتنایی می نگرم و ابعاد ديگری را می يابم. به خاطر عشق است كه دنيا را زيبا می بينم و زيبائی را می پرستم. به خاطر عشق است كه خدا را حس می كنم، او را می پرستم و حيات و هستی خود را تقديمش می كنم …( اسك قرآن)
به نقل از همرزمان شهيد جمران: ناهار اشرافی داشتیم ؛ ماست. سفره را انداخته و نینداخته ، دکتر رسید. دعوتش کردیم
بماند. دست هاش را شست و نشست سر همان سفره .یکی می پرسید « این وزیر دفاع که
گفتن قراره بیاد سرکشی ، چی شد پس؟» به نقل از همرزم شهيد چمران:از فرمان دهی دستور دادند « پل را بزنید .» همه ی بچه ها جمع شدند، چند گروه داوطلب.
دکتر به هیچ کدام اجازه نداد بروند . می گفت « پل زیر دید مستقیم است.» صبحی خبر آوردند پل
دیگر نیست. رفتیم آن جا . واقعا نبود. گزارش دادند دکتر و گروهش دیشب از کنار رود برمی
گشتند می خندیدند .و برمی گشتند .
(http://www.sarbazaneislam.com/)
شهادت:31/3/61 دهلاويه
مزار شهید:تهران / بهشت زهرا س
شهید محمدمهرزاد
محمدمهرزاد سلمانی(شهيد انقلاب)
شهید محمدمهرزاد سلمانی در سال ۱۳۲۵ش در شهرستان لاهیجان از استان گیلان چشم به جهان هستی گشود. محمدمهرزاد در همان شهرستان محل تولدش بالید و بزرگ شد تا در مقطعی حساس از تاریخ میهنش، تأثیرگذار باشد. آری! روزها و ماهها از پی هم گذشت و محمدمهرزاد در جمع مردم متدین و باایمان زادگاهش، عشق به مکتب سرخ حسینی را آموخت و در جلسات ذکر اهل بیت علیهمالسلام با داستان زندگی فرزندان زهرای اطهر سلامالله آشنا شد. زمانی که حضرت امام خمینی قدسسره نسبت به عملکرد رژیم طاغوتی پهلوی اعتراض نمودند، محمدمهرزاد نیز همچون بسیاری دیگر از انسانهای بیدار زمانه خویش، در کسوت یاران روحالله، فریاد بلند “مرگ بر شاه” سر داد و پایههای پوسیده حکومت ستمشاهی را بیش از پیش به لرزه درآورد. محمدمهرزاد در ایام کوتاه زندگی دنیوی خویش در جهت حفظ ارزشهای الهی و تلاش برای تقویت و گسترش آنها تا مرز آرمیدن در جوار حق که آرزوی هر انسان وارستهای است، پیش رفت. محمدمهرزاد سلمانی سرانجام در تاریخ بیست و دوم آبانماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، دقیقاً سه ماه پیش از پیروزی نهایی نهضت بزرگ اسلامی ملت سرفراز ایران، در سن سی و دو سالگی توسط مزدوران رژیم ستمگر پهلوی به مقام عظمای شهادت دست یافت و عاشورائی گشت.
شهید گمنام
??#شهیدگمنام
غریبترین ڪلمه است…
مــظــلــومترین ڪلمه…
ڪلمهاے ڪه هزارن هزار درد دارد…
دردهای ناگفته…?
حرفهاے نزده…
بغضهاے سرخورده…?
#شهید_گمنام یعنی????
هنوز مادرے منتظر است…
هنوزپدر شڪسته اے امیدوار است…
#شهید_گمنام??یعنے دلتنگے فرزندے براے پدرش ڪه حتے مزار هم ندارد
یعنے اشڪهاے سرد زنے براے گمنام بودن مرد زندگیش…
شهےدگمنام یعنے فقط چند استخوان…
یعنے غربت…
یعنی پلاڪے گم شده…
شهیدگمنام یعنے مزارے خلوت…
یعنی بے سر و صدا اوج گرفتن…
شهید گمنام یعنے پسرم دیگه بیا…
یعنی پدرم به چند استخوانت هم راضیم فقط بیا
شهید گمنام یعنے معلوم نیست چگونه شهید شده است؟
گرفتارآب هاے خروشان اروند شده است؟
یا انتهاے ڪانال ڪمیل آرام گرفته است؟
شایدهم در طلاییه و شلمچه و شرق بصره غریب مانده است…?
شهیدگمنام یعنے دیگر برنمی گردد…
یعنی??بی خبری…?