شهید خاک زاد
مرتضی خاک زاد(شهيد دفاع مقدس)
در سال ۱۳۴۰ش در منطقه رهنان اصفهان یکی دیگر از سربازان روحالله (ره) قدم به عرصه هستی نهاد: شهید مرتضی خاکزاد.
مرتضی با تلاش بسیار به تحصیل پرداخت و توانست تا اخذ مدرک سیکل ادامه تحصیل دهد و پس از آن جهت تأمین امرار معاش خانواده به حرفه نجاری روی آورد.
با آغاز حرکات توفنده مردمی در مقابل رژیم منحوس پهلوی، به جمع مردم مبارز پیوست و مخالفت خود را با رژیم شاهنشاهی اعلام نمود.
مرتضی بهدنبال شروع حملات ددمنشانه دشمن بعثی به ندای حسین زمان لبیک گفته و عاشقانه رهسپار میادین خون و مبارزه گردید و خاک خونرنگ جبهههای جنوب و غرب را از عطر حماسه معطر ساخت.
خاکزاد در طول سالهای دفاع مقدس در عملیاتهای مختلفی شرکت کرد و مردانه در مقابل دشمن بعثی ایستاد و خاطراتی ماندگار از عشق و شور و حماسه از خود به یادگار گذاشت.
روح ملکوتی این رزمنده ۲۲ ساله ایران اسلامی سرانجام در سومین اعزام خویش در غروب کردستان به پرواز درآمد و پروازی ابدی را با بالهای بینهایت خویش آغاز نمود. بیست و چهارم مهرماه سال ۱۳۶۲ هجری شمسی (ماه محرم) یادمان پرواز آسمانی اوست. مزار پاک شهید مرتضی خاکزاد چون مرواریدی درخشان در گلزار شهدای رهنان میعادگاه عاشقان است.
زیر ذره بین اسلام
کسی تا نخواد، شهید نمیشه
?شہادتِ شــہـید فقط دست خودشــہ، ڪـسے تا نخـــواد، شہـــیـــد نمیـــشہ…
شهید.محمودرضا.بیضایی
?#دلنوشته_شهیدمحسن_حججی?
درخواست شهادت از #ضامن_آهو(ع)…
برای شادی روح شهدا #صلوات
?کپی فقط با #ذکر_منبع مجاز است: http://sapp.ir/hojaji
کنکور و شهدا زنده اند
#کنکور #شهدا #شهیدان_زنده اند.…
قبل کنکورش هادی رو خواب دید و ازش پرسید: من پزشکی قبول می شم ؟ هادی هم بهش گفت :نه…… اونم تا تقی به توقی می خورد می گفت : اقای هادی گفت که پزشکی قبول نمی شم. منم می گفتم: مگه هادی خداست؟ و تقدیر آدمها با تلاششون تغییر می کنه….. گذشت تا بعد از اعلام نتیجه اول کنکور دوباره هادی رو خواب دید و دوباره ازش پرسید: من پزشکی قبول می شم؟ و هادی گفت: نه. گفت دندانپزشکی چی؟ هادی گفت :آره…… از روز انتخاب رشته تا به امروز نگران بودم که متوجه شدم همونی که آقا هادی گفت شد. محمد حسین برادرم دندانپزشکی قبول شد . دعای من و هادی همیشه پشت و پناهته یکی یدونم… شهدا زنده اند و مارو می بینند.
#راوی_همسر
?شهید #مدافعان_حرم آل الله مهندس.هادی.جعفری
دست در دست ماکتی از پدر
#به قلم خودم #قلم_خودم #تولیدی #تولیدی_به_قلم_خودم #روشنگری #جهاد_روشنگری #روشنگری_و_بصیرت_سیاسی #مدافعان_حرم #شهید #شهادت #بصیرت_افزایی #حکومت #حضرت_مهدی (عج) #مدافع_حرم
─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─ ?
مریم و ملیکاسادات دست در دست ماکت پدرشهیدشان سیدسجادروشنایی شهادت بهمن 94/سوریه
─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─ ─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─
7 تیرماه ساعت۳بعدازظهر
دست در دست ماکتی از پدر
نگاه کن، نگاه کن، با دقت بیشتر نگاه کن به دخترکانی که در قاب تصویر عکسی پر از شور و احساس را جلوی دیدگانمان آفریده اند. با دستانی پر از مهر و احساس دست در دستان پدری داده که فقط حضورش را در قالب ماکتی زیبا اما بی روح نظاره گر هستند.
وای همین حضور ماکتی پدر هم چقدر احساسشان را در گیر کرده است. با زیباترین احساس حضور پدر را در دنیای رنگارنگ فریب امروز حس می کنند. با چشمانی تحسین برانگیز قامت ایستاده پدر را وارسی می کنند. پدری سرشار از محبت و عشق به فرزند، ناموس، میهن و خدا.
دیگر در این لحظه تمام خواب های آشفته را به باد فنا می دهند و غرق در نگاه شیرین پدری عاشق که لحظه ای آنان را به حال خود رها نکرد، شوری جدید در دستانشان جان می گیرد و جان می دهد به دست های کوچک اما پاکشان تا در آغوش گیرند یاد پدر را.
پدری که رو به دفاع آورد تا فکر، ایثار، مقاومت و کوچ شهادت گونه اش به ابدیت به حال آنان و جامعه فراموش کار کارگر افتد. روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.