دعای شهادت
خدایا عاشقم کن
امروز سالگرد شهادت امیر حاج امینی بیسیمچی گردان انصار لشگر 27 محمدرسول الله(ص) متولد1340 است که 10اسفند1365 در عملیات کربلای 5 به فیض شهادت نائل آمد.
وصیت نامه شهید امیر حاج امینی:
سلام بر خدا و شهیدان خدا و بندگان پاک و مخلص او.
بعد از مدتها کشمکش درونی که هنوز هم آزارم میدهد، برای رهایی از این زجر، به این نتیجه رسیدهام و آن در این جمله خلاصه میشود: خدایا! عاشقم کن.
از این که بنده بد و گنه کار خدایم، سخت شرمنده ام و وقتی یاد گناهانم می افتم، آرزوی مرگ می کنم؛ ولی باز چاره ام نمی شود. به راستی که (ان الانسان لفی خسر) هیچ برگ برنده ای ندارم که رو کنم؛ جز این که دلم را به دو چیز خوش کرده ام؛
یکی این که با این همه گناه، دوباره مرا به سرزمین پاک و اخلاص و صفا و محبت باز گرداند؛ پس لابد دوستم دارد و سر به سرم می گذارد؛ هر چند که چشم دلم کور است و نمی بینم و احساسش نمی کنم؛ اگر چنین نبود، پس چرا مرا به این جا آورد؟
دوم این که قلبی رئوف و مهربان دارم و با همه بدی هایم، بسیار دلسوزم. لحظه ای حاضر به تحمل هر گونه رنجی می شوم؛ بله به این دو چیز دلم را خوش کرده ام.
پس ای پروردگار من! اگر دوستم داری که مرا به این جا آورده ای، پس مرا به آرزویم که… برسان و یا به این خاطر که نمی توانم باعث رنجش کسی شوم، پس بیا و مرا مرنجان و خشنودم کن و مرا با خودت… .
دنیا برای ضعیف نفسان، یک گرداب هلاکت است. اگر لحظه ای به خودمان واگذارده شویم، وای بر ما که دیگر نابودیمان حتمی است. خوشا آن کس که به یاری او، در این گرداب هلاک گردد.
ای حسین!
ای مظلوم کربلا!
ای شفیع لبیک گویان! ندای هل من ناصرت را من نیز لبیک گفتم (به خواست او) شفاعتم کن و مگذار در این گرداب هلاکت هلاک گردم و ای خدا… .
بسیار بد و ضعیفم و در مقابل گناه، یارای مقاومت ندارم؛ زیرا هنوز نشناختمت و حتی در راه شناختت نیز زحمت نکشیده ام؛ زیرا ضعیف و پایبند به این دنیایم و نمی توانم از خوشی ها و آسایش های محض و پوشالی این دنیا دل بکنم و در راه شناختت سختی کشم؛ سختی ای که پر از شیرینی و لذت است؛ ولی افسوس که این سختی و حلاوت نصیبم نمی گردد.
خالقا! تو را به خودت قسم، تو را به پیامبران و امامان زجر کشیده و معصومت قسم، بسیار عاشقم کن.
اگر چنین کنی که از دریای رحمت و کرامتت چیزی کاسته نمی شود و زیانی به تو نمی رسد.
همه آرزویم این است که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم، برسم به آرزویی
اگر چنین کنی، دیگر هیچ نخواهم؛ چون همه چیز دارم. می دانم اگر چنین کنی، از این بند، رهایی یافته و دیگر به سویت پر… .
خدایا! دل شکسته و مهربانم را مرنجان.
تو خود گفتی که به دل شکستگان نزدیکم؛ من نیز دل شکسته دارم.
ای کسانی که این نوشته را یا بهتر بگویم این سوز دلم و این درد دل نمی دانم چه بگویم این تجربه تلخ و یا این وصیت نامه یا این پیام و یا در اصل این خواهش و تقاضای عاجزانه را می خوانید، اگر من به آرزویم رسیدم و دل از این دنیا کندم، بدانید که نالایق ترین بنده ها هم می توانند به خواست او به بالاترین درجات دست یابند؛ البته در این امر شکی نیست؛ ولی بار دیگر به عینه دیده اید که یک بنده گنه کار خدا به آرزویش رسیده است.
یا رب زِ کرم، بر من درویش نگر
هر چند نیَم لایق بخشایش تو
بر حال من خسته دل ریش نگر
حال که به عینه دیدید، شما را به خدا قسم، عاجزانه التماس و استدعا می کنم بیایید و به خاکش بیفتید؛ زار زار گریه کنید و امیدوار به بخشایش و کرمش باشید و با او آشتی کنید؛ زیرا بیش از حد مهربان و بخشنده است. فقط کافی است یک بار از ته دل صدایش کنید؛ دیگر مال خودتان نیستید و مال او می شوید؛ دیگر هر چه می کند، او می کند و هر کجا می برد، او می برد؛ ولی در این راه، آماده و حاضر به تقبل هر گونه سختی و رنج، همانند مظلوم کربلا حسین و پیامدار او زینب باشید؛ هر چند که سختی و رنج های ما در مقایسه با آنها نمی تواند قطره ای در مقابل دریا باشد. بله، خداگونه شدن، مشقات و مصائب دارد….
شنبه 7/4/65
ساعت 5 بعدازظهر
بنده مخلص و گنهکار، امیر حاج امینی
سلام بر ابراهیم۱
سلام بر ابراهیم ( پارت اول )
زندگینامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی
محبت پدر
درخانه کوچک ومستاجری در حوالی میدان خراسان تهران زندگی می کردیم.اولین روزهای اردیبهشت سال ۱۳۳۶بود.پدر چند روزی است که خیلی خوشحال است .خدا در اولین روز این ماه،پسری به او عطا کرد .او دائما از خدا تشکر می کرد.هرچند حالادرخانه سه پسر و یک دختر هستیم ،ولی پدر برای این پسر تازه متولد شده خیلی ذوق میکند .
البته حق هم دارد. پسر خیلی با نمکی است.اسم بچه راهم انتخاب کرد (ابراهیم)
پدرمان نام پیامبری رابر اونهاد که مظهر صبر و قهرمان توکل وتوحید بود .واین اسم واقعا برازنده او بود.
بستگان ودوستان هر وقت اورامی دیدند با تعجب میگفتند :حسین آقا تو سه تا فرزند دیگه هم داری ،چرا برای این پسر اینقدر خوشحالی میکنی ؟!
پدر با آرامش خاصی جواب میداد:این پسر حالت عجیبی دارد !من مطمئن هستم که ابراهیم من ،بنده خوب خدا می شود،این پسر نام من راهم زنده می کند !
راست میگفت .محبت پدرمان به ابراهیم محبت عجیبی بود .هر چند بعد از او،خدا یک پسر ویک دختر دیگر به خانواده عطا کرد،اما از محبت پدرم به ابراهیم چیزی کم نشد.
ابراهیم دوران دبستان رابه مدرسه طالقانی در خیابان زیبا رفت. اخلاق خاصی داشت .توی همان دوران دبستان نمازش ترک نمی شد.
یکبار هم درهمان سالهای دبستان به دوستش گفته بود :بابای من آدم خیلی خوبیه . تاحالا چند بار امام زمان (عج) را توی خواب دیده.
وقتی هم که خیلی آرزوی زیارت کربلا داشته،حضرت عباس (ع) در خواب دیده که به دیدنش آمده وبا او حرف زده.
زمانی هم که در سال آخر دبستان بودبه دوستانش گفته بود:پدرم میگه،آقای خمینی که شاه،چند سال تبعیدش کرده آدم خیلی خوبیه.حتی بابام میگه :همه باید به دستورات اون آقا عمل کنند. چون مثل دستورات امام زمان( عج) میمونه.
دوستانش هم گفته بودند :ابراهیم این حرفارو دیگه نزن .آقای ناظم بفهمه اخراجت میکنه .شاید برای دوستان ابراهیم شنیدن این حرفا عجیب بود .ولی او به حرف های پدر اعتقاد داشت .
پایان پارت اول
شهیدی که از فیسبوک استفاده می کرد
سنگری از خون
✍ از نوشتههای شهید مشلب
دختران حواستان باشد
حجاب، حجاب، حجاب
حواستان به فضای مجازی باشد.
دخترانی را می بینیم که عکس هایشان را با نامحرمان به اشتراک می گذراند.
من منظورم با همه نیست،
من هم از فیسبوک استفاده می کنم اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده.
دلنوشته هایت را خـوانـدهام امـا
آنـلاین که می شوی هـشـدارها را جدی بگیر؛ عکس پروفایلش را که دیدی! انگشتانت را برای تایپ ب تـبـعیـد ببر
مبادا پروفایل نامحرم را مجـوز ورود بدانی هر چند اگر عکسش چادر خاکی کوچه های مدینه باشد…
آری…درد و دل کردن تو را امیدوار می کند
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک سوریه و شام به سواحل آنتالیا می کشاند.
رفته رفته آرزوی شهادتت به رابطه ی پنهانی تبدیل می شود اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین می شود.
طرز فکرت عوض می شود.
تا جایی ک می گویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ،اگر دفاعی درکار باشد.
برادر هوشـیار باش؛ دلـسـرد شدنت را احساس می کنی.
شهید شاخص سال ۹۸
شهید شاخص 98
شهید مهندس امیر مهرداد
از بنیان گذاران جهاد دانشگاهی دانشگاه صنعتی شریف و مسئول گروه مهندسی شیمی دانشگاه بود.
وی در بخش مدیریت و پژوهش دپارتمان شیمی فعالیت میکرد و از این طریق کمک های خود را کهمبتنی بر دانش علمی او بوده به جبهه ارائه داده.از جمله دستاورد های علمی شهید میتوان به استخراج الکل از پسماندهای خون آزمابشگاه ها اشاره کرد.با توجه به تحریم های اقتصادی در زمان جنگ تولید و واردات الکل ایران دچار بحران شده بودکه به کمک روش ابداعی شهید مهرداد این مشکل تا حدودی رفع شد.انجام ده ها پروژه تحقیقاتی و خدماتی از جمله پروژه بیوگاز و طرح تولید برج تقطیر جهت سازمان انتقال خون ایران نیز از دیگر فعالیت های ارزشمند این شهید بزرگوار است اما روح ایثار و خدمات بیشمارش او را قانع نمی کرد .و سرانجام از طریق بسیج راهی جبهه ها شد و سرانجام نیز در عملیات والفجر4 در پنجوین عراق در13آبان سال62به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
? کتاب «بوی پدر»نوشته ی اعظم حمزه ای خسرقی از زاویه دید دختر شهید به روایت داستانی در34بخش می پردازد که جهشی در زندگی فرزندش است.