وضوی ارتماسی
وضوي ارتماسي به چه صورت انجام مي گيرد
س1_ وضوي ارتماسي به چه صورت انجام مي گيرد؟
ج ـ وضوي ارتماسي يعني انسان صورت و دستها را در آب فرو برد و به قصد وضو بيرون آورد.
س 2_ وضوي ارتماسي كسي كه موقع فرو بردن دستها و صورت در آب نيست وضو مي كند چه حكمي پيدا مي كند؟
ج ـ اگر موقعي كه صورت و دستها را در آب فرو مي برد نيست وضو كند و تا وقتي كه آنها از آب بيرون مي آورد و ريزش آب تمام مي شود به قصد وضو باشد وضوي اوصحيح است.
س 3_ وضوي ارتماسي كسي كه موقع بيرون آوردن دستها و صورت از آب نيت وضو مي كند چه حكمي به خود مي گيرد؟
ج ـ اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند و تا وقتي كه ريزش آب تمام مي شود به قصد وضو باشد وضوي او صحيح است.
س 4_ آيا وضوي كسي كه دست راست را به قصد وضوي ارتماسي در آب فرو برد و دست چپ را بشويد صحيح است ؟
ج ـ بله اگر دست راست را به قصد وضوي در آب فرو ببرد و دست چپ را به قصد وضو به غير ارتماسي بشويد [اشكال ندارد.]
س 5_ دست و صورت در وضوي ارتماسي به چه صورتي بايد شسته شود؟
ج ـ مانند وضوي ترتيبي بايد صورت و دستها از بالا به پايين شسته شود پس اگر وقتي كه صورت و دستها را در آب فرو مي برد قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشاني و دستها را از طرف آرنج در آب فرو برد و اگر موقع بيرون آوردن از آب قصد وضو كند بايد صورت را از طرف پيشاني و دستها را از طرف آرنج بيرون آورد.
س 6_ اگر كسي وضوي بعضي از اعضاء را ارتماسي و بعضي را غير ارتماسي انجام دهد درست است؟
ج ـ بله، اشكال ندارد.
وضوی جبیره
وضو ي جبيره چیست؟
س1_ جبيره چيست؟
ج ـچيزي كه با آن زخم و شكستگي را مي بندند و دوايي كه روي زخم و مانند آن مي گذارند جبيره ناميده مي شود.
س 2_ اگر در يكي از اعضاي وضو زخم با دمل و يا شكستگي باشد و آب براي آن ضرر داشته باشد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ چنانچه روي آن باز و آب براي آن ضرر ندارد بايد به طور معمول وضو گرفت.
س 3_ اگر زخم يا دمل يا شكستگي در صورت و دستهاست و روي آن باز و ريختن آب روي آن نيز ضرر دارد چگونه بايد وضو گرفت؟
ج ـ چنانچه كشيدن دست تر به آن ضرر ندارد بنا بر احتياط واجب دست تر بر آن بكشد.
س 4_ اگر دست تر كشيدن بر روي زخم ضرر داشت و يا زخم نجس است و نمي شود آن را آب كشيد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ بايد اطراف زخم را از بالا به پائين بشويد و بنا بر احتياط واجب پارچه پاكي روي زخم بگذارد و دست تر روي آن بكشد و اگر گذاشتن پارچه ممكن نيست بايد اطراف زخم را بشويد و بنا بر احتياط مستحب تيمم نيز بنمايد.
س 5_ وقتي كه زخم دمل يا شكستگي در جلوي سر يا روي پاها مي باشد و روي آن باز و مسح نيز نتوانيم انجام داد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ بايد پارچه پاكي روي آن بگذارد و روي پارچه را با تري آب وضو كه در دست مانده مسح كند.
س 6_ اگر زخم يا دمل يا شكستگي در جلوي سر يا روي پا طوري باشد كه گذاشتن پارچه نيز ممكن نباشد چگونه بايد عمل نمود؟
ج ـ اگر گذاشتن پارچه ممكن نباشد مسح لازم نيست و بنا بر احتياط بايد بعد از وضو تيمم نيز بنمايد.
س 7_ در چه صورت لازم است روي زخم يا دمل يا شكستگي را باز نمود و وضو گرفت؟
ج ـ چنانچه باز كردن آن ممكن است و آب براي آن ضرر ندارد چه زخم و مانند آن در صورت باشد يا در دستها يا جلوي سر و روي پاها.
س 8_ اگر باز كردن روي زخم ممكن باشد ولي آب براي او ضرر داشته باشد تكليف چيست؟
ج ـ اگر زخم يا دمل يا شكستگي در صورت يا دستها باشد و بشود روي آن را باز كرد چنانچه ريختن آب روي آن ضرر دارد و كشيدن دست تر ضرر ندارد بايد دست تر روي آن بكشد و بنا بر احتياط مستحب پارچه پاكي روي آن بگذارد و روي پارچه را نيز دست بكشد.
س9_ اگر نمي شود روي زخم را باز كرد و رساندن آب به زخم ممكن است و ضرر ندارد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ اگر نمي شود روي زخم را باز كرد ولي زخم و چيزي كه روي آن گذاشته پاك است و رسانيدن آب به زخم ممكن است و ضرر ندارد بايد آب را بر روي زخم برساند.
س 10_ هر گاه زخم يا چيزي كه روي آن گذاشته نجس باشد براي وضو گرفتن چه تكليفي داريم؟
ج ـ چنانچه آب كشيدن آن و رساندن آب به روي زخم ممكن باشد بايد آن را آب بكشد و هنگام وضو آب را به زخم برساند.
س 11_ در صورتي كه آب براي زخم ضرر دارد يا رساندن آب به روي زخم ممكن نيست چه عملي بايد انجام داد؟
ج ـ در صورتي كه آب براي زخم ضرر دارد يا رساندن آب به روي زخم ممكن نيست و يا زخم نجس است و نمي شود آن را آب كشيد بايد اطراف زخم را بشويد و اگر جبيره پاك است روي آن را مسح كند.
س 12_ اگر جبيره نجس بود يا نمي شد روي آن دست تر كشيد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ اگر جبيره نجس است يا نمي شود روي آن دست تر كشيد مثلاً دوايي است كه به دست مي چسبد، پارچه پاكي را روي آن بگذارد و دست تر روي آن بكشد و اگر اين نيز ممكن نباشد بنا بر احتياط واجب وضو بگيرد و تيمم نيز بنمايد.
س 13_ اگر جبيره تمام صورت يا تمام يكي از دستها يا تمام هر دو دست را گرفته باشد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ بايد وضوي جبيره اي بگيرد و بنا بر احتياط واجب تيمم نيز بنمايد.
س 14_ اگر جبيره تمام اعضاي وضو را گرفته باشد چگونه بايد وضو گرفت؟
ج ـ بنا بر احتياط واجب بايد وضوي جبيره اي بگيرد و تيمم نيز بنمايد.
س 15_ كسي كه در كف دست و انگشتها جبيره دارد چگونه بايد عمل نمايد؟
ج ـ كسي كه در كف دست و انگشتها جبيره دارد و در موقع وضو دست تر روي آن كشيده است بايد سر و پا را با همان رطوبت مسح كند.
س16_ اگر جبيره تمام پهناي پا را گرفته باشد ولي مقداري باز باشد چه تكليفي داريم؟
ج ـ اگر جبيره تمام پهناي پا را گرفته ولي مقداري از طرف انگشتان و مقداري از طرف بالاي پا باز است بايد جاهايي كه باز است روي پا را و جايي كه جبيره است ، روي جبيره را مسح كند.
س 17_ اگر در صورت يا دستها چند جبيره باشد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ بايد بين آنها را بشويد و اگر جبيره ها در سر يا روي پاها باشد بايد بين آنها را مسح كند و در جاهايي كه جبيره است بايد به دستور جبيره عمل نمايد.
س 18_ اگر جبيره بيشتر از معمول بود چه تكليفي متوجه ما مي باشد؟
ج ـ اگر جبيره بيشتر از معمول اطراف زخم را گرفته و برداشتن آن ممكن نيست بايد به دستور جبيره عمل كند و بنا بر احتياط واجب تيمم نيز بنمايد.
س 19_ اگر برداشتن جبيره ممكن بود آيا بايد آن را برداشت؟
ج ـ اگر برداشتن جبيره ممكن است بايد جبيره را بردارد پس اگر زخم در صورت و دستهاست اطراف آن رابشويد و اگر در سر يا روي پاهاست اطراف آن را مسح كند و براي جاي زخم به دستور جبيره عمل نمايد.
س 20_ اگر در جاي وضو زخم جراحت و شكستگي نيست ولي به جهت ديگري آب براي آن ضرر دارد چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ بايد تيمم كند و بنا بر احتياط مستحب وضوي جبيره اي نيز بگيرد.
س 21_ اگر جايي از اعضاي وضو را رگ زده است و نمي تواند آن را آب بكشد براي وضو چگونه بايد عمل نمود؟
ج ـ اگر جايي از اعضاي وضو را رگ زده است و نمي تواند آن را آب بكشد يا آب براي آن ضرر دارد بايد به روش جبيره عمل كند.
س22_ اگر در جايي وضو يا غسل چيزي چسبيده است كه برداشتن آن ممكن نيست چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج ـ اگر برداشتن آن ممكن نيست يا به قدري مشقت دارد كه نمي شود تحمل كرد بايد به دستور جبيره عمل كند و بنا بر احتياط مستحب تيمم نيز بنمايد.
س 23_ غسل جبيره چگونه بايد انجام شود؟
ج ـ غسل جبيره مانند وضوي جبيره اي است ولي بنا بر احتياط واجب آن را ترتيبي بجا آورد هر چند بتواند غسل ارتماسي را با شرايطي كه از جمله پاك بودن عضو و ضرر نداشتن آب براي اوست انجام دهد اما اگر نتواند شرايط غسل ارتماسي را فراهم كند غسل ترتيبي لازم است.
س 23_ كسي كه وظيفه اش تيمم است اگر در بعضي از اعضاي تيمم او زخم يا دمل باشد چه وظيفه اي دارد؟
ج ـ اگر در بعضي از جاهاي تيمم او زخم يا دمل و يا شكستگي باشد بايد مانند وضوي جبيره تيمم جبيره اي بنمايد.
س 24_ كسي كه بايد با وضو يا غسل جبيره اي نماز بخواند چنانچه بداند تا آخر وقت عذر او برطرف نمي شود چه تكليفي دارد؟
ج ـ مي تواند در اول وقت نماز بخواند ولي اگر اميد دارد تا آخر وقت عذر او برطرف شود بنا بر احتياط واجب بايد صبر كند و اگر عذر او برطرف نشد در آخر وقت نماز را با وضو يا غسل جبيره اي بجا آورد.
س 25_ اگر انسان براي مرضي كه در چشم اوست روي چشم خود را بچسباند چگونه بايد وضو بگيرد؟
ج ـ بايد وضو و غسل را جبيره اي انجام دهد و بنا بر احتياط مستحب تيمم نيز بنمايد.
س 26_ كسي كه نمي داند وظيفه اش تيمم يا وضوي جبيره است چه وظيفه اي دارد؟
ج ـ بنا بر احتياط واجب بايد هر دو را بجا آورد.
س 27_ حكم نمازهايي كه با وضوي جبيره خوانده شده چيست؟
ج ـ نمازهايي را كه انسان با وضوي جبيره اي خوانده صحيح است و لازم نيست دوباره بخواند.
س 28_ بعد از آنكه عذر برطرف شد براي نماز چه وظيفه اي داريم؟
ج ـ براي نمازهاي بعدي بنا بر احتياط واجب بايد وضو بگيرد يعني نمي تواند به وضوي قبلي اكتفا كند.
تیمم بدل از غسل
تیمم بدل از غسل
پرسش:
اگر فردی نیاز به غسل داشته باشد و امکان غسل نداشته باشد، به جای آن می تواندتیمم کند، ولی اگر برای وعده های بعدی نماز نیز امکان غسل نداشته باشد ولی وضو بتواند بگیرد چه باید بکند؟ در صورت بوجود آمدن امکان غسل، آیا نیاز به غسل هست یا تیمم انجام شده کافی است؟
پاسخ:
اگر کسی محتاج غسل باشد و آب نیابد تیمم بدل از غسل انجام می دهد. اگر غسل واجب غسل جنابت باشد و بدل از آن تیمم کرده باشد لازم نیست وضو بگیرد. ولی اگر غیر از غسل جنابت باشد (مثل مس میت و…)، به فتوای بعضی از علماء (مانند امام خمینی) باید علاوه بر تیمم بدل از غسل چنانچه ممکن است وضو بگیرد و اگر آب برای وضو نیست یک تیمم بدل از وضو هم بگیرد.
و در هر صورت برای نمازهای بعدی مادامی که عامل آن غسل تکرار نشده است (مثلاً دوباره جنب نشده است) و آب هم برای غسل پیدا نکرده است یا وضو می گیرد و یا در صورت نبودن آب تیمم بدل از وضو می کند. و اگر عامل غسل تکرار شد [مثلاً دوباره جنب شد] این بار باز یا باید غسل کند یا تیمم بدل از غسل و….
اگر وقت عمل (مثلاً نماز) گذشته باشد، آن عمل درست است و نیازی به قضا ندارد. ولی اگر داخل وقت باشد (مثلاً ساعت 3 بعدازظهر تیمم کرد و چهار بعد از ظهر آب پیدا کرد) اگر به اندازه لازم جستجو کرده است و آب نیافته است و در واقع یقین پیدا کرده که تا آخر وقت آب پیدا نمی کند، آن عمل درست است و نیازی به قضا و اعاده ندارد[i]. البته برای واجبات بعدی در صورت تمکن باید غسل کند.
اجازه شوهر برای نذر زن
بررسی فلسفه، شرایط و احکام نذر
. بررسي فلسفه، شرايط و احكام نذر
نذر، بهره گيري از نصرت الهي
نذر چرا و چگونه؟
يكي از اصطلاحات در فرهنگ قرآن، نذر است. نذر در لغت به معناي ملزم ساختن خود بر امري است كه از قبل الزامي بر انجام آن نداشته است. (لسان العرب، ابن منظور، ج14، ذيل واژه نذر؛ و نيز مفردات الفاظ قرآن كريم، ص797)
بنابراين، شخص با نذر كردن خود را ملزم و متعهد به كاري مي كند كه در اصل تكليف و الزامي در برابر آن نداشته است؛ ولي همين كه نذر كرد بر او لازم مي شود براساس تعهد و الزام، عمل كند و التزام خويش را به شكل وفاي به مفاد نذر نشان دهد.
علامه نجفي از بزرگ ترين فقيهان معاصر در كتاب ارزشمند جواهر الكلام در بيان اصطلاح فقهي آن مي گويد كه نذر التزام به انجام يا ترك عمل است به گونه اي مخصوص (جواهر الكلام، ج35، ص356)
به سخن ديگر، نذر اعم از انجام يا ترك كاري است كه از نظر حكم شرعي انجام يا ترك دادن آن بر انسان لازم نيست، ولي شخص با اجراي صيغه نذر، آن را بر خودش واجب كند، بنابراين انجام يا ترك آن كار بر او واجب شرعي مي شود و در صورت تخلف مي بايست تبعات آن را مانند كفاره نذر بپردازد.
با نگاهي به گزارش هاي قرآني اين معنا به دست مي آيد كه نذر داراي پيشينه است و در ميان اقوام پيش از اسلام نيز رواج داشته است. از جمله خداوند در آيه 35 سوره آل عمران گزارش مي كند كه همسر عمران با خود نذر مي كند تا فرزندش را براي خدمت در راه خدا آزاد كند و خداوند نذرش را پذيرفت و آن زن مومن، فرزندش مريم(س) را به خدمت خانه خدا فرستاد.
نذر از نظر حضرت مريم(س) و يهوديان، امري مطلوب و معروف بوده و او و ساير يهوديان هم عصر وي به نذر اعتقاد داشته و براساس آن عمل مي كردند. البته نذري كه در آن عصر متداول بود، اشكال گوناگوني داشت كه از آن جمله مي توان به نذر سكوت اشاره كرد. (مريم، آيه26)
در ميان مردم جاهليت و پيش از اسلام در جزيره عربي نيز نذر متداول و رايج بود و شايد از همين جا بتوان دريافت كه نذر از آيين هاي دين حنيف ابراهيمي(ع) بوده است كه در جزيره عربي باقيمانده بود. (بقره، آيه270)
توسل جستن براي رفع بلا، دفع مصيبت و جلب منفعت در ميان همه اقوام، وجود داشته است و هر كسي مي كوشيد تا فضل و رحمت و محبت الهي را به شكلي به سوي خود و جامعه اي جلب نمايد. شايد بتوان گفت كه برخي از احكام كه حضرت يعقوب(ع) براي رسيدن به مقاصد برخود واجب يا حرام كرده بود، از باب نذر بوده باشد. از اين رو خداوند در تعرض به مسيحيان از احكام و قوانين الزامي سخن مي گويد كه مسيحيان به عنوان رهبانيت براي خود وضع كرده بودند تا با توسل به اين احكام و قوانين در جلب فضل و عنايت الهي بكوشند.
آنان در يك فرآيند، رهبانيتي را پديد آوردند كه بيرون از آموزه هاي معتدل وحياني بود و رياضت ها و سخت گيري هايي را برخود تحميل كردند تا بتوانند روحانيت خويش را دو چندان سازند و از دنيا و تعلقات آن بيرون روند. اين رهبانيت هر چند كه براساس آموزه هاي وحياني نيست؛ چرا كه با فطرت و طبيعت ذاتي انسان در تضاد است، ولي از آن جايي كه امري ارادي بود كه شخص به اختيار خود انتخاب مي كرد و انجام مي داد، مورد تأييد قرار مي گيرد، ولي هرگز به عنوان يك قانون شرعي، تأييد و امضا نمي شود تا فراگير و اجباري گردد. (حديد، آيه27) البته اين كار در شريعت يهودي پيشينه اي تاريخي دارد، چرا كه قرآن از حضرت يعقوب(ع) گزارش مي كند كه آن حضرت(ع) براي خود قوانين سخت گيرانه اي وضع كرده بود كه بعدها بني اسرائيل آن را به عنوان قوانين الهي مورد تأكيد قرار دادند؛ اين در حالي بود كه خداوند آن قوانين را به عنوان قوانين الهي و وحياني امضا و تاييد نكرده بود. همين اتهام زني بني اسرائيل و يهود به خداوند درباره اين قوانين و احكام سخت گيرانه بود كه خداوند را وادار مي سازد تا از يهود بخواهد مدركي از تورات عرضه دارند كه خداوند چنين قوانيني را وضع كرده است. خداوند در آيه93 سوره آل عمران مي فرمايد: «همه خوراكيها بر فرزندان اسرائيل حلال بود، جز آنچه پيش از نزول تورات، اسرائيل (يعقوب) بر خويشتن حرام ساخته بود. بگو: «اگر جز اين است و راست مي گوييد، تورات را بياوريد و آن را بخوانيد.»
در حقيقت قوانين و مقررات شخصي را كه حضرت يعقوب(ع) براي خود وضع كرده بود، بعدها يهوديان به عنوان قوانين الهي مطرح مي كردند و مخالفان با آن را مجازات و تنبيه مي نمودند. همين شيوه غلط و نادرست يهوديان موجب شد تا خداوند با بيان اين كه قوانين سخت گيرانه حضرت يعقوب(ع) ارتباطي به وحي و تورات ندارد، از يهوديان بخواهد تا مداركي از تورات درباره اين قوانين و وضع الهي آن ارايه دهند؛ ولي از آن جايي كه در تورات اين قوانين وجود نداشت، دست به تحريف مي زنند و خود و ديگران را گمراه مي كنند تا شيوه باطل خود را به عنوان دين الهي معرفي كنند. اين همان بدعت باطلي است كه ايشان در پيش گرفتند و امري غيرديني را به دين و خدا نسبت دادند.
بنابراين، اين شيوه ها را مي توان بخشي از همان الزامي دانست كه در نذر از سوي شخص بر خود تحميل مي شود، ولي هرگز اين بدان معنا نيست كه بر ديگران هم اين الزام شود. به هرحال، مي توان استنباط كرد كه انسانها به اشكال مختلفي براي رسيدن به اهداف گوناگون و براساس انگيزه هاي متفاوت، به نذر و مانند آن توسل مي جسته اند.
از گزارش هاي قرآني درباره چرايي نذر كردن به دست مي آيد كه مردم براي دست يابي به اهداف گوناگوني نذر مي كردند و انگيزه هاي چندي، آنان را به اين عمل مي كشاند. از جمله از آيه 26 سوره مريم مي توان دريافت كه براي رهايي و فرار از تنگناهاي اجتماعي از نذر بهره گرفته مي شده است. همچنين از آيه 7 سوره انسان اين معنا به دست مي آيد كه اشخاص براي شفاي بيماران و درمان آنان به نذر متوسل مي شدند.
در روايات درباره شأن نزول سوره انسان آمده است كه اميرمومنان علي(ع) و فاطمه(س) و فضه براي شفاي بيماري حسن و حسين(ع) به پيشنهاد پيامبر(ص) نذر روزه كردند. (تفسير كبير، فخر رازي، ج 10، ص 746 و نيز مجمع البيان، ج 9 و 10، ص 611؛ انوار التنزيل، بيضاوي، ج 4، ص 674؛ الكشاف، زمخشري، ج 4، ص 670)
امام صادق(ع) در روايتي كه در شأن نزول همين آيه «يوفون بالنذر» از آن حضرت صادر شده، فرموده است: هنگامي كه امام حسن(ع) و امام حسين(ع) مريض بودند، روزي پيامبر خدا(ص) به ملاقات آنها آمد و به علي(ع) فرمود: خوب است جهت سلامتي فرزندانت نذر نمايي. علي(ع) فرمود: من نذر مي كنم، چنانچه اين دو بهبود يابند، سه روز را به جهت تشكر از خداوند روزه بدارم. سپس فاطمه(س) و همچنين فضه كه كنيز آنها بود، همين نذر را تكرار نمودند و خداي متعال لباس عافيت را به اندام آن دو امام پوشاند و ايشان نيز روزه گرفتند. (ميزان الحكمه، ج 10، ص 48) با توجه به اين روايت مي توان دريافت كه روزه گرفتن پس از بهبودي بوده است و امام حسن(ع) و امام حسين(ع) نيز روزه گرفتند كه داستان اطعام ايشان به فقير و مسكين و اسير در سوره انسان بيان شده است.
اهداف و انگيزه هاي نذر
پس نذر مي تواند به انگيزه ها و اهداف گوناگوني انجام گيرد كه از آن به فلسفه و چرايي نذر ياد مي شود. از جمله اهداف و انگيزه هاي نذركننده مي توان به موارد زير اشاره كرد:
1- رسيدن به مطلوب و برآورده شدن حاجت.
2- تقيد به بندگي خدا و تلاش در جهت رسيدن به مقام قرب ربوبي.
3- تقويت انگيزش در جهت سير و سلوك معنوي.
4- نجات از مصائب و رويدادهاي سخت.
بنابراين، مي توان نذر را براي حل مشكلات و رهايي از مصيبت ها و همچنين دست يابي به اموري خاص به كار گرفت. پس نذر در حقيقت نوعي توسل و وسيله جستن براي رسيدن به فضل الهي و تقرب به اوست. (مائده، آيه 35) نذر به عنوان وسيله تقرب و جلب محبت الهي مورد تاييد شريعت اسلامي و آموزه هاي قرآني قرار گرفته است.
شرايط نذر و احكام آن
اما درباره چگونگي و شرايط نذر بايد توجه داشت كه نذر به معناي توسل جستن به خداوند از طريق انجام يا ترك كاري است كه مورد رضايت خداوند است. از اين رو، مي بايست توجه داشت كه متعلق نذر امري باشد كه در نظر عقل و شرع مقبول و صحيح باشد.
بنابراين، نمي توان امري كه واجب يا مستحب است متعلق نذر براي ترك قرار گيرد يا امري كه حرام و مكروه است متعلق نذر براي انجام باشد. پس كارهاي مستحب را مي توان بر خود واجب كرد يا مكروه را بر خود حرام نمود.
اساسا نذر در اموري مجاز است كه از نظر شرعي راجح باشد؛ مثلاً نماز شب كه مستحب است، شخص مي تواند با نذر، آن را بر خود واجب كند يا ضيافت نيكان و نيكوكاران كه استحباب شرعي دارد، با نذر واجب مي گرد. همچنين مي توان براي سلامتي، قبولي در درس و به خير گذشتن حادثه نيز نذر كرد.
در فقه اسلامي نيز كتابي تحت عنوان نذر با فروعات فقهي فراوان وجود دارد. ملاك جواز نذر اين است كه متعلق نذر، حرام يا مكروه نباشد.
خداوند در آيه 270 سوره بقره، نذر در معصيت را جايز نمي شمارد و آن را عامل قرار گرفتن فرد در جرگه ظالمان مي داند.(مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 660) خداوند در همين آيه نذر در معصيت را از عوامل محروميت شخص از نصرت و ياري خداوند برمي شمارد.
اما اگر نذر به گونه اي باشد كه حضرت يعقوب(ع) انجام داد و امر مباح يا مكروهي را بر خود حرام نمايد، چنين نذري مي تواند منعقد شود و نصرت و ياري خداوند را به همراه داشته باشد.
در شرايع گذشته، مادر اختياردار كار و شغل فرزند بود. از اين رو همسر عمران نذر مي كند كه فرزندش خدمتكار خانه خدا شود. (آل عمران، آيه 35) ولي در حال حاضر چنين اختياري براي مادر در شريعت اسلامي نيست. پس مادري نمي تواند همانند همسر عمران درباره شغل و كار فرزندش نذري داشته باشد و به تعبير فقهي چنين نذري منعقد نمي شود.
شرط صحت نذر، خواندن صيغه نذر
از شرايط صحت نذر آن است كه صيغه نذر خوانده شود. صيغه نذر را شخص نذركننده مي خواند و انشاء مي كند؛ چنان كه همسر عمران و دخترش حضرت مريم(س) اين گونه نذر كردند. (آل عمران، آيه 35 و نيز مريم، آيه 26)
از گزارش قرآن به دست مي آيد كه انشاي نذر با تلفظ صيغه آن «رب اني نذرت لك» در شريعت يهودي پيش از شريعت عيسوي(ع) وجود داشته است. (همان آيات)
همچنين از شرايط نذر اين است كه نام خداوند در نذر آورده شود (همان) و از آنجايي كه الله و رحمن از اسامي خاص خداوند است مي توان در نذر هر يك از اين دو نام اختصاصي خداوند را به كار برد. خداوند مي فرمايد: ولله الاسماء الحسني فادعوه بها. قل ادعوا الله او ادعوالرحمن فله الاسماء الحسني (اسراء، آيه 110). از اين رو ذكر الرحمن در صيغه نذر درست است و مي تواند به جاي الله قرار گيرد؛ «مريم، آيه 26) چرا كه الرحمن صفت نيست، بلكه اسمي همانند اسم الله است.
پس از نظر شرعي نذر وقتي واجب العمل است كه يا به صورت صيغه عربي (لله علي) خوانده شود و يا به صيغه فارسي كه در بردارنده اين مضمون باشد: براي خدا برعهده من باشد اگر فلان حاجت و خواسته من برآورده شد، فلان كار را انجام مي دهم، ولي اگر تنها از ذهن و قلب گذشته و خطور كرده باشد و صيغه نذر به صورت شرعي كه گفته شد خوانده نشود، اين نذر وجوب عمل ندارد البته عمل به آن بي اشكال است اما براي صاحب نظر وجوبي در انجام آن ايجاد نمي كند.
در انعقاد نذر بايد صيغه مخصوص يعني لله علي كذا خوانده شود. براي نذر كردن مي توان چنين نيت كرد: براي خدا برعهده من باشد اگر بيمارم شفا يافت يا فرزندم در كنكور قبول شد فلان مقدار پول براي امام حسين(ع) يا حضرت ابوالفضل و در راه شادي روح آنها به فقراء بدهم و يا بر اقامه مجلس روضه آنها بدهم.
البته لازم نيست صيغه نذر را به عربي بخوانند، پس اگر نذر كننده بگويد: «چنانچه بيمار و مريض من خوب شود، براي خدا برعهده من است كه فلان مبلغ به فقير بدهم»، نذر او صحيح است.
بنابراين، نذر در حقيقت پيماني است با خداوند تا در نتيجه انجام عمل نيكي كه آدمي بر خويش واجب مي نمايد، حق تعالي حاجت او را برآورد. (تفسير انوار درخشان، ج1، ص 353)
با توجه به تعريف نذر؛ نذر را مي توان نوعي عبادت، دعا و درخواست از خداوند دانست كه اتفاقا داراي تأثير فراوان است و با هدف قرب الهي انجام مي شود. به لحاظ شرعي، وفا نمودن به نذر چنانچه مشروع و مستحسن باشد و ضوابط شرعي آن مراعات شود، واجب است، زيرا كه مشمول آيه «اوفوا بالعقود» كه متضمن حكم وجوب وفاء به هر پيماني است، مي گردد.
از ديگر شرايط نذر مي بايست به اخلاص و نيت خالصانه نذركننده اشاره كرد كه آيه 35 سوره آل عمران بدان توجه مي دهد؛ چرا كه خلوص در نذر زمينه پذيرش آن از سوي خداوند را فراهم آورد. (آل عمران، آيات 35 و 36) و خداوند به صراحت در آيات 7 و 9 و 22 سوره انسان، علت پذيرش نذر اهل بيت(ع) و شفاي حسنين(ع) را اخلاص اهل بيت(ع) مي داند و اين گونه بر نقش ويژه اخلاص در نيت و عمل در نذر تاكيد مي كند.
لزوم قصد قربت در عقد نذر (آل عمران، آيه 35، مريم، آيه 26، و حج، آيه 29) و همچنين لزوم ذكر نام خدا در صيغه عقد نذر (همان) از شرايط صحت نذر است.البته شرايطي چون مكلف بودن، عاقل بودن، مختار بودن و قدرت بر انجام و امكان متعلق نذر از ديگر شرايط صحت عقد نذر است كه از آيات قرآني به دست مي آيد و فقيهان بر آن فتوا داده اند. (رساله امام خميني، باب نذر)
لازم است كه شخص به نذري كه كرده عمل كند و وفاي به نذر از مهم ترين اصول نذر است كه خداوند بارها در آياتي بر آن تاكيد كرده است. (همان و نيز حج، آيه 29، انسان، آيه 7)
آثار وفاي به نذر
اگر كسي نذري كرد مي بايست به مفاد نذر عمل نمايد كه از آن به وفاي به نذر ياد مي شود؛ چرا كه مصداق عقود است و عقد با هر كسي بسته شود لازم است عقلا و شرعا به آن وفادار باشد و عمل نمايد.
وفاي به نذر آثار بزرگي دارد كه از جمله مي توان به ياري خداوند (بقره، آيه 270)، ورود به بهشت (انسان، آيات 5 و 7 و 12)، مصونيت از سختي هاي قيامت (همان)، شادماني و سرور در قيامت (همان) و ستايش خداوندي(همان) اشاره كرد.
از نظر قرآن، وفاي به نذر آن چنان مهم است كه خداوند از كساني كه براي امر كوچكي هم نذر كرده اند مي خواهد تا در همان امر كوچك وفاي به نذر داشته باشند. (بقره، آيه 270) از اين رو واژه هاي نفقه و نذر را نكره آورده تا دلالت بر هر نوع و هر مقدار از نفقه و نذر داشته باشد هر چند كه اندك است.
به هر حال،نذر از ابزارهاي توسل جويي بشر به خداوند و بهره مندي از نصرت و ياري الهي است. هر كسي در هر مشكلي گرفتار است يا خواسته اي دارد مي تواند با توسل جويي از طريق نذر، خود را به خداوند نزديك ساخته و از محبت و نصرت الهي بهره مند سازد. بنابراين، نذر را مي بايست در جايگاهي چنين برتر ديد و به آن به ديده يك رفتار نيك و سيره و سنت پيامبري نگريست و عمل كرد.
منبع:kayhannews.ir