عاشورا و استقامت
امروز اول صفر سال 1436 قمری است در چنین روزی در سال 61 قمری کاروان اسرای دشت به خون نشسته کربلا همراه با سر امام حسین (ع) و یارن باوفایش به شام وارد شد. اسرایی که از خانواده و اهل بیت پیامبر گرامی اسلام هستند . به این شکل جامعه یزیدی آن زمان مزد رسالت و اجر حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) را داد در حالی که بر طبق آیه قرآن که می فرماید: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى»(سوره شوری، آیه 23) مودت و دوستی اهل بیتشان را اجر رسالتشان قرار داده اند.
این گونه با نوادگان پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد( صلی الله علیه و آله و سلم) برخود می کنند که حضرت حسین بن علی (علیه السلام) را به شهادت می رسانند و اهل بیت و فرزندانش را به اسارت می برند اسارتی که امام زین العابدین(علیه السلام) در مورد آن می فرماید: ما دوازده نفر بودیم و تمام ما دوازده نفر را به یک زنجیر بسته بودند که یک سر زنجیر به بازوی من و سر دیگر آن به بازوی عمه ام زینب بسته بود. می گویند تاریخ ورود اسرا به مجلس نکبت گونه یزید در شام دوم ماه صفر بوده است. بنابراین بیست و دو روز از اسارت زینب (س) گذشته است، بیست و دو روز رنج متوالی کشیده است که با این حال او را وارد مجلس یزید بن معاویه می کنند، یزیدی که کاخ اخضر او یعنی کاخ سبزی که معاویه در شام ساخته بود، آن چنان بارگاه مجللی بود که هر کس با دیدن آن بارگاه و آن خدم و حشم و دبدبه، خودش را می باخت. بعضی نوشته اند که افراد می بایست از هفت تالار می گذشتند تا به آن تالار آخری می رسیدند که یزید روی تخت مزین و مرصعی نشسته بود و تمام اعیان و اشراف و اعاظم سفرای کشورهای خارجی نیز روی کرسیهای طلا یا نقره نشسته بودند.
در چنین شرایطی این اسراء را وارد می کنند و همین زینب اسیر رنج دیده و رنج کشیده، در همان محضر چنان موجی در روحش پیدا شد و چنان موجی در جمعیت ایجاد کرد که یزید معروف به فصاحت و بلاغت را لال کرد. یزید شعرهای ابن زبعری را با خودش می خواند و به چنین موقعیتی که نصیبش شده است افتخار می کند. زینب فریادش بلند می شود: «شمخت انفک»! «اظننت یا یزید حیث اخذت علینا اقطار الارض و آفاق السماء فاصبحنا نساق کما تساق الاساری ان بنا علی الله هوانا و بک علیه کرامه» ؟ ای یزید! خیلی باد به دماغت انداخته ای تو خیال می کنی این که امروز ما را اسیر کرده ای و تمام اقطار زمین را بر ما گرفته ای، و ما در مشت نوکرهای تو هستیم، یک نعمت و موهبتی از طرف خداوند بر تو است؟! به خدا قسم تو الان در نظر من بسیار کوچک و حقیر و بسیار پست هستی، و من برای تو یک ذره شخصیت قائل نیستم .
(بحار الانوار، جلد 45، صفحه 133 و مقتل الحسین، مقرم، صفحه 462 و لهوف، صفحه 76)
مناسبت ها
25 محرم سال 95 قمری به روایتی مصادف با شهادت امام سجاد(ع) است و این سال را به جهت زیادی و کثرت فقها و علماء « سنه الفقهاء » گفتند.
سکوت و سخن مومن
امام سجاد (ع) در زمینه سکوت و سخن مومن می فرمایند:المؤمنُ يَصمُتُ لِيَسْلَمَ، ويَنْطِقُ لِيَغْنَمَ؛
مؤمن سكوت مى كند تا سالم ماند و سخن مى گويد تا سود برد.( الکافی،ج2،ص231)
اوج مصيبت امام حسين(ع)
اوج مصيبت امام حسين(ع)
شيخ صدوق قدس سره در علل الشرايع به اسناد خود از عبدالله بن فضل هاشمى روايت كرده كه گفت : به امام صادق عرض كردم : يا بن رسول الله ، چه شد روز عاشورا روز شهادت حسين است روز بزرگ مصائب است ، و حال آن كه روز وفات رسول الله و روزى كه فاطمه عليهاالسلام جهان را وداع گفت و روزى كه اميرالمومنين شهادت يافت و روزى كه حسن بن على به ضربت ستم شهيد گشت واجب مى كند كه مصائب اين روزها بزرگ تر باشد ؟
امام فرمود: مصيبت روز قتل امام حسين بزرگ تر است از جميع ايام ، زيرا كه اصحاب كساء كه در نزد خداوند بهترين آفريدگانند، فزون از پنج تن نباشند و آنها محمد و على فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام هستند و جود عالم منوط به وجود ايشان بود چون رسول خدا جهان را وداع كرد مردمان به بقاى چهار تن ديگر شاد بودند و چون فاطمه عليهاالسلام از دنيا رفت مردمان به وجود حسن و حسين عليهماالسلام تسليت مى يافتند چون على به شهادت رسيد، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام به جاى او بودند و بعد از شهادت حسن مردم چشمشان به جمال حسين بود اما چون حسين را به قتل رساندند كسى از اصحاب كساء باقى نماند تا مردم را در سوگوارى آن حضرت سير و سلوكى باشد ولى شهادت حضرت حسين چنان بود كه پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام همگان را شهيد كرده باشند اين جاست كه مصيبت روز شهادت حسين بزرگترين ايام و برزگترين مصائب است .
( وقايع الايام ، ص 371.)
از عاشورا
امروز 19 محرم الحرام سال 1436 قمری است در چنین روزی در سال 61 قمری كاروان اسيران كربلا با سره های شهیدان از كوفه به طرف شام مركز خلافت يزيد حرکت کرد.
انگیزه های قیام امام حسین
امام در سخنان خود در پاسخ وليد و مروان اولين انگيزه قيام و مبارزه و علت مخالفت خود با يزيد بن معاويه را بيان کرد و اکنون به هنگام حرکت از مدينه در وصيت نامه خود به انگيزه ديگر يا به علت اصلي قيام خود، يعني امر به معروف و نهي از منکر و مبارزه با مفاسد وسيع و مسائل ضداسلامي و ضدانساني حکومت يزيدي و اموي، اشاره مي کند و مي فرمايد:
اگر آنان از من تقاضاي بيعت هم نکنند من باز هم آرام و ساکت نخواهم نشست؛ زيرا اختلاف من با دستگاه خلافت تنها بر سر بيعت با يزيد نيست که با سکوت آنان در موضوع بيعت، من نيز سکوت اختيار کنم؛ بلکه وجود يزيد و خاندان وي موجب پيدايش ستم و گسترش فساد گشته است . و من براي امربه معروف و نهي از منکر و احياي قانون جدم رسول خدا و زنده کردن راه و رسم پدرم علي و بسط عدل و داد به پاخيزم و ريشه اين نابه ساماني ها، يعني خاندان بني اميه را قلع و قمع نمايم و همه جهانيان بدانند که حسين جاه طلب، طالب مقام و ثروت، شرور، مفسد و اخلالگر نبود و اين حالت از روز اول تا ساعت آخر و تا لحظه آخر در روح حسين متجلي و متبلور بود.
( سخنان حسين بن علي عليه لسلام از مدينه تا کربلا ، محمد صادق نجمي ، ص 54)
با عاشورا
آثار خدمت به بندگان
به سند معتبر روايت شده است كه چون آن حضرت در صحراى كربلا شهيد شد، بر پشت مبارك آن حضرت پينه ها ديدند، از حضرت امام زين العابدين از سبب آن ها پرسيدند، حضرت فرمود كه: از بسيارى مال ها كه از پشت خود بر مى داشت و در شب ها به خانه هاى بيوه زنان و يتيمان و مسكينان مى برد، پشت مباركش پينه كرده بود.
جلاء العيون، المجلسي ،ص:502