سالروز تبعید ايت الله سيدمصطفي خميني به تركيه
امروز 13 دی ماه مصادف با تبعيد ايت الله سيدمصطفي خميني به تركيه توسط رژيم پهلوي در سال 1343شمسی است .
سحرگاه 13 آبان 1343 ه. ش. کماندوهای مسلح اعزامی از تهران، منزل امام خمینی در قم را محاصره کردند و ایشان را به ترکیه تبعید نمودند.
پس از تبعيد حضرت امام خميني(ره) در سيزدهم آبان 1343 ش به تركيه، رژيم پهلوي در عصر همان روز، فرزند ارشد ايشان، حاج سيد مصطفي را نيز دستگير و روانه زندان قزل قلعه در تهران نمود. انعكاس اين دو خبر، شهرهاي قم، مشهد و تهران را به حالت تعطيل درآورد و در بسياري از شهرها تظاهرات به راه افتاد. در نهايت فشار افكار عمومي و بحران سياسي و طوفان نشأت گرفته از تبعيد امام، چنان رژيم را درمانده كرد كه سعي نمود به طوري، آن را آرام سازد. از اين رو حاج سيد مصطفي خميني را پس از 57 روز حبس، در هشتم دي ماه 1343 از حبس، آزاد كردند و از او خواستند كه بدون سروصدا به قم برگردد. اما ورود ايشان به قم، مورد استقبال پرشور مردم قرار گرفته و ملت انقلابي، ايشان را تا خانه همراهي كردند. ولي چون رژيم از اين عمل سودي به دست نياورد، پس از پنج روز به گونهاي وحشيانه سيدمصطفي خمینی را از خانه مسكوني دستگير و در 14 دي ماه به ترکیه نزد پدر تبعید گردید.
دوران تبعید امام در ترکیه بسیار سخت و طاقت فرسا بود. حضرت امام حتی از پوشیدن لباس روحانیت در آنجا ممنوع شده بود. اما هیچ یک از فشارهای روانی و جسمی نتوانست آن حضرت را وادار به سازش کند. محل اقامت اولیه امام، هتل بولوار پالاس آنکارا (اتاق 514 ـ طبقه 4) بود. فردای آن روز برای مخفی نگاه داشتن محل اقامت، امام را به محلی واقع در خیابان آتاتورک منتقل کردند. چند روز بعد (21 آبان 1343) برای منزوی تر ساختن ایشان و قطع هرگونه ارتباطی، محل تبعید را به شهر بورسا واقع در 460 کیلومتری غرب آنکارا نقل مکان دادند.
در این مدت امکان هرگونه اقدام سیاسی از امام خمینی سلب شده و ایشان تحت مراقبت مستقیم مأمورین اعزامی ایران و نیروهای امنیتی دولت ترکیه قرار داشت.
اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید. در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بی سابقه ای بقایای مقاومت را در ایران در هم شکست و در غیاب امام خمینی به سرعت دست به اصلاحات امریکاپسند زد. رژیم در چند مورد بر اثر فشار مردم و علما ناگزیر شد با اعزام نمایندگانی از سوی آنان برای کسب خبر از حال امام و اطمینان از سلامت وی موافقت نماید. در این مدت امام خمینی طی چند نامه به منسوبین خویش و علمای حوزه به صورت رمز و اشاره و در قالب دعا، استواری خود در مبارزه را یادآور شده و همچنین خواستار ارسال کتابهای دعا و کتب فقهی شدند. اقامت اجباری در ترکیه فرصتی مغتنم برای امام بود تا تدوین کتاب تحریرالوسیله - جلد اول را آغاز کند. در این کتاب که حاوی فتاوای فقهی امام خمینی است، برای نخستین بار در آن روزها، احکام مربوط به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهی از منکر و مسائل روز به عنوان تکالیف شرعیِ فراموش شده مطرح گردیده است.
ماجرای نامه امام به گورباچف به قلم آیت الله جوادی آملی (ره) و همراهی مرحومه خانم مرضیه حریرچی دباغ
امروز 13 دی ماه مصادف با ابلاغ و تحویل پيام تاريخي امام خميني به گورباچوف در سال 1367شمسی در اولین روز سال 1989 میلادی ـ 11 دی 1367 ـ نامه معروف و تاریخی امام خمینی (ره) خطاب به میخائیل گورباچف آخرین رییس جمهور شوروی در زمینه مرگ کمونیسم و ضرورت پرهیز روسیه از اتکاء به غرب انتشار یافت.
امام خمینی (ره) در شرایطی از صدای شکسته شدن استخوانهای مارکسیسم سخن به میان آورد که اتحاد جماهیر شوروی هنوز به عنوان یک مجموعه و یکی از قدرت های برتر جهان برقرار بود، جنگ سرد خاتمه نیافته بود، دیوار برلین به عنوان نماد جدائی شرق و غرب، فرو نریخته و حاکمیت کمونیسم بر قانون اساسی شوروی و مقدرات مردم در جمهوری های این کشور، هنوز برقرار بود.
نامه تاریخی امام خمینی (ره) توسط هیأت منتخب ایشان مرکب از آیتالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و خانم مرضیه حدیدهچی دباغ، 13دی 1367در مسکو به گورباچف تحویل داده شد.
پس از این سفر حضرت آیت الله جوادی آملی طی یادداشتی به شرح سفر و اتفاقات پیرامون آن پرداخت که متن آن به شرح زیر است:
گزارش اجمالی پیرامون سفر هیأت اعزامی
وظایف هیأت اعزامی از طرف امام راحل (قدس سره) به شوروی عبارت بود از:
۱ ـ محتوای پیام کاملاً مکتوم باشد و احدی تا حین ابلاغ، پی به محتوای آن نبرد. لذا علی رغم اینکه دستگاههای آنها برای کشف این اسرار بسیار قوی است، موفق نشدند که بفهمندمضمون نامه چیست؟ آنها همهٴ مسایل، از قبیل قطعنامهٴ ۵۹۸، جنگ و صلح و حالت نه جنگ، نه صلح را احتمال داده بودند، به استثنای آنچه که مضمون اصلی و اصیل این پیام، یعنی «دعوت به اسلام» بود.
۲ ـ رعایت «ادب» که جزء برنامه های بین المللی اسلام است، چر اکه اسلام دستور داده که در برخوردها مؤدب باشید، حتی اگر طرف شما یهودی باشد. در آن روز که بدترین دشمن اسلام «یهود» بود، وجود مبارک معصوم (علیهالسلام) فرمود: حتی با یهودی نیز ظرافت در گفتار، رفتار و نوشتار را که «ادب» نام دارد، رعایت کنید.
۳ ـ مبادا حضور در کاخ کرملین و دیدار با رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، کسی را مرعوب کند؛ چون مضمون این پیام بسیار بلند و فرستندهٴ آن نیز شخصیتی بسیار بزرگ است، لذا باید با صلابت و فولادین برخورد کرد، مبادا کمترین احساس حقارت در اعضای هیأت پیدا شود، زیرا نمیتوان این قول ثقیل و گفتار جدی را به شوخی گرفت.
۴ ـ پیام به آقای گورباچف تسلیم نشود، بلکه جمله به جمله برای او خوانده و ترجمه شود و بعد از پایان قرائت و ترجمه، تسلیم او گردد، تا نگوید در فرصت بعد پیام را مطالعه میکنم، و اگر احتیاج به توضیح یا استدلال داشت، همانجا توضیح داده شود.
۵ ـ از آنجا که باید پیام کاملاً به اتحاد جماهیر شوروی ابلاغ شده باشد، گذشته از متن فارسی که مرقوم شریف حضرت امام (قدس سره) بود، ترجمهٴ انگلیسی، که زبان رایج دنیاست، در کنار آن تعبیه شد.
چون این پیام گرچه برای رهبر شوروی بود، ولی پیام «جهانی» بود؛ زیرا مضمون آن این بود که ما همهٴ مسلمانان جهان را همانند خود دانسته، خود را در سرنوشت آنها سهیم و شریک میدانیم، لذا چون پیام جهان شمول بود و دنیا زبان انگلیسی را به خوبی میفهمد، در کنار متن فارسی ترجمهٴ انگلیسی نیز در صفحات جداگانه تنظیم و در آن پوشه گذاشته شد، که بعد از قرائت پیام به ایشان تسلیم شود.
هیأت اعزامی در ساعت۱۱روز چهارشنبه ۱۴دی ۱۳۶۷ـ هـ.ش ـ در کاخ کرملین با رهبری شوروی دیدار داشت.
آنها قبلاً سؤال کردند: شما چند نفر هستید؟ (میخـواستند یک یا دو نفر را بپذیرند) هیأت گفت: ۳نفر از طرف حضرت امام (قدس سره) آمـدهاند که به هیچ وجه کم نمیشود، به علاوه سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو نیز حتماً باید حضور داشته باشد، بنابراین ۴نفر هستیم.
آنها نیز ۴نفر بودند؛ گورباچـف، رییس و رابط سیاسی حـزب آنها، معاون وزیـر خارجه، مترجـم و خبـرنگاری نیز دور از جلسه می نشست که بـرای حـزب گزارش تهیه کند.
وقتی هیأت وارد شد، آنها در کمال ادب و احترام استقبال کردند، این دیدار در حدود ۲ساعت و چند دقیقه طول کشید، چند دقیقه اول به تعارفات معمولی گذشت. از جمله مطالبی که آقای گورباچف ابتدائاً مطرح کردند این بود که: ما با داشتن تفکرات گوناگون میتوانیم زندگی مسالمت آمیزی در کنار یکدیگر داشته باشیم و چون شما برای ابلاغ پیام مهمی آمده اید، من وقت شما را نمیگیرم.
پس از سخن ایشان، هیأت ایرانی شروع به انجام مأموریت رسمی خود نمود. اولین سخنی که هیأت مطرح نمود، این بود که: سال نو را که میلاد یکی از بزرگترین پیامبران الهی است، تبریک میگوییم و به همین مناسبت پیام یکی از رهبران الهی را برای شما قرائت میکنیم.
چون مضمون این نامه بسیار بلند بود، چاره ای نبود جز اینکه با تأنی و جمله به جمله برای آنها خوانده شود، تا آنها خوب تلقی و منتقل کنند. در بعضی موارد، مترجم میگفت که تکرار کنیم تا خود بفهمد و تکرار کند. در تمام این مدت (که بیش از ۳ربع بود و با ترجمه به یک ساعت بالغ شد، آقای گورباچف با کمال ادب گوش میداد. ایشان در طول مدت قرائت پیام، بعضی مطالب را شخصاً یادداشت میکرد و برخی را معاونین و دستیاران او.
دو جا گورباچف رنگ چهره اش تغییر کرد
کارقرائت پیام و ترجمهٴ آن، یک ساعت به طول انجامید و در این مدت، گورباچف در کمال ادب گوش میداد و تنها در دو جای پیام، رنگ چهرهاش تغییر کرد و صورتش سرخ شد؛ یک مورد آن در قسمتی از پیام بود که امام میفرماید: دیگر کمونیست را باید دردموزههای تاریخی جهان بنگریم و…. ایشان در خلال قرائت پیام نیز بعضی از مطالب را یادداشت میکرد و برخی از مطالب را نیز معاونان و دستیارانش یادداشت میکردند.
پیام حضرت امام(قدس سره) دعوت به اسلام بود و در آن از مسائل سیاسی چون قطع نامه یا آتش بس یا… سخنی به میان نیامده بود و فقط در جملهای با اشاره به موضوع افغانستان فرمودند: اگر شما اسلام را بشناسید، دیگر در مورد افغانستان اینگونه نمیاندیشید و تجدید نظر میکنید. این مطلب نیز به نوعی به همان عینیت سیاست و دیانت اشاره داشت که امام(قدس سره) به خوبی به آن وفادار بودند.
در پایان پیام نیز امام راحل، ضمن تأکید بر قدرتمندی جمهوری اسلامی ایران به عنوان پایگاه جهانی اسلام فرمودند: ما همچنان بر زندگی مسالمتآمیز و روابط متقابل معتقدیم و آن را محترم میشماریم.
کل پیام دعوت به اسلام بود، این همان سیاستی بود که عین دیانت است و دیانتی که عین سیاست است. مسایل سیاسی مصطلح اصلاً در این پیام نبود، یعنی یک کلمه درباره قطعنامهٴ ۵۹۸ و حالت نه جنگ، نه صلح و مانند آن نبود، فقط در پایان پیام، حضرت امام (قدس سره) درباره افغانستان اشاره فرمودند که اگر شما اسلام را به درستی بشناسید، دیگر در مورد افغانستان این چنین نیاندیشیده و تجدید نظر میکنید. اگر چه پیام امام راحل (قدس سره) سراسر «سیاست» بود، لکن «سیاست مصطلح» در آن اعمال نشد. در پایان نامه نیز حضرت امام (قدس سره) فرمود: ما همچنان به زندگی مسالمت آمیز و حسن همجواری معتقدیم.
مآخذ
- کتاب بنیان مرصوص امام خمینی در بیان و بنان آیت الله جوادی آملی، فصل هفدهم ص۳۱۰ تا ۳۱۴
- کتاب مهر استاد سیره علمی و عملی استاد جوادی آملی، ص ۲۰۹و۲۱۰ به نقل از سایت http://www.imam-khomeini.ir/
تصرف تبریز و ارومیه
امروز 12 دی ماه مصادف با تصرف شهرهای تبريز و اروميه توسط قواي عثماني در جنگ جهاني اول در سال 1293 هجری شمسی است.
اول ربیع الثانی و قیام توابین
امروز 11 دی ماه مصادف است با تجاوز سپاه عثماني در سال 1293 هجری شمسی به خاك ايران و نیز اول ربیع الثانی و مصادف با قيام توابين به رهبری سليمان بن صردخزاعي در سال 65 هجری قمری به همراه شانزده هزار نفر به خونخواهي امام حسين(ع) می باشد .
قیام توابین اولین قیام شیعی پس از واقعه عاشورا با هدف انتقام از قاتلان امام حسین(ع). توابین از سال ۶۱ق پس از واقعه عاشورا مخفیانه در پی جمعآوری نیرو و اسلحه بودند. گفته شده است به دلیل عدمهمراهی مختار ثقفی، بسیاری از شیعیان همراه توابین نشدند. این قیام در سال ۶۵ ق به دست مسلمانان و دوستداران اهل بیت(ع) در مقابله با لشکر شام و در منطقه عین الورده رخ داد که رهبری آن بر عهده سلیمان بن صرد خزاعی بود. در جنگی چهار روزه، بسیاری از توابین کشته شدند. باقیمانده سپاه به رهبری رفاعة بن شداد عقبنشینی کردند.
انگیزه قیام
پس از واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش، برخی شیعیان که با وعده بیعت، از حسین بن علی(ع) دعوت کردند به کوفه بیاید و سپس از خطای خویش در پیمان شکنی و یاری نرساندن به امام(ع)، سخت پشیمان بودند، تصمیم بر آن گرفتند که گناه و اشتباه خویش را جبران کنند. آنان در جلسات متعدد به این نتیجه رسیدند که این ننگ جز با کشته شدن در راه امام حسین(ع) و گرفتن انتقام از قاتلان وی پاک نمیشود.[۱]
شکل گیری قیام
چند ماه پس از حادثه کربلا، حدود صد تن از شیعیان در خانه سلیمان بن صرد خزاعی که از چهرههای سرشناس کوفه بود، گرد آمدند. سلیمان در این جلسه با اشاره به آیه ۵۴ سوره بقره و توبه قوم موسی(ع) خطاب به حاضران گفت: ما وعده یاری به اهل بیت پیامبر (ص) دادیم، اما یاریشان نکردیم. در انتظار فرجام کار ماندیم تا آن که فرزند پیامبرمان کشته شد. حال خدا از ما راضی نمیشود مگر آن که با قاتلان او بجنگیم، شمشیرها را تیز کنید و اسب و نیرو فراهم سازید تا فرا خوانده شوید.[۲]
پس از سخنان سلیمان، دیگر بزرگان شیعه و یاران امام علی(ع) نظیر مسیب بن نجبة فزاری، رفاعة بن شداد بجلی، عبدالله بن وال تمیمی و عبدالله بن سعد ازدی به سخنرانی پرداختند و سرانجام سلیمان بن صرد خزاعی به رهبری قیام برگزیده شد.[۳]
اهداف قیام
بنا بر سخنان و جلسات توابین، اهداف آنان در دو جهت بوده است:[۴]
خونخواهی از قاتلان امام حسین(ع)
سپردن حکومت به خاندان پیامبر اکرم(ص)
گردآوری نیرو
تشکیل جلسات هفتگی توابین در سال ۶۱ ه.ق به صورت پنهانی درباره شکل گیری جنبش، از تهیه نیرو گرفته تا موعد قیام در حضور سلیمان بن صرد برگزار میشد. آنان مخفیانه درون کوفه و قبایل اطراف به تهیه نیرو و اسلحه پرداخته و مقدمات جنگ را آماده میکردند.[۵]
به دنبال تشکیل سپاه، سلیمان بن صرد خزاعی در سال ۶۴ ه.ق نامههایی را به سعد بن حذیفه، رهبر شیعیان مدائن و مثنی بن مخرمه عبدی از بزرگان شیعه بصره مینویسد و آنان را به قیام فرا میخواند. شیعیان بصره و مدائن نیز در پاسخ به نامه سلیمان، آمادگی خویش را اعلام داشته و پذیرفتند که در قیام آنان شرکت کنند.[۶]
آغاز قیام
سلیمان بن صرد در ربیع الاول سال ۶۵ ه.ق قیام خود را شروع کرد. هرچند افراد زیادی وعده داده بودند که همراه وی میشوند اما سرانجام چهار هزار نفر در نخیله ،محل تجمع سپاه توابین، حضور یافتند.[۷]
نقل گردیده که مختار ثقفی، سلیمان را فاقد دانش سیاسی و نظامی میدانست و بخش عظیمی از شیعیان به این دلیل از سپاه سلیمان جدا شدند.[۸]
لشکر توابین در ۵ ربیع الاول از نخیله راهی دمشق شدند. هنگامی که سپاه به کربلا رسید، از اسبها پیاده شدند و گریان خود را به قبر امام(ع) رسانده و اجتماع پرشوری را تشکیل دادند.[۹] سلیمان در میان آنان گفت: خدایا تو شاهد باش که ما بر دین و راه حسین(ع) و دشمن قاتلان او هستیم.[۱۰] توابین نیز به دعا پرداختند تا حال که توفیق شهادت در رکاب حسین(ع) نصیب آنان نشده است، خداوند از شهید شدن آنان پس از او محروم نسازد.[۱۱]
شروع پیکار
توابین قبل از رسیدن لشکر شام، در منطقه عین الورده اردو زد و پنج روز در آن جا به استراحت پرداخت. سلیمان در روز کارزار به تبیین پیکار و سفارشات جنگی پرداخت و جانشینان خویش را معرفی کرد. وی خطاب به حضار گفت: اگر من کشته شدم فرمانده سپاه «مسیب بن نجبه» است و پس از او، عبدالله بن سعد بن نفیل فرماندهی سپاه را بر عهده بگیرد. پس از کشته شدن او، عبدالله بن وال و رفاعه بن شداد، دیگر فرماندهان نبرد توابین هستند.[۱۲] در ۲۵ جمادی الاول، دو سپاه برابر یکدیگر قرار گرفتند و نبرد سهمگین بین توابین و لشکر شام آغاز شد.[۱۳]فرماندهی سپاه شام را عبیدالله بن زیاد بر عهده داشت. حصین بن نمیر، شرحبيل بن ذی الكلاع حميری، ادهم بن محرز باهلى، ربيعة بن مخارق عنوى و جبلة بن عبد الله خثعمى وی را همراهی میکردند.[۱۴]
عاقبت کارزار
پس از نبرد چهار روزه، بسیاری از توابین به شهادت رسیده، در محاصره سپاه دشمن قرار گرفتند. فرماندهان توابین یکی پس از دیگری به شهادت رسیدند و اندک باقیمانده آنان به فرماندهی رفاعه بن شداد بجلی مجبور به عقب نشینی شدند. توابین در مسیر بازگشت به شیعیان بصره و مدائن برخوردند که به یاری آنان آمده بود و پس از ابراز اندوه به شهرهای خود بازگشتند. پس از شکست توابین و رسیدن به کوفه، مختار ثقفی که در زندان به سر میبرد، به تمجید از سلیمان و شهدای قیام پرداخت و وعده داد که انتقام توابین را گرفته و به خونخواهی امام حسین(ع) قیام کند.[۱۵]
سید حسین محمد جعفری در کتاب تشیع در مسیر تاریخ معتقد است اگر چه توّابین به ظاهر در برابر سپاه اموی شکست خوردند، اما توانستند برای نخستین بار تشکل منسجمی از شیعیان به وجود آورند و چون قیام آنان بر پایه تفکر شیعی و تحت تأثیر شهادت امام حسین(ع) شکل گرفته بود، توانست موجب پیشرفت تشیع شود.[۱۶]
پانویس
1.ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، ج ۶، ص۲۵، بیروت،دار صادر. ابن اعثم، احمد، کتاب الفتوح، ج ۶، ص۲۰۵ و ۲۰۶، دارالاضواء، ۱۴۱۱ ه.ق.
2.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار،ج ۴۵، ص۳۵۵،بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ ه.ق.
3.ابن اثیر، علی بن ابی الکریم، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۱۶۰، بیروت،دار صادر، ۱۳۸۶ ه.ق.
4. سفاک امانی، محمدرضا ،قیام توابین (4)،فرهنگ کوثر 1379 شماره 41.
5. طبری، تاریخ طبری، ج ۴، ص۴۳۰ و ۴۳۱.
6.مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص۳۵۵ و ۳۵۶.طبری، تاریخ طبری، ج ۴، ص۴۲۹.
7.ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة،ج ۸، ص۲۷۶ و ۲۷۷ ،بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ه.ق.
8.بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص۳۶۷-۳۶۸.
9ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۱۷۸.
10.طبری، تاریخ طبری، ج ۴، ص۴۵۶ و ۴۵۷..
11.ابو مخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین، ص۲۹۱، قم، مطبعة العلمیة، بیتا.
12. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص۲۷۸.
13. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۱۸۲.
14 بلاذری، انساب الاشراف، ج۶، ص ۳۷۰.
15. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۸، ص۲۷۹ و ۲۸۰. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۴، ص۱۸۴ - ۱۸۶.
16.جعفری، محمدحسین، تشیع در مسیر تاریخ،ص۲۳۲ و ۲۳۳، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
به نقل از سایت ویکی شیعه دانشنامه مجازی مکتب اهل بیت http://fa.wikishia.net