او خواهد آمد
سخنی با همسران شهدای مدافع حرم
#به_قلم_خودم مخاطب همسران شهدای مدافع حرم: عزیزم با حال زیبایت حال کن افتخار کن که چشمت اشکبار یاور حضرت زینب س و امام زمان عج است کمی اطرافت را نگاه کنی پر از چشمان اشکباری است که گریان فریب و دروغ و پیچاندن یک دختر پاک و معصوم است که تنها جرمشان گرگ نبودنشان است به چشمانت غبطه بخور به دلت وعده عشق بازی عارفانه بده و راهی سفر عشق بازی با خدا باش که تنها خریدار با قیمت نجومی اوست و تنها اوست که می داند و می تواند بهترین ها را برای همه ما جور چین رنگارنگی کند در جهت بهره برداری در راه رسیدن به قرب و نزدیکی خودش و ان شاءالله این عشق زمینی ات مقدمه ای برای رسیدن به محبوب واقعی باشد.
جانم فدایت رهبرا
مرا بغل کن!
داستان عاشقانه ” مرا بغل کن ! “
روزی زنی روستائی که هرگز حرف دلنشینی از همسرش نشنیده بود، بیمار شد. شوهر او که راننده موتور سیکلت بود و از موتورش براى حمل و نقل کالا در شهر استفاده مىکرد براى اولین بار همسرش را سوار موتورسیکلت خود کرد. زن با احتیاط سوار موتور شد و از دست پاچگی و خجالت نمی دانست دست هایش را کجا بگذارد که ناگهان شوهرش گفت: «مرا بغل کن.»
زن پرسید: «چه کار کنم؟» و وقتی متوجه حرف شوهرش شد ناگهان صورتش سرخ شد. با خجالت کمر شوهرش را بغل کرد و کم کم اشک صورتش را خیس نمود. به نیمه راه رسیده بودند که زن از شوهرش خواست به خانه برگردند.
شوهرش با تعجب پرسید: «چرا؟ تقریبا به بیمارستان رسیده ایم.»
زن جواب داد: «دیگر لازم نیست، بهتر شدم. سرم درد نمی کند.»
شوهر همسرش را به خانه رساند ولى هرگز متوجه نخواهد شد که گفتن همان جمله ى ساده ى «مرا بغل کن» چقدر احساس خوشبختى را در قلب همسرش باعث شده که در همین مسیر کوتاه، سردردش را خوب کرده است.
عشق چنان عظیم است که در تصور نمی گنجد. فاصله ابراز عشق دور نیست. فقط از قلب تا زبان است و کافی است که حرف های دلتان را بیان کنید.
منبع:yekibood.ir
قصه عشق من و زلف تو
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا؟
دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا؟
قصه عشق من و زلف تو، گفتن دارد
نرگس مست کجا، همدمی خار کجا؟