بی تو در حبس ابد
بی تو اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سال ها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
***
از همان لحظه که از چشم یقین افتادند
چشم های نگران آینه ی تردیدند
شاعر: قیصر امین پور
یا زهرا(س)
ای همه هست و بود از هستت
ملک و جن و انس، پابستت
همه در روز حشر می نگرند
دست عباس را سر دستت
تا حسینت ز جا قیام کند
به هر زخم او سلام کند
شاعر غلامرضا سازگار
تو و بهار باور من
تو فصل آخر منظومه ی خدایی عشق
تمامِ سوره ی یاسین ، طلیعه ی طاها
قــیامِ حتمی عشقی ، قـعود در قلبم
ســرادقات جمـالِ تو ، جنت المـأوا
بیاکه بی تو چه سرد است فصل ایمانم
و با تو سبــز و بهاری ، تمــام باورها
شاعر: رضا محمد صالحی
اللهم عجل لولیک الفرج
یا مهدی(عج)
جشن نیکوکاری در شعر نو
جشن نیکوکاری
می شود با یک سلام و یک درود
خانه ی ایتام را از غم زدود
می شود قلب یتمی شاد کرد
مثل وقتی که پدر در خانه بود
می شود تا هم دل و هم درد شد
شعری از جنس محبت را سرود
می شود دست به دست هم سپرد
تا که جشن دیگری برپا نمود
شعر نو هادی حق پرست
به بخشندگی درخت باش
به بخشندگی درخت باش
درد اگر در دل من جاری نیست،
باد اگر با بدنم کاری نیست،
من درختم،
سبز، آزاد، بلند،
سایبانم همه گسترده به عشق،
میوه هایم همه پرورده به شور،
حس بخشندگی ام ؛ همه میراث نهالی است که از دست محبت افتاد،
آب ؛ آرام مرا جان بخشید،
و من از پرتو بی وقفه ی خورشید توانا گشتم،
و محبت در من ؛ شیره از خاک گرفت،
من درختم؛ آری،
زاده از حس سخاوت در خاک،
آب،
خورشید محبت افشان،…
دوستم؛ همسفرم؛ همراهم؛ فکر فردای جهان گر هستی،
تخم بخشندگی و مهر بکار…
شعر نو محمد اباذری