دستی بر روی سینه
زیر پرچم گریه کردیم
یادت می آید زیر پرچم گریه کردیم
هرجا حسین گفتند , در دم گریه کردیم
تا کربلا رفتیم و با هم روضه خواندیم
تا کربلا رفتیم و با هم گریه کردیم
این که روایت گفته زائر عرشیانند
یعنی کنار نوح و آدم گریه کردیم
در زیر بارانی که نم نم بود , ما هم
از اصغرش خواندیم و نم نم گریه کردیم
چندین سه ساله در میان راه دیدیم
بر روضه ای که شد مجسّم گریه کردیم
خسته شدیم و با قد خم راه رفتیم
یک لحظه بعدش بر قد خم گریه کردیم
گفتند تا کی گریه بر آقای مظلوم ؟
گفتیم که اللهُ اَعلم … گریه کردیم
تنها نه بر کرب و بلا و هر مقامش
بر عکسهای کربلا هم گریه کردیم
این اشک ها آبیست بر دوزخ , به والله
فردا پشیمانیم اگر کم گریه کردیم
ماه صفر تازه به باقی می رسد , چون
سی روز بر هفتِ محرم گریه کردیم …
#حمیدرضا_محسنات
داستان امروز ایران
داستان امروز ایران قسمتی از فیلنامه ای است که بخشی از آن به کارگردانی دولت و بازیگری عوامل آن و گاهی نیز با بازیگردانی دشمن استکباری با سکانس و بازی زیرپوستی و گاهی هم با فضولی منافقان کور دل در حال اکران عمومی است.
راز گل سرخ
محرم آمد و یارم نیامد امید است یارم بیاید و یارم بیاید.
ماهی که حسین محرم دلها می شود.
ماه محرم ماه راز گل سرخ.
راز مظلومیت ۷۲ شهید سر ز تن جدا.
یاد کبوتر شش ماهه، آبله های سه ساله، قدی خمیده و نماز شبی نشسته.
سیه پوش می شوم در عزایت ای سپهسالار عشق.
به مادرت، به خواهرت، به دردانه ات قسم دوستت دارم.
با اشک هایم سیلی از احساس به راه انداخته ام تا ببرد با خود منیتم را و سند مالکیتم به نامت بخورد هر چند ویرانه ای بیش نیستم.
به سویت از خودم در فرارم، فراری از پوچی به هستی.
آسمان بی قمر
حضور مولایت می رسی.
با نگاهی پر سکوت رخصت می طلبی تا به فرات بزنی و آب بیاوری.
مولایت مرور می کند مگر آسمان بی قمر می شود.