کتاب نوح
نام کتاب حضرت نوح چه بوده است؟
نام كتاب حضرت نوح براساس روایات اسلامی تصریحاً بیان نشده است و در قرآن نیز از نام كتاب آن پیامبر عظیم الشأن سخنی نیامده است.
اما بعضی گفته اند که نام كتاب نوح ، صحف بوده است در حالیكه این مطلب صحیح نیست و اگر چه تعبیر صحف برای پیامبران الهی، به کار برده شده است، نام کتاب اختصاصی هیچ کدام از آنها نبوده است. صحف به معنی لوحها است که می تواند به هر كتاب آسمانی گفته شود.
مرحوم علامه طباطبائی در المیزان می فرماید: كلمه صحف جمع صحیفه است، و عرب هر چیزى را كه در آن مطلبى نوشته شده باشد صحیفه مى نامد، هم چنان كه كتابش هم مى خواند، حال چه اینكه ورقه و كاغذى باشد و یا چیز دیگرى.
بنابر این نام كتاب حضرت نوح، صحف نبود بلكه صحف نام مشترك برای تمامی كتابهای پیامبران است یا به قسمتهایی از كتابهای مقدس آسمانی صحف گفته شده و نام خاص کتاب حضرت نوح برای ما روشن نیست.
ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۸.
.http://www.soalcity.ir/node/705
فریضه حج و امام حسن عسکری (ع)
در میان عموم مردم و به ویژه، حاجیان محترم این گونه شایع است که امام حسن عسکری به حج مشرف نشده اند و در همین راستا، برخی از حجاج به نیابت از ایشان حج را به جا می آورند، آیا صحیح است؟
در مسائل تاریخی، همان طور که برای اثبات یک موضوع نیاز به دلیل داریم، جهت نفی کامل و قطعی آن نیز نمی توانیم بدون مستندی معتبر، اظهار نظر کنیم؛ به عنوان نمونه، به صورت قطعی اظهار داریم که هیچ پیامبری در قاره آمریکا مبعوث نشده است و مستند چنین سخنی را تنها فقدان اثری از آنان در آیات و روایات اعلام کنیم. البته اگر آیه و یا روایتی وجود داشته باشد که به منتفی بودن موضوعی، تصریح داشته باشد، باید آن را پذیرفت.
در زمینه حج امام عسکری نیز باید گفت که ما تا کنون، به هیچ مستند معتبر تاریخی برخورد نکردیم که تصریح به عدم تشرف ایشان به حج داشته باشد، و فقدان گزارشی تاریخی در این مورد نیز نمی تواند دلیل مناسبی برای اثبات انجام نشدن اعمال حج توسط ایشان باشد و شاید چنین اعتقادی بدین دلیل رواج یافته است که بر اساس منابع تاریخی، یا محل تولد این امام بزرگوار در شهر سامرا بوده و یا ایشان در ابتدای کودکی، به همراه پدر بزرگوارشان به این شهر منتقل شده اند و با توجه به این که از طرفی، آن حضرت تا پایان عمرشان، به شدت تحت نظارت مأموران دستگاه خلافت عباسی بوده و از طرفی، هیچ گزارشی مبنی بر خروج ایشان از شهر سامرا مشاهده نشده، طبیعتا نباید امام یازدهم به حج مشرف شده باشند.
چنین استنباطی نمی تواند کاملا صحیح باشد؛ زیرا:
اولاً: ایشان با وجود این که در حصر شدید و تحت نظارت کامل بودند، اما در بیشتر اوقات به صورت رسمی به عنوان زندانی به شمار نیامده، بلکه تلاش می شد که در ظاهر، برخوردهای احترام آمیزی با ایشان انجام شده و حضور ایشان در مراسم های عمومی و دربار مشهود باشد. ایشان گاه از شهر خارج شده و سپس مراجعت می کردند و … براین اساس، ممکن بود که به همراه کاروانی از حاجیان و تحت نظارت کامل مأموران حکومت، به حج مشرف شده باشند.
ثانیاً: روایت و گزارشی تاریخی وجود دارد که طی آن، شخصی در شهر مکه از ایشان روایتی را نقل کرده است شیخ صدوق در عیون اخبار الرضا نقل نموده است.
و می دانیم که بر اساس مبانی فقهی، حضور این امام در شهر مکه نمی توانسته بدون انجام اعمال عمره انجام پذیرد. بنابراین، اگر این روایت را بپذیریم ایشان یقیناً اعمال عمره را انجام داده و به احتمال زیاد، واجب الهی حج نیز از ایشان فوت نشده است.
برای اطلاعات بیشتر، می توانید به کتاب حـج الانبیـاء و الأئمه که توسط معاونـت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبری تهیه و نشر مشعر آن را به چاپ رسانده، مراجعه فرمایید.
http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa7056
حضرت خضر پیامبر یا عالم؟
آیا حضرت خضر پیامبر بوده است؟
و در اینكه او پیامبر بوده است یا نه، روایات متفاوتی داریم:
درجلد اول اصول كافی روایات متعددی نقل شده است كه دلالت بر این دارند كه این مرد عالم، پیامبر نبود، بلكه دانشمندی همچون «ذوالقرنین» و «آصف بن برخیا» بوده است.
در حالی كه از پاره ای دیگر از روایات استفاده می شود از جمله شیخ صدوق(رحمة الله علیه) از امام صادق نقل كرده، آن حضرت فرمود: «خضر از پیغمبران مرسل بود كه خداوند او را به سوی قوم خود مبعوث فرمود و او مردم را به توحیدخداوند و اقرار به پیغمبران و كتابهایی كه بر آنها نازل شده بود دعوت كرد، و معجزه اش این بود كه بر هیچ چوب خشك یا زمین بی علفی نمی نشست، جز آنكه چون برمی خاست، سرسبز می گردید و به همین سبب او را خضر گفتند.(1)
(1)تاریخ انبیاء/سیدهاشم رسولی محلاتی/ص۴۷۴.
خداوند مصلح و مصلحت دان
مصلح است و مصلحت را داند او
به خدا گير ندهيم براي مستجاب نشدن دعاي دلخواه خود و يا تأخير در استجابت.
دزدی در کمین مارگیری قرار گرفت و یکی از مارهای او را دزدید و با خود برد. مار گیر از گزند نیش آن مار رهایی یافت، ولی همان مار به بدن دزد نیش زد و او را کشت! از قضا گذر مارگیر به آنجا که جسد دزد قرار داشت، افتاد و او را شناخت و فهمید که گزش مار او را کشته است. او خدا را شکر کرد که عدو، سبب خیر شده است. مارگیر پس از ناپدید شدن مارش، مکرر دعا می کرد و از خدا می خواست که مارش پیدا شود. ولی بعد از آن جریان، میگفت: خدایا شکر تو را به جا می آورم که دعایم را مستجاب نکردی! بنابر این گاهی خداوند از روی کرمش، دعاها را مستجاب نمی کند، زیرا استجاب دعا به زیان دعا کننده است. عَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَ عَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ؛ چه بسا چیزی را ناپسند می شمارید در حالی که برایتان خیر و خوبی است و چه بسا چیزی را دوست می دارید در حالی که برایتان زیان آور است. بنابراین چه بهتر که انسان در امور خود به خدا توکل کند و کارهایش را به او بسپارد.
شکر حق را کان دعا مردود شد
من زیان پنداشتم، آن سود شد
بس دعاها کان زیان است و هلاک
وزکرم می نشنود یزدان پاک
مصلح است و مصلحت را داند او
کان دعا را باز می گرداند او
پی نوشت :
وبلاگ زندگي آرام
آزادی#رهایی از هر تقید و تعهد
آن آزادی که غرب می گوید « رهایی از هر تقید و تعهد » است و این آزادی که ما می گوییم نیز «رهایی از هر تعلقی » است.
شهيد سيد مرتضي آويني