جام جهانی با ایران مقاوم
#تولیدی #به قلم خودم #تولیدی به قلم خودم
دوست دارم این حالم را، احساسم را، دل پر غرورم را، اشک هایم را که به خاطر باخت تیمم از چشمانم جاری است.
غرق در احساس شادی با شروع هیجانی که بازی با آن آغاز شد. دیدم بازی تیم سرزمینم را در جامی که جهانی است، ولی تیم ها در آن به اندازه جهان بزرگ نیستند. برخی با امکانات میلیاردی پا در میدان نهادند ولی برخی دیگر حتی از داشتن کفش ورزشی هم محروم می شوند.
ما پا در میدان جهانی گذاشته ایم با قامتی سرشار از مقاومت، احساس، ایثار و گذشت برای دیده شدن در جهانی ظالمانه که تمام سعی در آن حذف مظلوم با داوری های پرخاشگرانه است.
ولی جوان سرزمینم می دود به عشق میهن و برای تثبیت مقاومت. پس با تمام وجود می ایستد در برابر هجوم گاه و بی گاه حریف و قامت راستینش را سپر می کند تا توپ دروازه میهن را فتح نکند. از خود مایه می گذارد، زمین می خورد تا ایران به زمین نخورد. سرافرازانه با پروازی عاشقانه دروازه را می بندد.
ولی حادثه در راه است. باید در برگشت ها و دفاع ها هم مواظبت کرد تا حفظ توپ و دفاع و برگشت آن راه دروازه را باز نکند. احساس و ایثار و گذشت و مقاومتت را از تو نگیرد.
نگار غریب
شعر مسافر صحرا
الا مسافر صحرا خدا کند که بیایی
نگار یکه و تنها خدا کند که بیایی
خدا کند تو بیایی غم از دلم برود
شود ببینمت آیا؟ خدا کند که بیایی
به خون نشسته دل از دوریت نگار غریب
تویی تو مرحم دل ها خدا کند که بیایی
دلم ز سیلی دشمن ببین که پر خون است
شفای سینه ی زهرا خدا کند که بیایی
به “خلوتم” گذری کن که دل بیفشانم
شکوه بغض دل ما خدا کند که بیایی
کتاب حریم خلوت دوست، گلچین اشعار سیدامیر عربی(خلوت)، کرج:انتشارات مدیر فلاح، چاپ اول، تابستان ۱۳۸۵، ص ۹
رب رحیمم به لحظه نزدیک کن...
سه شنبه ۲۹ خرداد، بعدازظهر ساعت ۱۸
ای تمام قرارم، بی تو بی قرارم، ای تمام امیدم، بی تو بی امیدم، ای تمام شُکوهم، بی تو بی شُکوهم، ای تمام وجودم، بی تو بی وجودم
ای دریغُ، ای دریغم از دل بی صبورم، ای شِکوه دل، ای شُکوه وجودم، لبالب شد دل بی فروغم، ز غم های بی سُرورم.
تو را خواهم. تو را دارم در احساسم. پس چه غصه، چه غم، در این دل با وجودم. گل از گلم شکفت.
تو را که یاد آرم، غم از چهره گیرم، چرا که تویی نازنینم. به تکاپو خواهم ز دل و دیده، دیدنت را، بودنت را، با ظهورت.
اگر سوی ما آیی، غم از دل برود با وجودت. ای تمام وجودم، ای تمام شُکوهم، ای تمام امیدم، ای تمام قرارم، با تمام احساسم دعا دعا گویم با دو دست کشیده ره به سوی رب رحیمم که به لحظه نزدیک کن رسیدن مسافر غریبم. بیا مسافر غریبم
اللهم عجل لولیک الفرج
تحقق یک رویا
خداوندا رسان آقای ما را
ظهور حضرت مولای ما را
خداوندا رسان دیدار مهدی
امام غائب والای ما را
فرج را کن نصیب خلق عالم
و با این شادمان دلهای ما را
ببخشا باقی دوران غیبت
و پایانی بده غمهای ما را
نمایان کن فروغ روی حضرت
و روشن کن به او دنیای ما را
رسان آن دولت دیدار جانان
وصال یار بی همتای ما را
رسان آن وعده حق را به زودی
محقق کن دگر رؤیای ما را
#شعرمهدوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
شهید محمدمهرزاد
محمدمهرزاد سلمانی(شهيد انقلاب)
شهید محمدمهرزاد سلمانی در سال ۱۳۲۵ش در شهرستان لاهیجان از استان گیلان چشم به جهان هستی گشود. محمدمهرزاد در همان شهرستان محل تولدش بالید و بزرگ شد تا در مقطعی حساس از تاریخ میهنش، تأثیرگذار باشد. آری! روزها و ماهها از پی هم گذشت و محمدمهرزاد در جمع مردم متدین و باایمان زادگاهش، عشق به مکتب سرخ حسینی را آموخت و در جلسات ذکر اهل بیت علیهمالسلام با داستان زندگی فرزندان زهرای اطهر سلامالله آشنا شد. زمانی که حضرت امام خمینی قدسسره نسبت به عملکرد رژیم طاغوتی پهلوی اعتراض نمودند، محمدمهرزاد نیز همچون بسیاری دیگر از انسانهای بیدار زمانه خویش، در کسوت یاران روحالله، فریاد بلند “مرگ بر شاه” سر داد و پایههای پوسیده حکومت ستمشاهی را بیش از پیش به لرزه درآورد. محمدمهرزاد در ایام کوتاه زندگی دنیوی خویش در جهت حفظ ارزشهای الهی و تلاش برای تقویت و گسترش آنها تا مرز آرمیدن در جوار حق که آرزوی هر انسان وارستهای است، پیش رفت. محمدمهرزاد سلمانی سرانجام در تاریخ بیست و دوم آبانماه سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، دقیقاً سه ماه پیش از پیروزی نهایی نهضت بزرگ اسلامی ملت سرفراز ایران، در سن سی و دو سالگی توسط مزدوران رژیم ستمگر پهلوی به مقام عظمای شهادت دست یافت و عاشورائی گشت.