سوریه رو رها کن فکری به حال ما کن؟!
#قلم_خودم #تولیدی #تولیدی_به_قلم_خودم #روشنگری #جهاد_روشنگری #روشنگری_و_بصیرت_سیاسی #مدافعان_حرم #شهید #شهادت #بصیرت_افزایی #حکومت #حضرت_مهدی (عج) #مدافع_حرم
?این گونه پر می شود جای خالی تو؟! دست در دستان تو و این گونه پر می کنم جای خالیت را با سپردن دست های سردم به ماکتی که تو را به یادم می آورد. چه زیباست بودنت و احساس داشتنت حتی اگر ماکتی باشد که تو را متعلق به من کند و این گونه احساس مالکیت می کنم. تو را ایستاده در کنارم همچون گذشته احساس می کنم. احساسی که با تو و با حضور این چنینیت جان می دهد به دستان خالی از احساسم بابا .
بابا یادت رهایم نمی کند و غرق در احساس با تو بودن همسفر بوسه های عاشقانه ات می شوم در روزهای بی تکرار سرنوشت. پدر واژه ای پر امید که در این لحظه از یادش و یادآوری شیرینی نگاهش سیراب می شوم و مرا و احساسم را با خود می برد به روزهای زیبای بودنش. هر دو همسفر روزهای بی تکرار می شویم به دور از غروبهای سربی شهرهای دور. غرق شویم در موج نگاهش، نگاه آخرینی که شیرین ترین هدیه بود به دخترکانی که اوج شادیشان بوسیدن و بوییدن پدر است.
چه می شود کرد، چه می شود گفت، به پدری که راه حق را برگزید. در این لحظه فتنه تو و باور عمارگونه ات را، من، او و آنان محتاجیم. تو نیستی اما رهایمان نکردی و نمی کنی. یک جرعه آب روی آتش دل می ریزم و بغض هایم را با جرعه ای آبِ اطاعت از ولی فرو می دهم.
پنجره احساسم را می گشایم تا غم نبودنت را بیرون کنم از کاشانه دل و این گونه زمزمه ای هر چند ضعیف به گوشم می رسد که می گویند این لحظه چند؟ آیا توصیفی برای این لحظه هست؟! کجایند کسانی که می گویند سوریه رو رها کن فکری به حال ما کن. چگونه جواب دست های خالی و سرد این دو دختر معصوم و کوچک را می دهند. دخترانی که پدرانشان جان در طبق اخلاص نهادند برای دفاع از ناموس و مام وطن، مرزها را پشت سر نهادند، در غربت با ایادی استکبار جنگیدند تا من و تو دچار اضطراب و ترس نشویم و جنگ به ایران نرسد. هرگز بر زبانشان جاری نشد که سوریه رو رها کن فکری به حال ما کن و هم اینان سایه جنگ را از سر ما کم کردند تا کسی دیگر نتواند ادعا کند که ما سایه جنگ را از سر شما با مذاکرات بی فرجام کم کردیم.
کیست و کجاست آن عماری که علی را یاری کند و کجاست آن مالکی که علی را مدد رساند، در افشای چهره معاویه زمان که با کمک عمروعاصی ظاهر الصلاح به دنبال استحاله و در حال پایه ریزی و استحکام اندیشه و باوری برای جدایی عرصه دین از جامعه و مسائل مرتبط با آن است.
حال من کجایم، تو کجایی، او کجاست، ما کجاییم، شما کجایید، آنان کجایند؟ در این کوران فتنه که غبار نفاق حق و باطل را در هم آمیخته، پس بیش از پیش باید بصیر بود و هوشیار و گوش به فرمان، تا رهبرم سیدعلی بفرماید ” آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند” و احساسم را با عقلی کامل همراه می کنم تا نقشی نو در اندازم برای ایجاد امید و خودباوری در جامعه در جهت مبارزه با دشمن و استکبار جهانی پس احساست را هدیه کن به راه حق و امید به آینده با زمینه سازی ظهور سبز مهدوی.
─┅═ঊঈ?ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ?ঊঈ═┅─
─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─
? مریم و ملیکاسادات دست در دست ماکت پدرشهیدشان سیدسجادروشنایی شهادت بهمن 94/سوریه ─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─ ─┅═ঊঈ ? ঊঈ═┅─
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.
قفسی ساخته ام
یکشنبه ساعت ۱۱:۳۰ شب
قفسی ساخته ام
چیزی از اعماق جانم فوران کرد. موجی شد احساسم. گاهی دوست داشتن های دوباره ام برایم تداعی می کند صدایی را که شکستن دلم را برملا کرد.
چه راحت گذشتی از بودنم. بودنی که با هجومی از احساس خواستنت همراه بود. پس قلبم دوست داشتنت را به آزمون گذاشت. آزمونی سخت که فقط تو در آن پیروز شدی. و من بازنده ای شدم که دلم را، عزیز ترین لحظات زندگیم را به باد فنا دادم. تو بودنم را به تمسخر گرفتی. و ندیدی احساس شورانگیزم را که با بودنت در حال تجربه کردنش بودم.
تو و تو، وای از تو و از نبودنت، نماندنت بر سر پیمان عاشقانه امان و وای از تو و بی وفاییت. وای از تو که مرا گذاشتی و گذشتی و سوپاپی سنگی بر دلت نهادی که اشک های سوزانم راهی برای رسوخ در آن نیابد. چه سخت بود عادت کردن به نداشتنت و دل به دیار تنهایی سپردن.
من با کوله باری از گذشته، پر از رویاهای خام دخترانه رهسپار شدم به آینده ای که به اجبار برایم رقم زدی. مرا به گوشه رینگ زندگی کوباندی. ولی این منم که در کشتی کج ناجوانمردانه ات چنگ در چنگال نامیدی می زنم و خود را با دوپینگی آگاهانه به سفره احسان کریم مهربان مهمان می کنم.
بگو و بگو و از بر لب آوردنش نترس. هر چه بادا باد!؟ دل را نجات بده از منجلاب تاریکی و خود را آزاد کن از قید ندانستن ها. گوش بسپار به صدای عاشقانه ای که ندا می دهد تو را و تنها رهایت نمی گذارد.
اما یاد نگاهت رهایم نمی کند. فاصله ای را طی می کنم از اولین نگاه شیرینت تا آخرین نگاه خسته ام. نگاه آخرم را به یاد می آورم و مرورش می کنم دهانم خشک می شود و جرعه ای آب پایین می دهم بغضی که گلویم را می فشارد. قلبم بیشتر از همیشه می تپد. نه از شیرینی نگاه اولش بلکه از خشم نگاه آخرم. یادآوریش هم برایم دردآور است.
هوای اطراف سنگین است، پنجره احساسم را می گشایم، برای خالی شدن دل از هجوم غم. دل به لبخند خدا می سپارم. جرعه ای آب بر خاکستر به جا مانده از غم هایم می ریزم تا دیگر آتش دل از زیر خاکستر خشم زبانه نکشد. به امید یافتن همسفری برای روزهای بی تکرار زندگی روزگار می گذرانم تا دیگر مادرم موج نگاهش بارانی نشود از دیدن لبخندهای گاه و بیگاهم که باعث شد کوچ اجباری کنم به آخرین نقطه دنیا در آسایشگاهی که غروبهای سربی شهرهای دور را به خاطر می آورد.
گاهی راه گریزی نیست از بارش ابرهای ترهم و چه ندانسته غمت را تفسیر می کنند و چه نازیبا سرنوشتت را به تصویر می کشند. قضاوت ها مرا به آن جا رساند که قفسی ساخته ام برای احساسم و با تمام وجود نگهبانیش را می دهم تا سیلابی ناجوانمردانه آن را به بازی نگیرد.
روز شمار دفاع مقدس سوم تیر
#شهدا #شهادت #شهدا_شرمنده_ایم
?روز شمار دفاع مقدس (۳ تیر)
?رویدادهای مهم این روز در تقویم شمسی (۳ تیر)
• تحصن مشروطهطلبان به رهبری شهید «شیخ فضلالله نوری» در حرم حضرت عبدالعظیم (۱۲۸۶ ه.ش)
• قتل «میرزا جهانگیرخان شیرازی» مدیر روزنامه صور اسرافیل به دستور محمدعلی شاه (۱۲۸۷ ه.ش)
• پایان مرحله اول مشروطیت و آغاز استبداد صغیر در دوران مشروطه (۱۲۸۷ ه.ش)
• ولادت شهید شیخ محمدحسن شریف قنوتی (استان خوزستان، شهرستان اروندرود، روستای قصبه) (۱۳۱۳ ه.ش)
• ولادت شهید حسن آیت (استان اصفهان، شهرستان نجفآباد) (۱۳۱۷ ه.ش)
• ولادت شهید مجید خالقى (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۴۸ ه.ش)
• ولادت شهید سبیل اخلاقی (استان سیستان و بلوچستان، شهرستان نیکشهر) (۱۳۵۳ ه.ش)
• ولادت شهید مدافع حرم علیاکبر عربی (شهرستان خمین، روستای سرکوبه) (۱۳۵۵ ه.ش)
• بالا گرفتن تشنج بین ایران و عراق و احتمال وقوع مقابله نظامی بین دو کشور (۱۳۵۸ ه.ش)
• تجاوز پلیس مرزی عراق به داخل خاک ایران و اقدام به سرقت گوسفندان ایلات منطقه و درگیری مسلحانه عشایر با آنها (۱۳۵۸ ه.ش)
• گسترش حملات نفوذی رزمندگان اسلام در خاک عراق (۱۳۶۰ ه.ش)
• اجرای عملیات کوچک نصر ۵ در منطقه جنوب غربی شهرستان سردشت، توسط سپاه (۱۳۶۶ ه.ش)
• شهادت شهید قاسم افضلی (استان اصفهان، شهرستان آران و بیدگل، روستای یزدل) (۱۳۶۶ ه.ش)
• شهادت شهید کمال قشمی (استان زنجان، شهرستان زنجان) (۱۳۶۷ ه.ش)
• شهادت شهید جواد رودگر (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۷۱ ه.ش)