من در کنار تو معنا می گیرم
من در کنار تو معنا می گیرم . من با وجودت وجود یافتم. سرتاسر این راه بی رهگذر را پیمودم. گاهی پایم در چاله ای لغزید، به سنگی خورد و مجروح شد. ولی باز از رفتن نماندم تا از سایه ات عقب نمانم.
سراسر این لحظات را احساس با تو بودن پر کرد. غم نداشتن ها، ندیدن ها، نبودن ها را به گور نسیان سپردم. با صدای رسا در گوش دلم نجوا کردم تا سرسپردگی ملکه ذهنی ام شود. دست در دستان پر ز مهرت سپردم. کاسه ای آب و سنگ پشت سر دوری ها ریختم تا برود و دیگر باز نگردد. لب به سخن گشودن دل بی کینه می خواهد. پس فراموش کردم خشم ها و خصم ها را تا لب به سخن باز کنم. دلم برای آرامش تنگ شده است و گوشم خیلی توان شنیدن ندارد.
چه می شود کرد؟ از این همه غم به کجا می توان کوچ کرد. گاهی کوچ اجباری چاره آسایش است. پس گاهی گریزی نیست از منجلاب سختی ها به سوی سایه فرح و آسودن. چه سخت است آزمون و آزمودن. سخت تر از آن روز نتیجه که غم فرو می کشد تو را در خود، خودی مملو از منیت. هرچند که بسیار کوشیدی در کمرنگ کردن و از بین بردنش ولی اغواهای گاه و بیگاه ابلیس گاهی کار خودش را می کند.
پس غفلت نباید کرد چرا که لحظه ای بی خیالی حاصل یک عمر زحمت و مبارزه را به باد فنا می دهد.
شهیدی که از فیسبوک استفاده می کرد
سنگری از خون
✍ از نوشتههای شهید مشلب
دختران حواستان باشد
حجاب، حجاب، حجاب
حواستان به فضای مجازی باشد.
دخترانی را می بینیم که عکس هایشان را با نامحرمان به اشتراک می گذراند.
من منظورم با همه نیست،
من هم از فیسبوک استفاده می کنم اما تاکنون همچین اتفاقاتی رخ نداده.
دلنوشته هایت را خـوانـدهام امـا
آنـلاین که می شوی هـشـدارها را جدی بگیر؛ عکس پروفایلش را که دیدی! انگشتانت را برای تایپ ب تـبـعیـد ببر
مبادا پروفایل نامحرم را مجـوز ورود بدانی هر چند اگر عکسش چادر خاکی کوچه های مدینه باشد…
آری…درد و دل کردن تو را امیدوار می کند
اما یادت نرود این گفتگو تو را از خاک سوریه و شام به سواحل آنتالیا می کشاند.
رفته رفته آرزوی شهادتت به رابطه ی پنهانی تبدیل می شود اندک اندک جای عکس دوستان شهید، عکس نامحــرم جایگزین می شود.
طرز فکرت عوض می شود.
تا جایی ک می گویی: جهاد برای خودشان ما در داخل دفاع خواهیم کرد ،اگر دفاعی درکار باشد.
برادر هوشـیار باش؛ دلـسـرد شدنت را احساس می کنی.
شکست و انجام وظیفه
شکست وقتـے استـ ڪه مـا وظیفہ مـان را انجام نـدهیم .