به استقبال محرم
لحظۀ پر زدن ما به نظر نزدیک است
راه عرش از دل صحرا چقَدَر نزدیک است
در دل خیمه بیایید همه جمع شوید
همه را سیر ببینم که سفر نزدیک است
مادرم زودتر از ما زده خیمه
اینجا چقَدَر بوی گل یاس پدر نزدیک است
تا سری هست به سجده بگذارید امروز
لحظۀ بال درآوردن سر نزدیک است
تا توانید به شش ماهۀ من بوسه زنید
بوسه های لب یک تیر سه پر نزدیک است
گریه ای کرد و غریبانه به زینب فرمود:
دخترم پیش تو باشد که خطر نزدیک است
گفت آسوده بخوابید همین شبها را
وقت بیداری شب تا به سحر نزدیک است
گریه کرد و به علمدار اشاره فرمود:
که فدای تو شوم درد کمر نزدیک است
بر سر و روی یتیمان حسن دست کشید
گفت قاسم که: عمو مرگ مگر نزدیک است
قد و بالای جوانش جگرش را سوزاند
ای خدا صبر بده داغ پسر نزدیک است
صلی اللہ علیک یا مظلوم کربلا “یا اباعبدللہ”
بوی پیراهن خورشید
   تمرین تکمیل متن، ۱۹شهریور۹۷، ساعت ۱۹ بعدازظهر
بر سر کوچه های رنگین کمان پرچمی از رنگ ها پیداست. اما دل را باید به یاد عطش کودکان سیه پوش کرد اگر مدعی حقوق بشری. غم دل های نگران را باید دید. کوچه های سرد آدمیت را نگران باید کرد. دل را به عطش باید سپرد. به لب، مشک بی آب علمدار رساند. چشم ها را به عطش رقیه، هُرم نفس های اصغر، به دست های جدا ز تن یادگار غریب آل الله روشن باید کرد. باید در کوچه های بنی هاشم نفس نفس زد تا با حس غربت، محرمی از شور آفرید. دلی پر از نور، در پناه حسین. کوچه ها هر یک سر به ندای هل من ناصر ینصرنی ارباب می دهند. صدای طبل ها و سنج ها، صدای شور، صدای زندگی می آید. تبی از جنس شعور و حضور قلبم را می فشارد. تب دارش می شوم، تب ندیدنش ارباب را می گویم. چشم را یارای دیدنش نیست. کاش با دیدن دیدگان اشکبارش در عزای جدش می توانستم بشویم دل را ز بار و انبار گناه. چه می شود مرا بوی پیراهن یوسف می آید. بوی پیراهن خونین کسی می آید. بوی پیراهن عزای مردی از قبیله خورشید. از راه می رسد ماه محرم. ماهی که حسین محرم دلها می شود. ماه محرم ماه راز گل سرخ. راز مظلومیت ۷۲ شهید سر ز تن جدا. یاد کبوتر شش ماهه، آبله های سه ساله، قدی خمیده و نماز شبی نشسته. سیه پوش می شوم در عزایت ای سپهسالار عشق. به مادرت، به خواهرت، به دردانه ات قسم دوستت دارم. با اشک هایم سیلی از احساس به راه انداخته ام تا ببرد با خود منیتم را و سند مالکیتم به نامت بخورد هر چند ویرانه ای بیش نیستم. به سویت از خودم در فرارم، فراری از پوچی به هستی. گُر می گیرد دلم از یادآوری شب قبل از هجوم خصم و می سوزد و تاول می زند و سوزشش را با تمام سلولهایم حس می کنم. آن چنان که توصیفش برایم جانکاه است. مدد رسان با دست های ز تن جدایت به من چرا که نمی شود نگفت از احلی من العسل، کمر شکسته، هزار بار مردن و دوباره زنده شدن و دوباره جان در رهت نثار کردن که شعار نه بلکه آرمان یارانت بود. چه زیبا اندیشیدن و چه زیباتر بر زبان جاری ساختن و تنها به گفتن اکتفا نکردند با فدای جان، خویش را در راه رسیدن به آرمان جاودانه کردند. شب آخر و یک غروب غمبار ، اتمام حجت، وفاداری یاران و انگشتانی که موج بلا را در فردایی بی غروب به تصویر کشید. تصویری از عطش اصغر، گوشواره پر ز خون، عمود خیمه فرو نشسته در خاک و خار مغیلان. شبی پر از راز و نیاز به درگاه بی نیاز و این گونه این شب به صبح بلا مبدل می شود. طلوعی برای غروب خورشید عالم در سرزمینی محاصره شده پر از هجوم کرب و بلا . نمی توان نگفت از هنگامه ی اذان ظهر و نماز خوف و علمدار با وفا، غربت خورشید، آتش خیمه، شط بی وفا. گرمای ثارالله دلهای سوخته را به جوش می آورد. دیگر مال و وقت اهمیتی ندارد در برابر عظمت فداکاریت. دیگر از نذر مال و وقت گذشته باید نذر جان کرد در رهت.
چند شب تا محرم مونده
تو دل غم مونده یه چند شب دیگه تا محرم مونده
دوستت دارم حسین
از ازل تا روز محشر دوستت دارم حسین
در همه عمرم سراسر دوستت دارم حسین
گفته پیغمبر تو را باید همیشه دوست داشت
طبق دستور پیمبر دوستت دارم حسین گرچه خیلی دوست دارم
چهارده معصوم را بین آنها جور دیگر دوستت دارم حسین
ساده میگویم شبیه کودکان بی سواد
از خودم هم بیشترتر دوستت دارم حسین
مادرم می گفت پای روضه شیرم داده است
پس من از آغوش مادر دوستت دارم حسین
“همنشینی با تو” را در آخرت از من نگیر
هرچه هم باشم سرآخر دوستت دارم حسین..
#آرش_براری
هئیت ها نمی توانند سکولار باشند
مقام معظم رهبری:
هیئت ها نمی توانند سکولار باشند؛
هیئتِ امام حسینِ سکولار ما نداریم!
هرکس علاقهمند به امام حسین است، یعنی علاقهمند به اسلام سیاسی است، اسلام مجاهد است….

